‌‌‌‌‌‌ دو تا کاندیدا ورد زبانشون اینه که: همونطور که آقای دکتر میفرمایند. بابا کاش روی همو ببوسند و رییس جمهوری را زوج و فرد کنند و تموم بشه بره. @i_tweett کانال آی توییت 📣

پزشکیان: مردم عزیز من از انتخابات میرم کنار به شرط اینکه اگر ایشون نتونست رشد اقتصادی ۸ درصدی کسب کنه اعدامش کنند :)))) @i_tweett کانال آی توییت 📣

خب خداروشکر پزشکیان یادش نرفت و برای بار شونصدم گفت "من جراح قلبم" @i_tweett کانال آی توییت 📣

اینجا جلیلی باید میگفت قیمت = دایرکت @i_tweett کانال آی توییت 📣

اگر میخواید موفق شید هدفتون رو به هیچکس نگید! بررسی‌های علمی نشون داده وقتی هدفتون رو به کسی میگید احساس رضایت بهتون دست میده و ذهنتون میگه که کار لازم رو انجام دادید و نیازی به تلاش نیست @i_tweett کانال آی توییت 📣

یه پسره تو همدان چهار تا دوستش رو برده کوه شب تو خواب با کلت به سر هر چهار نفر شلیک کرده آخرش هم خودشو کشته. @i_tweett کانال آی توییت 📣

♦️برخورد قطار با گاو ⚠️ اگه روحیه حساسی دارین ویدئو رو نبینید @i_tweett کانال آی توییت 📣

38 ثانیه از ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی در دفتر کارش در دهه هفتاد شمسی‏ ! @i_tweett کانال آی توییت 📣

خلقت خدا 😳 @i_tweett کانال آی توییت 📣

خدا شانس بده 😳😃 @i_tweett کانال آی توییت 📣

هوا هوای سر به راه شدنه😂 @i_tweett کانال آی توییت 📣

📚 #یک_دقیقه_مطالعه در روزگاران قدیم هر گاه مشتری به ظاهر پولداری وارد بعضی از دکان‌های زرگری می‌شد و از کم و کیف و عیار و بهای جواهر پرسشی می‌کرد، زرگر فوراً بهای جواهر مورد پرسش را چند برابر بهای واقعی آن اعلام می‌کرد و به شکلی (مانند علامت یا چشمک و فرستادن شاگردش)، زرگر مغازه همسایه را خبر می‌کرد تا وارد معرکه شود. زرگر دوم که به بهانه‌ای خود را نزدیک می‌کرد به مشتری می‌گفت که همان جواهر را در مغازه‌اش دارد و با بهای کمتری آن را می‌فروشد. بهای پیشنهادی زرگر همسایه کمتر از بهای زرگر اولی اما هنوز بسیار بالاتر از بهای اصلی جواهر بود. در این حال زرگر اولی جنگ و جدلی با زرگر دومی آغاز می‌کرد و به او دشنام می‌داد که: «داری مشتری مرا از چنگم در می‌آوری» و از این گونه ادعاها. زرگر دوم هم به او تهمت می‌زد که: «می‌خواهی چیزی را که این قدر می‌ارزد به چند برابر بفروشی و سر مشتری محترم کلاه بگذاری.» خلاصه چنان قشقرقی به راه می‌افتاد و جنگی درمی‌گرفت که مشتری ساده‌لوح که این صحنه را حقیقی تلقی می‌کرد بی‌اعتنا به سر و صدای زرگر اول، به مغازه زرگر دوم می‌ رفت و جواهر موردنظر را بدون کمترین پرسش و چانه‌ای از او می‌خرید و نتیجه آن بود که مشتری ضرر می‌کرد و دو زرگر، سود به دست آمده را میان خود تقسیم می‌کردند. این جنگ که یکی از حیله‌های برخی زرگران برای فریفتن مشتری و فروختن زیورآلات به او بوده است، رفته رفته از بازار طلافروشان فراتر رفته و در ادبیات فارسی به صورت اصطلاح درآمد و شد دعوای زرگری . @i_tweett کانال آی توییت 📣

#دوربین_مخفی تو آسانسور😂 @i_tweett کانال آی توییت 📣

😊با کدومش خاطره داری؟ یادش به خیر😍 #نوستالژی @i_tweett کانال آی توییت 📣

اسم غذا چی بود😁 @i_tweett کانال آی توییت 📣

پورمحمدی در جمع خانواده: @i_tweett کانال آی توییت 📣

میخواستن خفتش کنن گرفت روشون😄 @i_tweett کانال آی توییت 📣

عروس هلندی ژيمناستيك كار نديده بوديم والا😂 @i_tweett کانال آی توییت 📣

اگه پزشکیان و جلیلی اجازه می‌دن، دوتا پیامک هم از بقیه بگیریم. @i_tweett کانال آی توییت 📣

چنان زندگی را سخت گرفته ایم گویی سال ها قرار است باشیم! کاش یاد بگیریم، رها کنیم، بگذریم گاهی باید رفت... دل به ساحل نبندیم، باید تن به آب زد... ما به آرزوهایمان یک رسیدن بدهکاریم... زندگی کوتاه است! شاید، فرصتی نیست تا عکسی شویم یادگاری بر روی طاقچه ای که هر روز گردگیریمان کنند! پس در لحظه زندگی کنید و شاکر داشته هایتان باشید @i_tweett کانال آی توییت 📣

شما هم فکر میکردین دونه دونه میچینن😁 @i_tweett کانال آی توییت 📣

یک جوان نیجریه ایی که قول داده بود برای پدر پیر خود یک ماشین گران قیمت بخرد چون پدرش بعد از چند روز فوت کرد، یک ماشین به قیمت ۸۸ هزار دلار خرید و آن را با جنازه پدر خود دفن کرد!!! @i_tweett کانال آی توییت 📣

اصطلاح نه سیخ بسوزه نه کباب شجاع ‌السلطنه پسر فتحعلی ‌شاه، زمانى حاکم کرمان بود. او در آنجا متوجه شده بود که ترکه‌ های نازک انار می‌توانند نقش سیخ کباب را ایفا کنند. و کباب بر سیخی که چوبش انار باشد خوشمزه ‌تر هم می‌شود. بدین جهت پخت کباب با چوب انار را باب کرد که در کرمان به «کباب حسنی» معروف شد؛ و حاکم وقتی میل کباب داشت به نوکرها میگفت: طوری کباب را بگردانید که نه سیخ بسوزد نه کباب. این دستور او بعدها ضرب‌المثل شد و در واقع مصداق همان اعتدال است که این روزها ورد زبان این و آن شده است @i_tweett کانال آی توییت 📣

چینی‌ها داشتن یه موشک رو تست میکردن یهو یکی موقع تمیزکاری دستش خورده به دکمه شلیک و موشک شلیک شده به فضا و به این شکل که می بینید یه پروژه میلیون دلاری به فنا رفته😂 @i_tweett کانال آی توییت 📣

چقدر خفنه واقعا😳 @i_tweett کانال آی توییت 📣