📌 چرا اهل سنت، #لعن #یزید را جایز نمی دانند؟
✍🏻 یکی از مانعین #لعن #یزید، سعد الدین تفتازانى از علمای بزرگ اهل سنت است؛ وى، علّت جلوگیرى از لعن یزید را چنین فاش مىكند و مىگوید:
👈 «فإن قیل: فمن علماء المذهب من لم یجوّز اللعن على یزید مع علمهم بأنّه یستحقّ ما یربوا على ذلك و یزید. قلنا: تحامیاً عن أن یرتقى إلى الأعلى فالأعلى
🔰اگر كسى بگوید: برخى از علماى مذهب، #لعن #یزید را جایز نمىدانند، در حالىكه مىدانند یزید مستحق لعن است - بلكه بیشتر از لعن استحقاق دارد - پس چرا از لعن یزید جلوگیرى كردهاند؟ در جواب آنان باید گفت: جلوگیرى آنان از لعن یزید به جهت ممانعت از بالا رفتن آن لعن به پدر یزید (#معاویه) و بالاتر از او، یعنى خلفاى قبل از معاویه است. چرا که لعن یزید، به لعن معاویه و دیگر خلفا مىانجامد❗️
📚 تفتازانی، سعد الدین، شرح المقاصد 2/307
🆔 @hyatefatemi
📌اعتراف اهل تسنن به #جنایات_یزید لعنه الله
#ذهبی می نویسد:
#یزید ناصبی و بداخلاق بود.
#شراب می خورد و منکر انجام می داد.
#حکومت خود را با کشتن #حسین(علیه السلام) آغاز کرد.
📚ذهبی، سیراعلام النبلاء، ج4، ص38
مسعودی می نویسد:
#فساد یزید به اطرافیان و کارگزاران وی سرایت کرد.
ساز و #آواز در #مکه و #مدینه آشکار گردید و مردم #آشکارا شراب می خوردند.
📚مسعودی، مروج الذهب، ج3،ص91.
🆔 @hyatefatemi
🏴 #شجاعت عقیله بنی هاشم حضرت #زینب (سلام الله علیها) برابر #یزید لع
📔 در کتاب تاریخ طبری به نقل از ابومخنف آمده است که #فاطمه دختر #امیرمؤمنان #علی (علیه السلام) گفت:
پس از واقعه کربلا که ما را به شام بردند و مقابل #یزید لع نشاندند، دلش به حال ما رحم آمد و درباره ما دستوراتی داد.
در این حال مردی از اهل #شام بلند شد و مقابل #یزید لع ایستاد و از او خواست مرا به کنیزی بگیرد. لرزه به تنم افتاد و تصور کردم که چنین حقی دارد و چنین خواهد شد. لباس خواهرم #زینب سلام الله علیها را گرفتم و به او پناه بردم.
او از من بزرگتر و عاقلتر بود و او میدانست که چنین اتفاقی نخواهد افتاد.
خواهرم با تندی جواب آن شامی را داد و یزید خشمگینانه گفت اما اگر من بخواهم چنین کنم میتوانم.
📌 [در اینجا گفتگویی بین عقیله بنی هاشم حضرت #زینب (سلام الله علیها) و یزید ردّ و بدل شد که دانش و شجاعت آنحضرت و چگونگی دفاع از اسیران اهلبیت را در سرزمین دشمن نشان میدهد.]
ـ چنین حقی نداری مگر از اسلام خارج شوی.
ـ این پدر و برادر تو بودند که از دین خارج شدند.
ـ تو و پدر و پدر بزرگت به وسیله جَدّ و پدر و برادر من به دین خدا هدایت شدید.
ـ چنین نبوده است.
ـ تو فعلاً قدرت داری و از روی ستم بدگویی میکنی و با سلطهات زورگویی.
⬅️ #فاطمه دختر #علی (علیه السلام) گوید یزید خجالت کشید و شاکت شد. آن شامی دوباره حرفش را تکرار کرد که این دختر را به من میدهی؟! یزید گفت دور شو خدا مرگت بدهد.
🆔 @hyatefatemi
🏴 وضعیت اسیران #کربلا
🔘 #امام_سجاد علیهالسلام به #یزید فرمود:
😭 اگر #رسول_خدا صلی الله علیه و اله ما را در این وضعیت در بند و بدون #پوشش بر پشت شتران ببیند چه خواهد گفت؟! با این سخن همه گریستند.
📚 تذکرة الخواص، ص۲۳۶
ایتا
🆔 @hyatefatemi
تلگرام
🆔 @tarikh_shieh
📌 ماجرای نبش قبر #حضرت_رقیه سلام الله علیها
✍️ ملا محمدهاشم خراسانی(ره) حکایت نبش قبر حضرت #رقیه سلام الله علیها توسط ایشان به منظور ترمیم قبر و رفع آبگرفتگی مضجع شریف حضرت رقیه سلام الله علیها در سال ۱۲۸۰ هجری، را نقل میکند:
💠 جناب آقا سیّد ابراهیم دمشقی که نَسَبش به سیّد مرتضی علمالهدی منتهی میشد و سنّ شريفش بيش از 90 سال بود، سه دختر داشت و اولاد پسر نداشت. شبي دختر بزرگ ايشان حضرت رقيّه دختر #امام_حسين عليهالسلام را در خواب ديد كه فرمودند: «به پدرت بگو: به والي بگويد: ميان لحد و جسد من آب افتاده، و بدن من در اذّيت است، بيايد قبر و لحد مرا تعمير كند.»
💠 دختر به سيّد عرض كرد، ولي سيّد از ترس #اهل_سنت، به خواب اعتنا ننمود. شب دوّم دختر وسطي سيّد همين خواب را ديد و به پدر گفت، ترتيب اثري نداد. شب سوّم دختر كوچك سيّد همين خواب را ديد و به پدر گفت، باز ترتيب اثري نداد. شب چهارم خود سيّد حضرت رقيّه را در خواب ديد كه به طريق عتاب فرمودند: چرا والي را خبردار نكردي؟!
💠 سيّد بيدار شد، صبح نزد والي شام رفت و خوابش را گفت. والی به علماء و صلحاء شام از #شیعه و سنّی امر کرد که غسل کنند و لباسهای پاکیزه بپوشند، به دست هر کس قفل ورودی حرم مطهّر باز شد، همان کس برود و قبر مقدّس او را نبش کند، پیکر را بیرون آورد تا قبر را تعمیر کنند.
💠 صلحاء و بزرگان از شیعه و سنّی در کمال آداب غسل کردند و لباس پاکیزه پوشیدند، قفل به دست هیچ کس باز نشد مگر به دست خود مرحوم سیّد، و چون میان حرم آمدند کلنگ هیچ کدام بر زمین اثر نکرد، مگر به دست سیّد ابراهیم.
💠 حرم را قُرق کردند و لحد را شکافتند. دیدند بدن نازنین حضرت رقیه سلامالله علیها، میان لحد و کفن صحیح و سالم است اما آب زیادی میان لحد جمع شده است.
💠 سیّدابراهیم در قبر رفت، همین که خشت بالای سر را برداشت دیدند ،سیّد افتاد. زیر بغلش را گرفتند،
هی میگفت: «ای وای بر من.. وای بر من..
به ما گفته بودند #یزید لعنةالله علیه، زن غسّاله و کفن فرستاده ولی اکنون فهمیدم دروغ بوده، چون دختر با پیراهن خودش دفن شده. من بدن را منتقل نمیکنم، میترسم بدن را منتقل کنم و دیگر به عنوان "رقیّه بنت الحسین" شناخته نشود و من نتوانم جواب بدهم.
💠 سیّد بدن شریف را از میان لحد بیرون آورد و بر روی زانوی خود نهاد و سه روز بدین گونه بالای زانو خود نگه داشت و گریه میکرد تا اینکه قبر را تعمیر کردند.
💠 وقت #نماز که می شد سیّد بدن حضرت را بالای جایی پاکیزه میگذاشت. پس از فراغ از نماز برمیداشت و بر زانو مینهاد، تا اینکه از تعمیر قبر و لحد فارغ شدند، سید بدن را دفن کرد.
💠 و از معجزه آن حضرت این که سیّد در این سه روز احتیاج به غذا و آب و تجدید وضو پیدا نکرد و چون خواست بدن را دفن کند #دعا کرد که خداوند پسری به او عطا فرماید.
💠 دعای سیّد به اجابت رسید و در سن پیری خداوند پسری به او لطف فرمود که نام او را "سیّد مصطفی" گذاشت.
💠 آنگاه والی واقعه را به سلطان عبدالحمید عثمانی نوشت؛ او هم تولیت زینبیّه و مرقد شریف حضرت رقیّه و امّ کلثوم و #سکینه سلام الله علیهن را به سید ابراهیم واگذار کرد.
💠 این قضیه در سال ۱۲۴۲ هجری شمسی رخ داده و در کتاب «معالی» هم این قضیّه مجملاً نقل شده و در آخر اضافه کرده است:
💠 «فَنزلَ فی قبرها و وَضع علیها ثوباً لفَّها فیه و أخْرجها، فإذا هی بنتٌ صغیرةٌ دُونَ البُلوغِ و کانَ متْنُها مجروحةً مِنْ کثرةِ الضَّرب»
« آن سیّد جلیل وارد قبر شد و پارچه ای بر او پیچید و او را خارج نمود، دختر کوچکی بود که هنوز به سن بلوغ نرسیده، و پشت شریفش از زیادی ضربات مجروح بود.»
💠 پس از درگذشت سیّد ابراهیم، تولیت آن مشاهد مشرفه به پسرش سیّد مصطفی و بعد از او به فرزندش سیّد عبّاس رسید.فرزندان سیّد ابراهیم دمشقی معروف و مشهور به "مستجاب الدعوه" هستند.
📚 اسرار الشهادة، صفحه ٤٠٦.
📚 منتخب التواریخ، صفحه ۳۸۸.
📚 مقتل جامع مقرم، جلد ۲، صفحه ۲۰۸.
📚 تراجم اعلام النساء، جلد ۲، صفحه ۱۰۳.
ایتا
🆔 @hyatefatemi
تلگرام
🆔 @tarikh_shieh