eitaa logo
✧══•یٓـاوَرانـِ ظُـهـُور•══✧
113 دنبال‌کننده
1هزار عکس
316 ویدیو
1 فایل
تاسیس کانال ۱۳۹۹/۱۲/۱۰ برای‌انتقادات سوالات و.... به پیوی خادم کانال مراجعه کنید @alireza313iar برای تبادلات و تبلبغات‌به پیوی مربوطه مراجعه کنید
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🖥 استادپناهیان‌میگه: ¤گیرتوگناهات‌نیست!↓↓ گیرتو کارای‌خوبیه...✨ که‌انجام‌میدی...🌤 ولی نمیگی"خدایابه‌خاطرتو"...!🥀🕊 اخلاص‌یعنی خدایافقط‌تو‌ببین‌حتی‌ملائکه‌هم‌‌نه (عج)😇 🌿 @iavaranezohor ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
✧══•یٓـاوَرانـِ ظُـهـُور•══✧
رمز قدرت ما در سلاح نیست بلکه در عقیده مقابله با دشمن است...✊🏻
✍🏻 پازل کره زمین وادمها🌏 بابا داشت روزنامه میخواند. بچه گفت: "بابا بیا بازی!" بابا که حوصله بازی نداشت یک تکه از روزنامه را که نقشه دنیا بود را تکه تکه کرد وگفت : "فرض کن این پازله...! درستش کن!" چند دقیقه بعد بچه درستش کرد!! بابا، باتعجب پرسید: "توکه نقشه دنیا رو بلد نیستی چطور درستش کردی؟!" بچه گفت: "آدمای پشت روزنامه رو درست کردم …دنیا خودش درست شد...!! 📎 💯 آدمهای دنیا که درست شوند... دنیا هم درست میشود ...✅ (عج)😇 🌿 •@iavaranezohor ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
💢 💢 ✍روزی رسول اکرم (ص) با یکی از اصحاب از صحرایی نزدیک مدینه می‌گذشتند. پیرزنی بر سر چاه آبی می‌خواست آب بکشد و نمی‌توانست. رسول خدا (ص) پیش رفت و فرمود: حاضری من برای تو آب بکشم؟ پیرزن که حضرت را نشناخته بود گفت: ای بنده خدا اگر چنین کنی برای خود کرده‌ای و پاداش عملت را خواهی دید. حضرت دلو را به چاه انداخت و آب کشید و مشک را پر کرد و بر دوش نهاد و به پیرزن فرمود: تو جلو برو و خیمه خود را نشان بده، پیرزن به راه افتاد و حضرت از پی او روان شد. آن مرد صحابی که همراه حضرت بود، گفت: یا رسول‌الله! مشک را به من بدهید اما پیامبر (ص) قبول نکردند، صحابی اصرار کرد ولی حضرت فرمودند: من سزاوارترم که بار امت را به دوش بگیرم. رسول خدا (ص) مشک را به خیمه رساندند و از آنجا دور شدند. پیرزن به خیمه رفت و به پسران خود گفت: برخیزید و مشک آب را به خیمه بیاورید. پسران وقتی مشک را برداشتند تعجب کردند و پرسیدند: این مشک سنگین را چگونه آورده‌ای؟ گفت: مردی خوش‌روی، شیرین‌کلام، خوش‌اخلاق، با من تلطف بسیار کرد و مشک را آورد. پسران از پِی حضرت آمدند و ایشان را شناختند، دوان دوان به خیمه برگشتند و گفتند: مادر! این همان پیغمبری است که تو به او ایمان آورده‌ای و پیوسته مشتاق دیدارش بودی. پیرزن بیرون دوید و خود را به حضرت رساند و به قدم‌های مبارکش افتاد. گریه می‌کرد و معذرت می‌خواست. حضرت در حق او و فرزندانش دعا کرد و او را با مهربانی بازگرداند. جبرئیل نازل شد و این آیه را آورد: 📖 وإِنَّكَ لَعَلَىٰ خُلُقٍ عَظِيمٍ (4 - قلم) ⚡️و تو اخلاق عظیم و برجسته‌اى دارى. 📚قصص‌الروایات @iavaranezohor ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
. . . 🌼قسمتی از وصیت‌نامه ۍ‌شهید احمد مشلب : خدا تورا کمک‌کند اےامام‌زمان!❤️❤️ ما انتظار او را نمے کشیم؛ او انتظار ما را مے کشد...!⛅️ و وقتے خودمان را اصلاح کنیم.. بعدِساعاتے،ظھـ✨ـورمےکند :) اللهم‌عجل‌لولیڪ‌الفرج🌙 @iavaranezohor ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
🎞 ✨پدر شهید: 🌱کارشناسی ارشد یکی از دانشگاه های تهران در رشته حقوق قبول شد و در هلال احمر هم مشغول به کار بود. 🌷بابک جوان امروزی بود، اما✨غیرت دینی داشت. همین ✨غیرت دینی بود که او را به زینب و کربلای امام حسین رساند.💚 می گفت: 💫"خانم حضرت زینب مرا طلبیده 💫باید بروم تاب ماندن ندارم." همیشه می خندید.☺️ 🌈خوش تیپ بود و زیبا بابک پر از شادی بود. اما به خاطر و برای پیوستن به از همه این ها گذشت. 🦋بابک فرزند سوم و چهارم این انقلاب بود. 🌸دلبستگی های زیادی داشت ، امروزی بود و تمامی این ها را به خاطر از حریم آل الله و خانم حضرت زینب رها کرد؛ برادرش برای اینکه از فکر دفاع بیرون بیاید به او پیشنهاد داد تا به آلمان برود.🌱 اما او قبول نکرد و می گفت : 💌من باید بروم اگر نروم کی برود باید بروم تا شما در امنیت باشید. 🍂خواب هایی از بانو حضرت زینب دیده بود اما هیچ گاه برایمان تعریف نکرد. خواب هایی که با شهادتش تعبیر شد.❤️✨ فقط می گفت: "من باید حضرت زینب (س) را زیارت کنم."💚🕊 ❤️ ‍‎‌‌‎@iavaranezohor ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
💥 ❤️ 🌷خواهرم بیداری؟؟؟ بیقرارم اینک پشت خطم، وصلی ؟ 📞 🌼 خواهرم با تو سخن می گویم ... اگر آقای غریبم آید🕊 و بگوید دختر... ❤️ سالها پشت درِ غیبت اگر من ماندم این همه ندبه ی غربت خواندم همه اش وصل به گیسوی تو بود چه جوابی داری⁉ اگر آقا گوید... از سر عشق خیالی که تو کردی آواز💔 من ندارم سرباز چه جوابی داری⁉😓 هنوزم وصلی⁉ تو رو ارباب قسم قطع نکن😞 سالها منتظرم 💔 یا مولانا یا صاحب الزمان 🌷✋🏻 @iavaranezohor ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌