eitaa logo
بانوی ایده آل😍👌
3.1هزار دنبال‌کننده
4.4هزار عکس
3هزار ویدیو
25 فایل
🌸قراره با هم یکم پیشرفت کنیم! 🌸در هر زمینه ای : #فرهنگی #هنری #آشپزی #رواشناسی #تجربه #خیاطی و ... ♥️تب و درخواست هرنوع مشاوره: @m_haydarii 💚لینک گروه: eitaa.com/joinchat/4222091472C4859ce0158 🌿تبلیغات و خدمات: @hich_club
مشاهده در ایتا
دانلود
بانوی ایده آل😍👌
#قسمت 42 سجاد محکم دستمو گرفت و از ماشین منو کشید بیرون دست درد گرفت راننده هم پیاده شد اومد سمتمون
43 نزدیک های ظهر بود که بیدار شدم چشمامو باز کردم دیدم سجاد رو به روم نشسته و داره نگام میکنه -سلام،صبح بخیر سجاد: ( یه نگاهی به ساعت مچیش کرد و خندید)سلام بانووو،ظهر بخیر ( اولین بار بود که لبخندشو میدیدم، چقدر دلنشینه وقتی میخنده ) سجاد: پاشو ،آماده شو بریم بیرون - چشم سجاد لباسشو پوشید و رفت بیرون منم بلند شدم ،رفتم دست و صورتمو شستم و برگشتم توی اتاق لباسامو پوشیدم و کیفمو برداشتم از اتاق زدم بیرون مادر جون و آقا جون توی حیاط نشسته بودن سجادم داشت ماشینشو تمیز میکرد - سلام آقا جون: سلام دخترم خوبی؟ -خیلی ممنونم مادر جون: سلام بهار جان، صبحانه خوردی؟ -نه سجاد:میریم بیرون یه چیزی میخوریم مادر جون یه لبخندی زد:برین خدا پشت و پناهتون سوار ماشین شدیم و حرکت کردیم سجاد نگاهم میکرد ومیخندید ،انگار دارم خواب میبینم سجادی که تا دیروز نگاهم نمیکرد ،الان چقدر عوض شده بعد از مدتی رسیدیم به یه کافه از ماشین پیاده شدیم سجاد دستمو گرفت و رفتیم داخل کافه کافه شلوغ بود رفتیم یه گوشه ای که خلوت بود نشستیم سجاد:چی میخوری؟ -هر چی که خودت دوست داری واسه منم سفارش بده سجاد:باشه،الان بر میگردم بعد چند دقیقه سجاد برگشت سجاد باز هم نگاهم میکرد و لبخند میزد بعد از خوردن نسکافه و کیک از کافه زدیم بیرون سوار ماشین شدیم و حرکت کردیم توی راه سجاد نزدیک یه گلفروشی ایستاد پیاده شد و دوتا شاخه گل یاس خرید یکی از گلا رو به سمت من گرفت سجاد :تقدیم به زیباترین همسر دنیا سرخی روی صورتمو حس میکردم -خیلی ممنونم...
44 بعد از مدتی رسیدیم به بهشت زهرا بدون هیچ سوالی از ماشین پیاده شدم سجاد هم شاخه گل و از رو داشتبرد برداشت و از ماشین پیاد شد دست در دست هم وارد بهشت زهرا شدیم ،رفتیم سمت گلزار شهدا بعد از مدتی سجاد ایستادو نگاهی به سنگ قبر انداخت چهره اش پر از غم بود نشست کنار سنگ قبر ،گل و گذاشت روی سنگ قبر چشمم به اسم روی سنگ قبر افتاد مرتضی اسدی،شهید مدافع حرم نمیدونم چرا اینقدر این اسم آشنا بود منم نشستم کنار سنگ قبر سجاد: ترم اولی که دیدمت ،فهمیدم تو با همه دخترا فرق داری ، با اینکه چادری نبودی ،ولی حجابت منو مجذوب خودش میکرد ، با مرتضی درباره تو حرف زده بودم ،مرتضی هم همش میگفت،چرا اینقدر این دست و اون دست میکنی سجاد، برو باهاش حرف بزن هر دفعه که میخواستم باهات حرف بزنم ،یه چیزی پیش می اومد و نمیتونستم حرف دلمو بهت بزنم ، تا وقتی که مرتضی گفت میخواد بره سوریه با شنیدن این اسم،همه چی از یادم رفت، حتی عشقی که تو قلبم به تو داشتم . خانواده مرتضی بعد از مدتی راضی شدن ،ولی خانواده من نه از مرتضی خواستم که صبر کنه تا با هم بریم تا اینکه ، تو دوباره تو وارد زندگیم شدی، بعد از ماجراهایی که پیش اومد ،مرتضی گفت دیگه نمیتونه صبر کنه و رفت بعد از مدتی از رفتش، خبر شهادتش و شنیدم ،داشتم دیونه میشدم ،وقتی تصمیم به رفتن گرفتم ،با مخالفت مامان رو به رو شدم ،بعدم که شرط تو... ( باشنیدن حرفای سجاد ،از خودمم بدم اومد، که چقدر خودخواه بودم و نزاشتم بره) سجاد: بهار ! من عاشقتم ،حتی بیشتر از اونی که تصورش هم کنی ،تمام کارهایی هم که کردم ،فقط به این خاطر بود که دلبسته هم نشیم ،چون من دیر یا زود میرم ،دلم نمیخواست تو بیشتر اذیت بشی ،حلالم کن - به یه شرط... سجاد ( خندید): نمیدونم چرا هر موقع میگی به یه شرط ،چهار ستون بدنم میلرزه - نترس، از شرط قبلیم سخت تر نیست سجاد: خوب بگو - تا زمانی که بری ،اینقدر عشقت و نثارم میکنی که جبران این چند وقت بشه سجاد: ای به چشم یه شرط دیگه هم دارم سجاد: جانم بگو - حق نداری روز رفتنت و به من بگی ،فقط یه روز مونده به رفتنت بهم میگی سجاد: چرا - دلم نمیخواد لحظه شماری رفتنت و بکنم ،چون میدونم قبل از اینکه بری من میمیرم سجاد: الهی قربونت برم ،چشم...
45 بعد از کلی دور زدن ،رفتیم سمت خونه... - سجاد جان میشه منو ببری خونه ما،چون فردا کلاس داریم وسیله هام خونه است سجاد: چشم ،صبح خودم میام دنبالت - باشه رسیدیم نزدیک خونه - مواظب خودت باش،رسیدی خونه یه پیام بده سجاد: چشم - خدا حافظ سجاد: بهار؟ - جانم سجاد: خیلی دوستت دارم - منم خیلی دوستت دارم سجاد: یا علی وارد خونه شدم همه تو پذیرایی نشسته بودن - سلام به اهالی خانه مریم: معلومه که کبکت خروس میخونه هااا جواد: نه بابا ،داره چه چه میزنه نمیشنوی - ععع ،سلامم نکنم مامان: بهار ،با کی اومدی؟ - سجاد بابا: خوب میگفتی ،سجاد هم میاومد شام با هم بودیم! - خسته بود رفت ،منم برم بخوابم خستم زهرا: شام نمیخوری؟ - نه ،بیرون یه چیزی خوردیم زهرا: باشه ،شب بخیر رفتم تو اتاقم لباسامو عوض کردم روی تختم دراز کشیدم به اتفاقای خوب امروز فکر میکردم ای کاش روز به پایان نمیرسید ،ای کاش باز هم صدای دوستت دارم و از دهنش میشنیدم اینقدر خوشحال بودم که رفتم وضو گرفتم و نماز شکرانه خوندم صدای پیامک گوشی مو شنیدم رفتم نگاه کردم سجاد بود سجاد: سلام عزیزم ،رسیدم خونه، اولین پیامی بود که سجاد برام فرستاده بود منم براش نوشتم ،سلام آقای من ،خدا رو شکر دوباره پیام فرستاد سجاد : آنقدر دوستت دارم که پروانه ها گیج می شوند گل ها تعجب می کنندو باران دلش آب می افتد! دوستت دارم بهار من - تو که باشی بس است … مگر من جز “نفس” چه میخواهم ؟ ادامه دارد.....
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_5875235894780231930.mp3
3.41M
خودت را محبوب خدا کن...! خدا گناه را از جلوی پایت بر می دارد. 🔮بهترین کانال همسرداری و کدبانوگری :🔮 @kadban0_bash 🔮چت کن و خونه داری یاد بگیر و بپرس:🔮 https://eitaa.com/joinchat/4222091472C6c23f9a27a
آغــــاز‌میڪنیم ومــعطر‌میڪنیم ‌روزمون‌رابا‌ذڪر زیباے صلوات: ✨هدیه‌به‌چهـــارده‌معصوم✨ 🕊 🌷خـدایـا با توکل به‌اسم اعظمت که روشنگر جانست روزمان را آغاز می‌کنیم باشد ڪه در پایان روز مُهر تایید بندگی ات، زینت بخش دفترمان باشد ... 🍃بسم الله الرَّحمن الرَّحیم🍃 🌹 الهـی بـه امیـد تـو 🌹 ❤️ 🔮بهترین کانال همسرداری و کدبانوگری :🔮 @kadban0_bash 🔮چت کن و خونه داری یاد بگیر و بپرس:🔮 https://eitaa.com/joinchat/4222091472C6c23f9a27a
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هیچوقت، هیچ حالی به یک قرار نمانده... بعد از هر طوفان، آرامشی هست و این را با لبخند هرروز با خودت تکرار کن! آنقدر تکرار کن تا بگذرد، برود... و این چرخه ی امید ادامه داشته باشد مگر نه اینکه ما زنده‌ایم تا امیدوار‌ باشیم حتی در اوجِ نا امیدی...🌱
خدایا شکرت❤️ 🔮بهترین کانال همسرداری و کدبانوگری :🔮 @kadban0_bash 🔮چت کن و خونه داری یاد بگیر و بپرس:🔮 https://eitaa.com/joinchat/4222091472C6c23f9a27a
ای تنها امید! از تو سپاسگزارم که آنقدر برایت عزیزم که ،یک عمر زندگی بر زمین را به من هدیه دادی . خدایا برای تک تک روزهای عمرم ، ممنونم. به شکرانه این حیاتی که به من داده ای ، به تو قول میدهم زیبایی ها را ببینم و ناظر آنچه که تو میخواهی ...‌ خداجون عاشقتم ، رهایم مکن. عزیزترینم ! امروز خشنود و شادمان و با روحیه‌ای قوی در جهت آرزوهای خود گام بر میدارم و ایمان دارم موفقیت و ثروت به دنبال من می‌آید ... من انسان توانمندی هستم چون از روح قادر متعال خدای عزیزم در من دميده شده.... 🔮بهترین کانال همسرداری و کدبانوگری :🔮 @kadban0_bash 🔮چت کن و خونه داری یاد بگیر و بپرس:🔮 https://eitaa.com/joinchat/4222091472C6c23f9a27a