eitaa logo
دبیرخانه فلسطینِ قوه مقننه
1.3هزار دنبال‌کننده
19.6هزار عکس
10.7هزار ویدیو
678 فایل
کانال اطلاع رسانی دبیرخانه کنفرانس بین المللی حمایت از انتفاضه فلسطینِ مجلس پیوستن به مجمع هم اندیشی شهید امیرعبداللهیان https://survey.porsline.ir/s/EEKGXziN ارتباط با روابط عمومی : @icspi313
مشاهده در ایتا
دانلود
بیانیه خاخام‌های صهیونیست: مخالفت ایدئولوژیک با توافق و تأکید بر نابودی کامل مقاومت در میانه گفت‌وگوهای فشرده‌ای که برای دستیابی به توافقی میان رژیم صهیونیستی و جنبش مقاومت اسلامی فلسطین (حماس) در جریان است، مجموعه‌ای از چهره‌های شناخته‌شده جریان صهیونیسم دینی، با انتشار بیانیه‌ای شدیداللحن، مخالفت صریح خود را با هرگونه توافق احتمالی ابراز کرده‌اند. این بیانیه که توسط شماری از خاخام‌های تندرو همچون دوف لیئور، یعقوب آریئل، ایتان آیزمان، الیاکیم لیبانون و شموئل الیاهو امضا شده، فراتر از یک موضع‌گیری سیاسی، بازتابی از نگرش ایدئولوژیک و بنیادگرایانه نسبت به ماهیت جنگ، جایگاه حماس، و سازوکارهای حل‌وفصل منازعه فلسطین است. نویسندگان این بیانیه، در حالی که وانمود می‌کنند دغدغه آزادی اسرای صهیونیست را دارند، مسیر آزادی آنان را نه در گفت‌وگو و توافق، بلکه در «تسلیم کامل دشمن» می‌جویند. از نگاه آنان، هرگونه توافقی که به آزادی بخشی از اسرا بینجامد، اما به ادامه جنگ و نابودی کامل ساختار مقاومت فلسطینی منتهی نشود، به‌منزله عقب‌نشینی و شکست تلقی می‌شود؛ نه تنها از منظر نظامی، بلکه در سطح ایدئولوژیک و الهیاتی. آنان صراحتاً اعلام کرده‌اند که توقف جنگ و ورود به روند مصالحه، خطرات امنیتی جبران‌ناپذیری برای رژیم صهیونیستی به همراه خواهد داشت و موجب تضعیف انسجام داخلی و نیز افزایش تهدید علیه جان اسرای باقی‌مانده خواهد شد. این نگاه که جنگ را نه ابزاری برای تحقق اهداف سیاسی، بلکه یک وظیفه مذهبی و ابزار تحقق وعده‌های توراتی تلقی می‌کند، عملاً امکان هرگونه گفت‌وگوی سیاسی را منتفی می‌سازد. خاخام‌های صهیونیست در بیانیه خود تأکید کرده‌اند که تنها راه حل، «نابودی کامل روستاها و ساختارهای حکومتی حماس» و «تبعید کامل رهبران آن از سرزمین‌های اشغالی» است. به باور آنان، تا زمانی که مقاومت درگیر بقای خود است، می‌توان آن را به زانو درآورد و تنها در آن صورت است که به ادعای آنان، رژیم صهیونیستی می‌تواند به «وضعیت عادی و سالم» بازگردد. این موضع‌گیری، در حقیقت بازتاب آشکاری از تناقضات درونی رژیم صهیونیستی است. از یک‌سو، دولت با فشارهای فزاینده داخلی و بین‌المللی برای پایان‌دادن به جنگ و کاستن از آلام انسانی در غزه مواجه است؛ از سوی دیگر، جریان‌های تندرو مذهبی، با اتکا به نفوذ خود در بدنه نظامی، سیاسی و افکار عمومی شهرک‌نشینان، خواهان تداوم جنگ تا تحقق آنچه آن را «فتح نهایی» می‌نامند، هستند. در این چارچوب، مخالفت با توافق احتمالی با حماس، تنها مخالفت با یک تصمیم سیاسی نیست، بلکه تلاشی است برای تحمیل قرائتی خاص از آینده فلسطین و تثبیت جایگاه ایدئولوژیک صهیونیسم دینی در ساختار تصمیم‌سازی رژیم اشغالگر. موضع‌گیری خاخام‌ها نشان می‌دهد که آنان جنگ را نه تنها یک نبرد نظامی، بلکه صحنه‌ای برای تعیین مرزهای مشروعیت دینی رژیم صهیونیستی می‌دانند. صدور این بیانیه در چنین برهه‌ای، در واقع نوعی اعلان هشدار از سوی رادیکال‌ترین لایه‌های نهاد دینی رژیم صهیونیستی به ساختار سیاسی آن است؛ هشداری مبنی بر این‌که اگر توافقی منعقد شود که خواسته‌های این جریان را برآورده نکند، ممکن است شکاف درون جامعه صهیونیستی به نقطه انفجار برسد. بیانیه‌ای که نه‌تنها بوی مخالفت می‌دهد، بلکه سرشار از تهدیدهای ضمنی نسبت به دولت و تصمیم‌گیرندگان آن است. آنچه از لحن و محتوای این بیانیه برداشت می‌شود، آن است که جریان صهیونیسم مذهبی، عملاً به مانعی اساسی در برابر هرگونه راهکار سیاسی برای بحران فلسطین بدل شده است. در شرایطی که جهانیان خواهان پایان جنگ، کمک‌رسانی به غیرنظامیان و یافتن راه‌حلی پایدار هستند، این جریان با پافشاری بر راه‌حل نظامی و «پاک‌سازی کامل» غزه، عملاً منادی تداوم جنگ، کشتار و ویرانی است؛ آن هم با تکیه بر خوانشی ایدئولوژیک و آخرالزمانی از مناسبات قدرت. به‌روشنی پیداست که نگاه خاخام‌های صهیونیست، نه تنها با منطق سیاسی و انسانی همخوانی ندارد، بلکه در تعارض با اصول حقوق بین‌الملل و اخلاق انسانی نیز قرار دارد. اصرار بر «نابودی کامل دشمن»، حذف فیزیکی رهبران آن و نادیده‌گرفتن پیامدهای فاجعه‌بار انسانی، در حقیقت، تأکیدی دوباره است بر ماهیت تجاوزگر، توسعه‌طلب و نژادپرستانه صهیونیسم مذهبی؛ ماهیتی که هر روز بیش از گذشته، رژیم اشغالگر را از امکان بقای پایدار و صلح‌آمیز در منطقه دور می‌سازد.
تحلیل روزنامه یدیعوت آحرونوت از مذاکرات با حماس: ✅ نتانیاهو بر رسیدن به توافق موقت با حماس حتی به قیمت عقب‌نشینی از محور موراج اصرار دارد و می‌خواهد توافق هر چه سریع‌تر انجام شود ❌ در داخل نهاد نظامی صداهای متفاوتی درباره توافق و عقب‌نشینی از محور موراج وجود دارد.. اما رئیس ستاد ایال ضمیر توضیح داد که به تصمیم رهبری سیاسی پایبند خواهد بود و ارتش با آن سازگار خواهد شد حتی اگر هزینه‌اش عقب‌نشینی بزرگ باشد و مانعی برای آن نخواهد بود 🔴 برخی از فرماندهان نهاد امنیتی گزینه عقب‌نشینی از محور موراج را رد می‌کنند و معتقدند که این عملاً حماس را به رفح بازمی‌گرداند و کنترل آنجا را به دست می‌گیرد و منجر به از دست رفتن دستاوردهای عملیات "گدئون" می‌شود ✅ برخی معتقدند که هزینه عملیاتی که اکنون پرداخت می‌شود برای معامله‌ای جامع و نه جزئی مناسب است بحث اساسی درباره امکان رسیدن به یک توافق جامع با حماس وجود دارد.. برخی از افسران ارشد ارتش اسرائیل معتقدند حماس هرگز از کارت‌های مذاکره خود دست نخواهد کشید و بنابراین رویکرد عملی بازگرداندن بیشترین تعداد ممکن از اسرا برای طولانی‌ترین زمان ممکن حتی با هزینه بالا است ❌ برخی می‌گویند این امتیازات در نظر مقامات ارشد نظامی نه تنها توقف موقت درگیری در رفح بلکه آغاز فرایندی است که به پایان کل جنگ منجر می‌شود. افسران می‌دانند که گام بعدی ممکن است آغاز مذاکرات برای توقف کامل اقدامات خصمانه تحت فشار آمریکا باشد، به ویژه با افزایش مداخله ترامپ ✅ خلاصه کلام: ارتش درباره مشکلات و تحفظات صحبت خواهد کرد اما در نهایت تصمیمات سیاسی را اجرا خواهد کرد. در ارتش تأکید می‌کنند: تصمیم در دست رهبری سیاسی است و ما آن را اجرا خواهیم کرد
آوی اشکنازی تحلیلگر معاریو: ۶۵۳ روز جنگ، هیچ نتیجه‌ای حاصل نشده، و ۵۰ اسیر اسرائیلی هنوز در دست حماس هستند. ۱۹۲۸ سرباز و شهرک‌نشین در این جنگ کشته شده‌اند که از این تعداد ۸۹۳ سرباز بوده‌اند، و هزاران نفر از نظر جسمی و روانی آسیب دیده‌اند، این همان چیزی است که غرق شدن در باتلاق غزه به نظر می‌رسد.
حشد الشعبی و پروژه خلع سلاح: آینده‌پژوهی درباره راهبرد نفوذ نرم و سناریوهای مهار مقاومت در عراق در فضای سیاسی عراق، هرگاه صحبت از بازآرایی ساختارهای امنیتی می‌شود، موضوع «خلع سلاح حشد الشعبی» نیز به میان می‌آید. این گفتمان، اگرچه با ظاهری از «اقتدار دولت» و «وحدت فرماندهی نظامی» طرح می‌شود، اما در باطن بازتاب‌دهنده فشارهای خارجی برای مهار پروژه مقاومت و از میدان خارج کردن نیروهای هم‌راستا با محور مقاومت است. در بیانیه‌ای مورخ ۱۱ ژوئن ۲۰۲۴، دفتر نخست‌وزیر عراق تأکید کرد که «هیچ تصمیمی برای انحلال حشد الشعبی اتخاذ نشده است و این نهاد بخشی قانونی از نیروهای مسلح عراق است» [(المعلومه، 2024/06/12)]. ۱. چرا دوباره حشد الشعبی؟ به‌رغم کاهش عملیات میدانی داعش، تحلیلگران امنیتی عراقی بر این باورند که ساختار امنیتی عراق همچنان نیازمند توان چابک و مردمی حشد الشعبی است. گزارش منتشرشده توسط مرکز مطالعات «النهرین» در سال ۲۰۲۳ تأکید می‌کند که حشد به‌عنوان سپر دفاعی مناطق مرزی و صحرایی، جایگاهی بی‌بدیل در امنیت ملی دارد [(مركز النهرين للدراسات الاستراتيجية، 2023)]. اما فراتر از این نقش میدانی، عامل اصلی فشار خارجی، نقش فرامرزی و ایدئولوژیک حشد است. گروه‌هایی مانند کتائب حزب‌الله و النجباء در دفاع از سوریه و مقابله با پروژه‌های صهیونیستی، حضور فعال داشته‌اند؛ مسأله‌ای که باعث نگرانی تل‌آویو و واشنگتن شده است.
۲. خلع سلاح؛ از حاکمیت تا تحریف گفتمان در گزارش ماه مه ۲۰۲۵ مؤسسه «الرافدین للحوار» آمده است که گفتمان خلع سلاح «در سطح رسانه‌ای توسط مشاوران امنیتی غربی در بغداد تزریق می‌شود» و هدف آن «ایجاد دوگانه دولت/مقاومت» در ذهن افکار عمومی است. این دوگانه‌سازی، به‌ویژه از سوی رسانه‌های عربی مانند الشرقیه، الحدث، و شبکه الحرة دنبال می‌شود. در همین راستا، بیانیه رسمی جنبش عصائب اهل الحق در تاریخ ۲۲ خرداد ۱۴۰۴ تأکید می‌کند که: «مقاومت نه فقط ساختاری نظامی، بلکه یک امتداد فرهنگی، ایمانی و مردمی است و هر پروژه‌ای برای محو آن شکست‌خورده خواهد بود.»
. سناریوی تجزیه ساختاری با پوشش ادغام با توجه به اظهارات صریح رهبران مقاومت، تحلیل‌گران نزدیک به حشد (از جمله حسن سالم، نماینده پارلمان عراق) هشدار داده‌اند که پروژه «ادغام حشد در ارتش» عملاً به معنای «بی‌هویت‌سازی» آن است. حسن سالم در مصاحبه‌ای با العهد نیوز (۱۰ ژوئن ۲۰۲۴) گفت: «آنان می‌خواهند حشد را به یک یگان بی‌اختیار تبدیل کنند، نه بخشی از یک ارتش ملی بلکه ابزار بی‌خاصیت در برابر چالش‌های آینده.» در مقابل، برخی رسانه‌های عراقی مانند الاتجاه و قناة آفاق از احتمال «تقسیم وظایف حشد» سخن می‌گویند. به‌این معنا که مأموریت‌های تخصصی هر گروه در یک چارچوب منعطف‌تر ادامه یابد؛ بدون تمرکز ساختاری پیشین اما با هم‌پوشانی راهبردی.
۴. آینده حشد در صورت فشار فزاینده اگرچه راهبرد فشار از طریق خلع سلاح ادامه یابد، سه سناریو برای آینده حشد قابل پیش‌بینی است: الف. بازسازی پنهان و شبکه‌ای همانند تجربه لبنان و فلسطین، مقاومت قادر است در غیاب ساختار رسمی، به ساختارهای جایگزین فرهنگی، خدماتی و رسانه‌ای روی آورد. تجربه سال‌های ۲۰۱۹ تا ۲۰۲۱، که فشار بر کتائب و النجباء افزایش یافت، نشان داد که این گروه‌ها به‌سرعت قادر به سازماندهی پنهانی هستند. ب. نفوذ سیاسی هدفمند بنا بر آمار منتشرشده از سوی کمیسیون انتخابات عراق، در انتخابات ۲۰۲۱، بیش از ۳۸ کرسی به ائتلاف‌هایی تعلق گرفت که اعضای آن سابقه عضویت در حشد داشتند. این روند در انتخابات آتی ممکن است افزایش یابد و به تبدیل مقاومت به یک جریان تمام‌عیار سیاسی منجر شود. ج. بازتعریف حشد به‌مثابه ایدئولوژی رهبران فرهنگی و رسانه‌ای حشد، به‌ویژه در استان‌های نجف، کربلا و بصره، در حال تدوین گفتمانی هستند که حشد را نه فقط یک نیروی مسلح، بلکه «نماد عزت ملی عراق» معرفی می‌کند. این بازتعریف، خطر حذف فیزیکی را به یک ناکارآمدی گفتمانی برای دشمن تبدیل می‌سازد.
۵. مقاومت رسانه‌ای؛ نبرد روایت‌ها شبکه‌های تلویزیونی عراقی مانند قناة العهد، آفاق، کربلاء و همچنین پلتفرم‌های جدید مانند الولاء نیوز، در ماه‌های اخیر اقدام به پخش مستندهایی با محوریت جایگاه حشد در نجات عراق کرده‌اند. این رسانه‌ها، نقش کلیدی در مهار جنگ روایت‌ها دارند و در بسیاری موارد موفق شده‌اند افکار عمومی را در مقابل پروژه‌های غرب‌گرایانه واکسینه کنند. نتیجه‌گیری: مقاومت؛ حذف‌ناپذیر اما تغییرپذیر پروژه خلع سلاح حشد الشعبی، در ظاهر یک تلاش برای تمرکز قدرت دولتی است، اما در واقع بخشی از سناریوی ترکیبی برای مهار عمق استراتژیک محور مقاومت در عراق به شمار می‌رود. با این حال، در افق آینده، مقاومت نه‌تنها از بین نخواهد رفت، بلکه ممکن است به شکل شبکه‌ای‌تر، هوشمندتر و چندلایه‌تر بازتولید شود. قدرت بازسازی، سرمایه اجتماعی و انعطاف ساختاری، از حشد الشعبی یک بازیگر ماندگار در آینده عراق ساخته‌اند؛ چه در لباس نظامی، چه در قامت سیاسی، و چه در چهره فرهنگی.
اعتراض حریدی‌ها به بازی‌های سیاسی درون حزب لیکود در آستانه رأی‌گیری برای تعیین رئیس جدید کمیته امور خارجی و امنیت در کنست، رهبران احزاب ارتدکس افراطی (حریدی)، از جمله شاس و یهودیت تورات، با صدور بیانیه‌ای اعلام کردند که هیچ دخالتی در تعیین نامزد ندارند و اخبار منتشرشده در این‌باره را «ساختگی و داستان‌پردازی نتانیاهو» توصیف کردند. دو چهره برجسته این احزاب تأکید کردند: «ما دیگر به این ترفندها باور نداریم. فقط قانون می‌خواهیم؛ نه اخراج، نه جایگزینی.» آنان افزودند که شایعات درباره حمایت حریدی‌ها از نامزد خاص برای ریاست کمیته، ساخت حزب لیکود و شخص بنیامین نتانیاهو است و از سوی خودشان مطرح نشده است. این اظهارات در حالی بیان شده که برخی نامزدها مدعی‌اند با نمایندگان حریدی درباره قانون خدمت سربازی گفت‌وگو کرده‌اند، موضوعی که نشان می‌دهد همچنان تنش میان لیکود و شرکای ارتدکس آن بالا گرفته است.
تحلیل تحولات اخیر در ساختار حکمرانی رژیم صهیونیستی رژیم صهیونیستی در سال‌های اخیر، به‌ویژه پس از دوره‌های متوالی انتخابات زودهنگام، شاهد دگرگونی‌های عمیق در الگوهای ائتلاف‌سازی، شیوه‌های حکمرانی، و مناسبات بین نخبگان سیاسی بوده است. آنچه در نگاه اول نوعی ناپایداری سیاسی جلوه می‌کند، در واقع نشانه‌ای از بحرانی ساختاری و عمیق‌تر در درون رژیم است که ماهیت آن از جنس بی‌ثباتی ائتلافی صرف نیست، بلکه بیانگر گسست فزاینده در تعریف «مصلحت عمومی» و ناتوانی در تولید یک اراده ملی منسجم است. دولت موسوم به «ائتلاف دگراندیشان» به رهبری نفتالی بنت و یائیر لاپید، که در ظاهر با هدف عبور از شکاف‌های حزبی و تمرکز بر مسائل غیرایدئولوژیک نظیر معیشت، آموزش، حمل‌ونقل و امنیت فردی تشکیل شد، در عمل نتوانست پایداری لازم را حفظ کند. این دولت، با وجود کنار نهادن تعمداً مسائل مناقشه‌برانگیز سیاسی و امنیتی، در برابر فشارهای متراکم درونی و بیرونی، تنها حدود یک سال و نیم دوام آورد. دلیل اصلی ناکامی آن را می‌توان در نبود گفتمان مشترک بنیادین میان اجزای متضاد این ائتلاف جست‌وجو کرد؛ از اسلام‌گرایان عرب گرفته تا صهیونیست‌های راست‌گرای افراطی، که تنها اشتراک موقتی آنان، مخالفت با تداوم حکومت نتانیاهو بود. در نقطه مقابل، دولت کنونی به رهبری بنیامین نتانیاهو، با تکیه بر ترکیبی از احزاب مذهبی، تندروهای قوم‌گرا و راست‌گرایان لیبرترینیست، مدلی از حکمرانی را ارائه می‌دهد که به‌طور کامل مبتنی بر واگرایی منافع است. در این الگو، هر یک از بازیگران دولت، سهمی از قدرت و امتیازات مالی، قانونی یا نهادی را مطالبه می‌کنند و در ازای حفظ انسجام ظاهری ائتلاف، بر منافع بخشی خود پافشاری دارند. نتیجه این فرآیند، چیزی جز ازهم‌گسیختگی سیاست‌گذاری، تعمیق شکاف‌های اجتماعی و تضعیف بیش‌ازپیش اعتماد عمومی نیست. ز منظر جامعه‌شناسی سیاسی، آنچه امروز در ساختار دولت صهیونیستی قابل مشاهده است، شکل‌گیری نوعی حکمرانی «شبکه‌ای و توزیعی» است که فاقد مرکزیت انسجام‌بخش بوده و هر بخش از آن، به‌دنبال حفظ قدرت خود در برابر بخش‌های دیگر است. این روند، بسیار شبیه به الگوی فروپاشی دولت‌های موزائیکی در سایر نقاط جهان است؛ دولت‌هایی که از انسجام ایدئولوژیک، هدف‌گذاری راهبردی و توان بسیج منابع عمومی برخوردار نیستند. نکته قابل تأمل آن است که تحلیل‌گران صهیونیست، با وجود سابقه و تجربه در حوزه سیاست داخلی، عمدتاً دچار نوعی خوش‌بینی ساده‌انگارانه به تداوم نظم موجود هستند. این خوش‌بینی را می‌توان در تحلیل‌های چهره‌هایی چون «ایال آراد»، مشاور سیاسی باسابقه رژیم، مشاهده کرد. وی با اتکا به تجربه کارزارهای انتخاباتی گذشته، پدیده‌هایی چون ریزش سرمایه اجتماعی، تضعیف ساختار دولت–ملت، و افزایش شکاف‌های هویتی را نادیده می‌گیرد. در حالی که تحلیل‌های راهبردی، ازجمله در مطالعات امنیت ملی، نشان می‌دهند که این نوع اعتماد به گذشته در شرایط گذار و بحران، به خطای محاسباتی خطرناکی خواهد انجامید. از منظر جبهه مقاومت، این وضعیت یک نقطه عطف در تحولات درون‌صهیونیستی محسوب می‌شود. وقتی ساختار حکمرانی دشمن به مرحله‌ای می‌رسد که نه‌تنها قادر به اجماع‌سازی در سطح نخبگان نیست، بلکه حتی نمی‌تواند اولویت‌های ملی خود را تعیین کند، فرصت برای فشارهای چندلایه از بیرون و تشدید نارضایتی‌های داخلی به‌وجود می‌آید. مجموعه‌ای از بحران‌های اقتصادی، اجتماعی، امنیتی و هویتی، این رژیم را در موقعیتی شکننده قرار داده که قابلیت بهره‌برداری راهبردی دارد؛ به‌ویژه اگر جبهه مقاومت بتواند در میدان عمل، هزینه‌های این بی‌ثباتی را برای دشمن افزایش دهد.
از اشغال نظامی تا اشغال جمعیتی؛ گام بلند صهیونیسم برای یهودی‌سازی کامل غزه در حالی‌که افکار عمومی جهان و نهادهای بین‌المللی با شدت یافتن جنایات صهیونیست‌ها در نوار غزه خواستار توقف فوری جنگ و بازگشت به قواعد حقوق بشر هستند، محافل قدرت در رژیم صهیونیستی مسیر کاملاً معکوسی را در پیش گرفته‌اند. تحرکات اخیر در کنست این رژیم نشان می‌دهد که پروژه اشغال کامل غزه وارد فاز رسمی و سازمان‌یافته‌ای شده است؛ فازی که هدف نهایی آن، حذف کامل حضور فلسطینیان از این منطقه و جایگزینی آن با شهرک‌های یهودی‌نشین است. نشستی که تحت عنوان «ریویرا در غزه» با حضور شماری از اعضای کنست و وزرای رژیم صهیونیستی برگزار شد، عملاً صحنه رونمایی از طرحی بود که پیش‌تر تنها در محافل افراطی جریان صهیونیسم دینی مطرح می‌شد. این طرح، که از سوی «جنبش نکالا» تدوین شده و حمایت رسمی برخی از نمایندگان احزاب دینی و راست‌گرای کنست را نیز به همراه دارد، به‌روشنی مبتنی بر اشغال کامل نوار غزه، اخراج اجباری تمامی ساکنان بومی و ساخت شهرک‌های گسترده یهودی‌نشین است. بخش مرکزی طرح، با واژگان فریبنده‌ای همچون «توسعه»، «نوآوری» و «امنیت ملی» بسته‌بندی شده است؛ اما با نگاهی دقیق‌تر، به‌خوبی می‌توان دریافت که منطق بنیادین این برنامه، مبتنی بر پاکسازی قومی، تغییر بافت جمعیتی و محو کامل هویت فلسطینی در غزه است. ایده‌ای که پیش‌تر در جریان پروژه یهودی‌سازی قدس و کرانه باختری نیز دنبال می‌شد، این‌بار با صراحتی بی‌سابقه در غزه پی‌گیری می‌شود. بر اساس مفاد این طرح، مقرر شده است که پس از «خلأسازی جمعیتی» کامل در نوار غزه، حدود یک میلیون و دویست هزار نفر یهودی در این منطقه اسکان یابند. شهرک‌سازی گسترده در قالب دو شهر بزرگ در شمال و جنوب غزه، احداث صدها هزار واحد مسکونی، دانشگاه، مراکز تحقیقاتی، پارک‌های فناوری، مناطق صنعتی، سواحل توریستی و کشاورزی نوین در مقیاسی بی‌سابقه طراحی شده‌ است. به عبارت روشن‌تر، طراحان صهیونیست در نظر دارند با بهره‌گیری از سواحل مدیترانه‌ای غزه، آن را به منطقه‌ای شبیه به ریویراهای اروپایی تبدیل کرده و از این طریق، این بخش از فلسطین را نیز به‌طور کامل در پیکره رژیم جعلی خود ادغام نمایند. اما نقطه عطف و هم‌زمان نقطه تاریک این طرح، مسئله «رِیلوکیشن» یا همان تبعید دسته‌جمعی ساکنان اصلی غزه است. طراحان این برنامه، صراحتاً از برنامه‌ریزی برای کوچ اجباری فلسطینیان به کشورهای آفریقایی، اروپای شرقی و منطقه کارائیب سخن گفته‌اند؛ اقدامی که آشکارا مصداق جنایت جنگی و نقض صریح کنوانسیون چهارم ژنو به شمار می‌رود. جابه‌جایی اجباری جمعیت تحت اشغال، نه‌تنها غیرقانونی بلکه در وجدان بشری نیز مردود است؛ اما در گفتمان رسمی و ایدئولوژیک صهیونیسم، چنین طرح‌هایی همواره با عنوان «فرصت تاریخی» توجیه می‌شوند. اظهارات وزیر دارایی رژیم صهیونیستی، بتسلئیل اسموتریچ، در همین نشست نشان می‌دهد که این طرح نه یک برنامه حاشیه‌ای بلکه بخشی از راهبرد کلان تل‌آویو است. او با تأکید بر «ضرورت اشغال کامل غزه» و «فرصت بی‌نظیر برای انتقال فلسطینی‌ها به کشورهای دیگر»، عملاً گفتمان حذف فیزیکی و جغرافیایی فلسطینیان را به موضع رسمی دولت صهیونیستی ارتقا داد. در همین چارچوب، تأکید مکرر طراحان این پروژه بر پیوند «شهرک‌سازی» با «امنیت ملی» و «ثبات اقتصادی اسرائیل»، نشان می‌دهد که این طرح صرفاً رنگ و بوی ایدئولوژیک ندارد، بلکه در پی خلق یک نظم جدید ژئوپلیتیک و اقتصادی در منطقه است؛ نظمی که در آن غزه، از منطقه‌ای مقاومت‌محور به یک «پایگاه مدیترانه‌ای» برای منافع استراتژیک تل‌آویو تبدیل می‌شود. پروژه «ریویرا در غزه» را باید در ادامه همان روندی ارزیابی کرد که با اشغال تدریجی اراضی فلسطینی از ۱۹۴۸ تاکنون پی گرفته شده است؛ اما آنچه این‌بار آن را متمایز می‌سازد، صراحت، گستره و پشتیبانی ساختاری است که این پروژه از ارکان رسمی قدرت در رژیم صهیونیستی دریافت می‌کند. در مجموع، آنچه در کنست تحت عنوان توسعه غزه معرفی شده، نه‌تنها نقض آشکار قوانین بین‌المللی، بلکه تلاشی سازمان‌یافته برای محو کامل ملت فلسطین از یکی از کانون‌های اصلی مقاومت است. این طرح، ادامه‌ای از همان ذهنیت نژادپرستانه‌ای است که سرزمین فلسطین را نه یک واقعیت تاریخی-تمدنی، بلکه زمینی خالی برای تحقق آرمان‌های جعلی صهیونیسم می‌بیند. در برابر این وضعیت، صرف محکومیت لفظی از سوی نهادهای بین‌المللی کافی نیست. لازم است که ابعاد حقوقی، انسانی و سیاسی این پروژه به‌طور دقیق مستندسازی شود و تلاش‌های هماهنگ برای جلوگیری از اجرایی‌شدن آن در سطوح حقوقی، دیپلماتیک و رسانه‌ای صورت گیرد؛ چرا که اجرای این طرح نه‌تنها پایان غزه، بلکه گام بلندی در راستای تحقق پروژه نهایی «اسرائیل بزرگ» خواهد بود.
نشست اضطراری رهبران یهودیت ارتدکس در واکنش به قانون جدید خدمت نظامی در سرزمین‌های اشغالی روز گذشته، نشستی بی‌سابقه در شهر بنی‌براک واقع در سرزمین‌های اشغالی برگزار شد که در آن، رهبران اصلی طیف‌های گوناگون جامعه یهودیت ارتدکس صهیونیستی تحت عنوان «کمیته یشیوَت‌ها» گرد هم آمدند. این گردهمایی، که در آستانه نهم آو (یادبود تخریب معبد دوم در تاریخ عبری) برگزار شد، حامل پیام واضحی از سوی جریان‌های مذهبی یهودی نسبت به قانون در دست تدوین رژیم صهیونیستی برای خدمت اجباری طلاب دینی بود؛ قانونی که در این طیف، به‌مثابه تهدیدی مستقیم علیه کیان ساختار سنتی تعلیمات دینی قلمداد می‌شود. نقطه آغاز مراسم، سخنان اسحاق یوسف، خاخام پیشین سفاردی و فرزند خاخام معروف، عُوِدیاه یوسف بود. وی به‌صراحت اعلام کرد: «بدانید که بر دوش شما، طلاب و اهل یشیوَت، عالم استوار است. ما در اینجا گرد آمده‌ایم تا پیش از فرا رسیدن نهم آو، از فاجعه‌ای دیگر برای ملت یهود جلوگیری کنیم.» از منظر درون‌جریانی، این رخداد واجد اهمیت ویژه‌ای است؛ چرا که برای نخستین‌بار در چند دهه اخیر، فرزند و جانشین معنوی یکی از چهره‌های اصلی یهودیت سفاردی (عوودیاه یوسف) در کنار بزرگ‌ترین شخصیت‌های جریان لیتوای (اشکنازی ارتدکس) در یک موضع‌گیری علنی مشترک قرار گرفت. در بخش اصلی این مراسم، خاخام ارشد جریان لیتوای، دوف لندو، با لحنی تند هشدار داد: «حوزه‌های علمیه و مراکز مطالعات دینی ما دژهای مستحکم تعلیمات الهی‌اند و هیچ نیرویی در جهان توانایی شکستن این سنگرها را ندارد. اگر خدای ناکرده، نهادهای حکومتی بخواهند به این مراکز آسیب وارد کنند، ما تمامی جهان را از جای برخواهیم کند. در آن صورت، با یهودیتی مواجه خواهند شد که متحد، استوار و مصمم برای دفاع از هستی خود ایستاده است.» در ادامه، دیگر چهره‌های مذهبی همچون خاخام برگمن، خاخام هیرش و شخصیت‌های دیگر نیز سخنرانی کردند. همچنین نامه‌هایی از حمایت مراجع دیگر، از جمله دان سگال، موشه شترنبوخ و موشه مایاه قرائت شد که همگی در محکومیت قانون جدید بسنشست اضطراری رهبران یهودیت ارتدکس در واکنش به قانون جدید خدمت نظامی در سرزمین‌های اشغالی اجباری طلاب و حمایت از استقلال حوزه‌های علمیه دینی نگاشته شده بودند. در واکنش به این تجمع، روزنامه «یتد نئمان» (یکی از ارگان‌های رسانه‌ای جریان لیتوای) تیتر اصلی صفحه نخست خود را به آن اختصاص داد و با استفاده از جمله‌ای برگرفته از کتاب مراثی ارمیای نبی – «او برای من موعدی تعیین کرد تا جوانانم را در هم بشکند» – اعتراض تلویحی خود به سیاست‌های حکومتی اخیر رژیم را نشان داد. این تیتر، با تأکید بر هم‌زمانی این تحولات با نهم آو، عملاً موضع کلی یهودیت ارتدکس را در مواجهه با تهدیدهای ساختاری جدید روشن ساخت. تحلیل راهبردی این رویداد را می‌توان از منظر جامعه‌شناسی دینی در سرزمین‌های اشغالی، نقطه عطفی در روند تقابل میان دولت سکولار صهیونیستی و ساختار سنتی یهودیت دانست. وحدت ظاهری میان شاخه‌های اشکنازی و سفاردی، که معمولاً در مسائل سیاسی و فقهی دارای اختلافات تاریخی هستند، خود گویای عمق نگرانی‌ها نسبت به رویکرد اخیر دولت اسرائیل است. از دید راهبردی، این تجمع نه تنها پیامی به نهادهای تصمیم‌گیرنده در تل‌آویو بود، بلکه حامل هشداری به جامعه بین‌المللی یهود نیز تلقی می‌شود؛ مبنی بر آن‌که تغییر در جایگاه سنتی طلاب و نهادهای آموزشی یهودی، موجب بروز شکاف‌هایی ساختاری و حتی بحران مشروعیت در درون نظام حاکم صهیونیستی خواهد شد. در نهایت، چنین رخدادهایی نشان می‌دهند که برخلاف تلاش‌های رژیم صهیونیستی برای همسان‌سازی اجتماعی و تحکیم دولت ملتِ سکولار، شکاف‌های عقیدتی و معرفتی همچنان از درون ساختار این رژیم را تهدید می‌کنند و مشروعیت آن را در چشم بخش‌هایی از خود جامعه یهود نیز زیر سؤال می‌برند.