eitaa logo
بانوی ایده آل😍👌
3.1هزار دنبال‌کننده
4.3هزار عکس
2.9هزار ویدیو
25 فایل
🌸قراره با هم یکم پیشرفت کنیم! 🌸در هر زمینه ای : #فرهنگی #هنری #آشپزی #رواشناسی #تجربه #خیاطی و ... ♥️تب و درخواست هرنوع مشاوره: @m_haydarii 💚لینک گروه: eitaa.com/joinchat/4222091472C4859ce0158 🌿تبلیغات و خدمات: @hich_club
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹به وقت رمان🌹
بانوی ایده آل😍👌
#قسمت 3 بعد تمام شدن کلاس رفتیم داخل محوطه یه گوشه نشستیم تا کلاس بعدیمون شروع بشه سهیلا و مریم هم
4 وارد کلاس شدیم مثل همیشه رفتیم ته کلاس نشستیم مریم آروم زیر گوشم زمزمه میکنه مریم: خودشه - کی؟ مریم: من موندم چه جوری کنکور قبول شدی، یارو رو میگم دیگه ! - تو با عقل ناقصت داری حرف میزنی ،انتظار داری منم بفهمم سهیلا زد تو سرم : خنگ ،اون پسره رو میگه دیگه سرمو به طرفین برگردوندم و نگاه کردم : آها فهمیدم مریم و سهیلا: کووووفت نمیدونم چرا یه لحظه چشمم بهش قفل شد که با اومدن استاد ،به خودم اومدم تعجب کردم از کار خودم خودم، بعد تمام شدن کلاس ،سوار ماشین سهیلا شدیم و حرکت کردیم توی راه مریم از پسره میگفت بیچاره بیو گرافی جد در جدشو درآورده بودن - مگه میخواین ،ترورش کنین که اینقدر اطلاعات دارین ازش ... مریم: نه بابا ،اینقدر مخمونو درگیر خودش کرد ،دیگه مجبور شدیم ببینم ریشه اش کیه - نکنین بابا ،عاقبت خوبی نداره هااا ،یه دفعه همه این پسرا جمع میشن ریشه خودتونو خشک میکنن... سهیلا: غلت کردن ،با هفت جدشون صدای زنگ گوشیم اومد - اوه اوه بچه ها صدای ضبط و کم کنین ،جناب سروانه مریم: جوووون ، جناب سروان - بی ادب ،داشتییییم سهیلا: تو به بزرگیه خودت این روانی رو عفو کن، بردار الان قطع میشه هااا - جانم داداش جواد: سلام بهار جان خوبی؟ - ممنونم ،چیزی شده؟ جواد: نزدیک دانشگاهتونم میخواستم بپرسم دانشگاهی با هم بریم خونه؟ - نه داداش کلاسم تمام شده الانم دارم میرم خونه جواد: باشه پس میرم حجره پیش بابا، مواظب خودت باش ،خدا نگهدار - خدانگهدار سهیلا: بهار داداشت بهت گیر نمیده چادر بزاری؟ - گیر که نه، ولی دوست داره ،ولی همینم که حجابم خوبه چیزی نمیگن حجاب داشتن که حتمن به چادر نیس! سهیلا منو رسوند خونه و رفتن در و باز کردم وارد خونه شدم ،مامان، مامان ،مامان مامان: هووووو ،چه خبرته ! - خو جواب بدین دیگه،این همه انرژی هدر ندم مامان: تو اصلا نفس کشیدی، یه بند صدا کردی! چی شده ؟ - گشنمه مامان: برو لباست و عوض کن ،الان غذاتو گرم میکنم - دستت طلا،،، بری کربلا بعد از خوردن غذا رفتم توی اتاقم شروع کردم به کتاب خوندن هوا تاریک شده بود از صدای ماشین فهمیدم که بابا و داداش اومدن «همیشه داداش ،موقع برگشت ،میرفت دنبال بابا با هم می اومدن خونه» بلند شدم ،خودمو تو آینه نگاه کردمو رفتم پایین رفتم تو بغل بابا: سلام بابا جون خسته نباشی بابا: سلام بهار جان ،سلامت باشی با صدای اهه اهه برگشتم : عع ببخشید ،سلام داداشی جواد: سلام، وروجک... ادامه دارد...
5 بعد رفتم تو آشپز خونه ،سفره رو از مامان گرفتم و رفتم سمت پذیرایی سفرو پهن کردم غذا رو روی سفره گذاشتیم. همه مشغول غذا خوردن شدیم مامان: جواد جان با خونه خانم محمدی تماس گرفتم واسه آخر هفته بریم خونشون ( داداش آروم گفت باشه ) - خانم محمدی کیه؟ مامان: زنداداش آینده ات ( قیافه من) مامان: این چه قیافه ایه - خوب داداش که میگفت ،اصلا قصد ازدواج نداره مامان: خوب میگفته ،قبل از اینکه عاشق بشه نگاهی به جواد کردم و سرخی صورتشو متوجه شدم رفتم چسبیدم بهش - واییی داداشی عاشق شدی؟ چه جوریه زنداداشم ، خوشگله، چه کاره اس ؟ کجا زندگی میکنه ؟ درس..‌. جواد: هوووو دختر چقدر سوال میپرسی تو - نه اینکه به یکیشم جواب دادی مامان: عع بهااار ، خجالت میکشه بچم - وااا ،اون وقت که عاشق شد ،خجالت نکشید بابا خندید و چیزی نگفت مامان: همکارشه - همکار، یعنی اونم نظامیه؟ جواد: با اجازه ات - یه سوال؟ جواد و مامان: چیه باز - دو تا نظامی باهم ازدواج کنن بچه شون چی میشه جواد یه نیشگونی منو گرفت - آاااییییی بابا نگاه کن پسرت و بابا:جواد جان ،اذیت نکن بهارمو - دستت درد نکنه مامان من برم تو اتاقم جواد: کجااا ،بشین ظرفا رو جمع کن - من فردا امتحان دارم ،باید برم درس بخونم ، تازه شما که الان خبر خوش گرفتین باید سفره رو جمع کنی مامان:نمیخواد بابا ،خودم جمع میکنم برو بهار.. ادامه دارد...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
38649670167245.mp3
3.99M
🥀حضرت حیدر به نام فاطمه حساس بود 🥀خلقت از روز ازل مدیون عطر یاس بود 🥀ای که ره بستی میان کوچه ها بر فاطمه 🥀گردنت را می شکست آنجا اگر عباس بود شهادت مظلومانه حضرت فاطمه زهرا (س) تسلیت باد🖤🥀 🔮بهترین کانال همسرداری و کدبانوگری :🔮 @kadban0_bash 🔮چت کن و خونه داری یاد بگیر و بپرس:🔮 https://eitaa.com/joinchat/4222091472C6c23f9a27a
حضرت محمد (ص) می فرمایند : فاطمه پاره تن من است.هرکه او را بیازارد،مرا آزرده خاطرکرده و هر که او را شاد کند،مرا نیز خوشحال نموده است.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آغــــاز‌میڪنیم ومــعطر‌میڪنیم ‌روزمون‌رابا‌ذڪر زیباے صلوات: ✨هدیه‌به‌چهـــارده‌معصوم✨ 🕊 🌷خـدایـا با توکل به‌اسم اعظمت که روشنگر جانست روزمان را آغاز می‌کنیم باشد ڪه در پایان روز مُهر تایید بندگی ات، زینت بخش دفترمان باشد ... 🍃بسم الله الرَّحمن الرَّحیم🍃 🌹 الهـی بـه امیـد تـو 🌹 ❤️ 🔮بهترین کانال همسرداری و کدبانوگری :🔮 @kadban0_bash 🔮چت کن و خونه داری یاد بگیر و بپرس:🔮 https://eitaa.com/joinchat/4222091472C6c23f9a27a
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا