eitaa logo
بانوی ایده آل😍👌
3.1هزار دنبال‌کننده
4.4هزار عکس
3هزار ویدیو
25 فایل
🌸قراره با هم یکم پیشرفت کنیم! 🌸در هر زمینه ای : #فرهنگی #هنری #آشپزی #رواشناسی #تجربه #خیاطی و ... ♥️تب و درخواست هرنوع مشاوره: @m_haydarii 💚لینک گروه: eitaa.com/joinchat/4222091472C4859ce0158 🌿تبلیغات و خدمات: @hich_club
مشاهده در ایتا
دانلود
است؛ یوسف! شــب آرزوها و ... امشب قیمت هر کدام از ما ، در نگاه اهل آسمان، محک می خورد! امشب، شب آیینه گرفتن است؛ آیینه گرفتن روبروی قلبمان! راستی! امشب، قلب من چه چیزی را آرزو خواهد کرد؟ 🔻 می ترسم یوسف! نکند ، صدای اذان در شهر بپیچد؛ و من بر سجاده مغربم، در لابلای نوای "سبوحٌ قدوس " عاشقانه ام..؛ تو را از خاطر ببرم! نکند امشب را به طمع آرزوهایم ،بیدار بمانم، اما دغدغه دلم، آرزوی حقیقی قلبم، تو نباشی! ⏪ که اینگونه...حتما قافیه را در نگاه اهل آسمان، بااخته ام! اولین شب جمعه رجب، را شب آرزوها، نام نهاده اند. و به من فرصتی داده اند تا ؛ خودم را در آیینه نگاه خدا، به تماشا بنشینم. تا ؛ دیر نشده قیمت قلبم را در نگاه اهل آسمان بفهمم! تا ؛ اگر خدا را، و حرارت آغوشش را آرزوی حقیقی دلم ندیدم، بترسم! تا ؛ اگر تو را،اگر درد تو را، اگر داشتن تو را ، تمنایِ وجودم نیافتم؛ بدنبال درمان دلم، براه بیفتم. 🔻تا رمضان راهی نمانده، و من میدانم که باطن رمضان؛ تویی یوسف! و هر آنکه بدون تو، بدون درد تو، بدون خواستن تو، پا به رمضان بگذارد؛ بهره ای از پروازهای رمضان نخواهد برد! 🔻باید بیندیشم؛ اگر امشب؛ تمنای آسمان، اولین تمنای حقیقی دل من نیست؛ حتما دلم بیمار است، باید برایش درمان بخواهم! 💌قلب من؛ زمانی قیمتی خواهد شد که؛ عاشقی کردن با الله،همه آرزویش باشد! 💌قلب من؛ زمانی در نگاه اهل آسمان خواهد درخشید که؛ پادشاهش تو باشی، یوسف 💌 کمی قلبم را تکان بده❗️ امشب شب مهندسی آرزوهاست. التماس دعا برای فرج امام_زمان 💕@kadban0_bash💕
🌹به وقت رمان🌹 ❤️
بانوی ایده آل😍👌
#سجده_عشق نوشته:عذراخوئینی. #قسمت_پانزدهم هنوز از پایگاه بیرون نیومده بودم که یکی از خانم ها صدا
نوشته:عذراخوئینی. لیلاموقع رفتن بازازم خواست داداشش روحلال کنم.بااین حرفش خجالت زده شدم،سیدکاری نکرده بودکه من ببخشمش!فقط واقعیت روبرام روشن کرد مقصرخودم بودم که رویاپردازی کردم. _ازوقتی این سفرش به مشکل خورده خیلی ناامیدوسرخورده شده.چندروزیه ازش خبری نداریم قم هم برنگشته همه نگرانشیم... دلبسته کسی شده بودم که خاص وعجیب بودنمی تونستم درکش کنم چطوری می تونست ازعزیزانش دل بکنه وراهی سفری بشه که معلوم نبودبازگشتی داره یانه. الانم خدامی دونست کجارفته فقط تنهادعام این بود صحیح وسلامت باشه تصوراینکه براش اتفاقی افتاده باشه دیوونه ام می کرد... روسریموباسنجاق خوشگل،لبنانی بستم گل سنجاق ازدورخودنمایی می کرد چادرموسرم کردم تواینه به خودم لبخندی زدم وازاتاق بیرون اومدم. بابام با لب تابش سرگرم بود مامانم هم طبق معمول باتلفن حرف میزد انگارنه انگارقراربودبریم خونه عموبهرام. تک سرفه ای کردم نگاهشون سمتم چرخید.ازبی تفاوتیشون لجم گرفت گفتم:_اینطوری نمی تونیدنظرموعوض کنیدفقط دلم رومی شکنید.حالاکه من زوداماده شدم شمابی خیال نشستید؟!. تلفن روقطع کردوبالحن سردی گفت:_غروبی رفتیم سرزدیم، یه بهونه ای هم برای امشب اوردم!. جلوتررفتم اصلانگام نمی کرد. _بهونتون منم؟!مگه کارخلافی کردم. _شاهکارت که یکی دوتانیست.اولش چادری میشی بعدمیگی می خوام برم راهیان نور! لابدفرداهم می خوای خانم جلسه بشی.تاوقتی که ظاهرت این شکلی باشه من باهات جایی نمیام!... به بابام نگاهی انداختم چقدرسردوبی تفاوت شده بودندانگارکه تواین خونه غریبه ام دیگه مثل قبل نازم خریدارنداشت تحمل این فضابرام سخت بود. بی هدف توخیابون قدم میزدم بعدِسیدحالانوبت خانوادم بودکه طردم کنند.بیشتردوستام روهم بخاطراین پوشش ازدست دادم.تنهادلخوشیم به همین سفربودشایدباکمک شهدا زندگیم به روال عادی برمی گشت......
نوشته:عذراخوئینی ، قبل سفرفکرهمه چیزروکرده بودم ازخوراکی گرفته تاچنددست لباس همه روتوساک جمع کردم باتری اضافی هم برای گوشیم برداشتم چون مسیرطولانی بودبایدخودم روسرگرم می کردم.هیچ ذهنیتی ازاین سفرنداشتم فقط می دونستم پرازفضای معنویه که من خیلی احتیاج داشتم. بیشتربچه هاازپایگاه خودمون بودندخوشبختانه خانم عباسی هم باماهمسفرشد موقع اومدن نتونستم بامامان وبابام خداحافظی کنم چون زودترازمن رفته بودند. شایدفکرمی کردنداینطوری بهترتنبیه میشم!بااینکه ازبی محلی ولحن سردشون خیلی ناراحت می شدم امااین دلیلی نمی شدازاعتقادم وقولی که به خداداده بودم برگردم تنبیه ازاین بدترهم نمی تونست نظرم روعوض کنه. بعد18ساعت تومسیربودن بلاخره به منطقه ای برای اسکان رسیدیم البته بین مسیرتوقف داشتیم ولی کوتاه بود. ازخستگی زیادخیلی زود خوابم برد نزدیکای صبح برای اذان بیدارشدم نمازجماعت روکه خوندیم به سمت مناطق عملیاتی رفتیم خانم عباسی از زندگینامه شهید آوینی برامون گفت چیزهایی که برای اولین بارمی شنیدم هنوزتوبهت بودم باهرقدمی که برمی داشتم حس وحال عجیبی پیدامی کردم به قول خانم عباسی شهدایه روزی ازهمین جاعبور کردند بایدبدونیم جاپای چه کسانی میذاریم. بعضی هاپابرهنه راه می رفتند وتوحال وهوای خودشون بودند. راوی خیلی قشنگ ازشهدایادمی کرد صدای گریه هابلندشده بود روایتی ازجنگ می گفت که دل ادم به دردمی اومد زمانی که خانوادم توبهترین شرایط درس می خوندند وزندگی می کردند یه عده برای همین ارامش جونشون روکف دستشون میذاشتند ومردونه می جنگیدند. همه جاتاچشم کارمی کردانبوه غباربودوخاک. روی خاک افتادم ازدرون خالی شدم برای لحظه ای همه تعلقات دنیایی ازدلم رفت من بودم واین زمین پاک واسمان خداکه حالا به من نزدیک تربود... روزبعدبه سمت شلمچه حرکت کردیم شلمچه پرازحرف های نگفته بود تنهااسمی که ازاین سفرزیادشنیده بودم وعطرخوش وحس قشنگی که هنوزنرسیده وجودم روپرکرد باحرف های راوی انگاربه گذشته پرتاب می شدیم تودوره ای که نبودیم اماحالااون لحظه هابرامون زنده میشد... هرکسی گوشه ای باخدای خودش مشغول رازونیازبود عده ای هم مشغول سینه زنی بودندباسربندهای یاحسین،شعرهای قدیمی رومی خوندندوگریه می کردند اینجاهمه یک دل ویک رنگ شده بودندبوی بهشت رومی شداستشمام کرد من هم کفش هام رودراوردم وروی این خاک شوره زاراهسته قدم میزدم یک نفربافاصله زیادی ازبقیه روی خاک هانشسته بود چفیه ای جلوی صورتش گرفته بود چنان گریه می کردکه تمام وجودم لرزید، دیدن این صحنه اون هم دراین فضاطبیعی بنظرمی رسید امانمی دونم چراتوجهم روجلب کرد نزدیک تررفتم قلبم توسینه بی قراری می کرد.....
نوشته:عذراخوئینی سوزی که توصداش بود دلم رولرزوند نزدیکتر که شدم شکی که داشتم به یقین تبدیل شد باورم نمی شد خودش باشه چه حکمتی داشت که میون این همه ادم پیداش کردم!. بایکم فاصله روی خاک نشستم اهسته نجوامی کرد:_اومدم تا خودتون پادرمیانی کنید برم سوریه، بخدادیگه نمی تونم بمونم.گریه هاش پریشونم می کرد حیف که نمی تونستم براش کاری انجام بدم.فک کنم متوجه شدیکی خلوتش روبهم زده سرش رو که اورد بالانگاهش به من افتاد مات ومتحیرموند!باهزارجون کندن گفت:_شما..اینجا..چی کار..می کنید؟!!. _منم ازشهداخواستم پادرمیونی کنند بخاطرهمین الان اینجام!. ازحاضرجوابیم شوکه شد یه یاعلی گفت وبلندشد_خیلی خوبه که اومدید برای منم دعاکنید بی تفاوتیش عذابم میداد.چندقدمی بیشترنرفته بودکه گفتم:_کسی که طالب شهادت باشه دل شکستن بلدنیست!.قدم هاش سست شد به طرفم برگشت غم عجیبی تونگاهش بود ازحرفی که زدم پشیمون شدم. نفسش روبیرون داد واهسته گفت:_یه عذرخواهی بهتون بدهکارم امانمی خواستم الکی امیدواربشید شمالیاقتتون بیشترازاین هاست اون شب به حرفام گوش نکردیدوقضاوت نادرست کردید،من نمی تونم کسی روخوشبخت کنم چون...موندنی نیستم! منوببخشید. دوباره برگشت این بارهم غرورم روله کرد بلندگفتم:_نمی بخشم! اره امیدوارشدم چون بابقیه فرق داشتید..گریه مانع حرف زدنم می شد_شبیه ادمای اطرافم نبودید اگه این امیدهم نبود الان اینجا مقابل شمانمی ایستادم وبه همون زندگیم ادامه میدادم.خجالت زده سرش روپایین انداخت. _شماروباوجدانتون تنهامیذارم،حداقل به حرمت شهداهم که شده باخودتون روراست باشید منم قول میدم فراموشتون کنم!!... خالی شدم احساس سبکی می کردم حالاسنگینی این باربه دوش سیدافتاد بااینکه فراموش کردنش برام سخت بود امابایدازپسش برمی اومدم.... ازخاکریزهای طلائیه بالارفتم قطره های باران روح غبارگرفتم رومی شست.برخلاف تصوراتی که قبلاداشتم اینجا فقط مشتی ازخاک نبود حرف های برای گفتن داشت ازدل ادم هایی که پاک وعاشق بودنداروم زیرلب زیارت عاشورارومی خوندم دوربین عکاسیم لحظه هاروثبت می کرد به هرجاکه نگاه می کردی هنوزحال وهوای جنگ روداشت تانک های اوراق، سنگرهای بازسازی شده... نمازمغرب وعشا روکه خوندیم خانم عباسی ازم خواست چیزهایی که تواین مدت تمرین کردم روبخونم! اصلاامادگیش رونداشتم حالاهمه دورم کردندودست بردارنبودند چون روزجمعه بود شعری ازامام زمان به ذهنم اومد که خودم خیلی دوست داشتم ابا صالح التماس دعا هر کجا رفتی یاد ما هم باش نجف رفتی کاظمین رفتی کربلا رفتی یاد ما هم باش ابا صالح یا ابا صالح مدینه رفتی به پا بوسه مادرت زهرا یاد ما هم باش به دیدار قبر مخفی از کوچه ها رفتی یاد ما هم باش شب جمعه کربلا رفتی یاد ما هم کن چون زدی بوسه کنار قبر ابوالفضل باصفا رفتی یاد ما هم باش ابا صالح یا ابا صالح نماز حاجت که می خوانی از برای فرج مسجد کوفه شدی محرم در مناسک حج یا منا رفتی یاد ماهم باش ابا صالح یا ابا صالح.. ادامه دارد...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
9.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
گفتم خطر دارد بسی گفتا چرا دلواپسی گفتم که جان باید دهی گفتا که دارم آگهی گفتم چرا پس می روی گفتا به برهانی قوی 🌹گرامی می داریم یاد و نام همه شهدا را در شب لیلة الرغائب 🌹شب جمعه ای ولیلة_الرغائب عجب هوایی داره با شهدا بودن الهی الحقنی بالشهدا والصالحین وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ 🔮بهترین کانال همسرداری و کدبانوگری :🔮 @kadban0_bash 🔮چت کن و خونه داری یاد بگیر و بپرس:🔮 https://eitaa.com/joinchat/4222091472C6c23f9a27a
هدایت شده از 🌵کاکتوس گرافی🌵
مهربونی گم نمیشه یه روز یه جا برمیگرده...! صبحتون سرشار از شادی💎 🄹🄾🄸🄽㋡🌵⃟⃟❥▸ @INVINCIIBLE
💑 در مشکلات زندگی خود را سهيم بدانيد 🔸گاهی خود را در ایجاد مشکلات زندگی، سهیم بدانید (ولو مقصر نیستید) و آن را به همسرتان اعتراف کنید. اینکار عشق و محبت را بار دیگر در زندگی‌تان شکوفا می‌کند. 🔸زیرا اینکار زمینه‌ای می‌شود تا همسرتان نیز سهم خود را در مشکلات زندگی بپذیرد و با کمک شما درصدد رفع مشکل بر آید. 🔸سهیم دانستن خود در مشکلات، باعث می‌شود تا نزد همسرتان فردی منطقی، فداکار و محبوب جلوه کنید و سبب میشود همسرتان از سیستم گارد گرفتن و انتقادناپذیری خارج شود. 🔮بهترین کانال همسرداری و کدبانوگری :🔮 @kadban0_bash 🔮چت کن و خونه داری یاد بگیر و بپرس:🔮 https://eitaa.com/joinchat/4222091472C6c23f9a27a
💑 توجه به تفاوت نگاه‌ها ❣ما هم معتقدیم که نوع نگاه به زندگی مهم است؛ اما نمی‌توان پذیرفت که نگاه یک استاد دانشگاه به زندگی، همیشه عمیق‌تر از نگاه کارگر است. ❣ برخی گمان می‌کنند که چون سواد یک روحانی یا استاد دانشگاه یا معلم، بیش‌تر از یک کارگر است، پس نگاه او به زندگی هم عمیق‌تر است. این گمان، درست نیست کم نیستند کسانی که از نظر علمی رتبه‌های بالایی دارند‌؛ اما نوع نگاهش به زندگی، از متوسط عوام مردم هم پایین‌تر است.؟ 🔮بهترین کانال همسرداری و کدبانوگری :🔮 @kadban0_bash 🔮چت کن و خونه داری یاد بگیر و بپرس:🔮 https://eitaa.com/joinchat/4222091472C6c23f9a27a
💑 معمولاً افرادی که در کودکی، از مهرباني و مهر کافی بهره‌مند نبوده‌اند، در دام اعتياد به روابط عاطفی گرفتار می‌شوند. 💞 متخصصان بر اين باورند که «خودکم‌بینی و کمبود عزت‌نفس» در افرادی که در کودکی مهر و محبت کافی دريافت نکرده‌اند، در بزرگسالی آنها را به وابستگی شديد و اعتياد عاطی سوق خواهد داد. 💞 بسياری از اين افراد، در کودکی تنها گذاشته شده يا رها شده‌اند و به همين دليل، با تمام وجود می کوشند تا به روابط عاطفی خود «بچسبند» و از ترک‌شدن دوباره به هر قيمتی جلوگيری کنند. 💞 اين افراد گاهی، در گرداب روابط عاطفی ويران ‌کنندهای می افتند، ولی به جهت ترس از ترک‌ شدن و تنها ماندن، از تمام کردن اين رابطه دوری می‌گزينند. 🔮بهترین کانال همسرداری و کدبانوگری :🔮 @kadban0_bash 🔮چت کن و خونه داری یاد بگیر و بپرس:🔮 https://eitaa.com/joinchat/4222091472C6c23f9a27a
💑 برای داشتن زندگی و رابطـه بهتر با همسرتان از این آدم‌ها باید فاصلـه بگیرید: ⁣❣قضاوت‌کننده‌ها ⁣این دسته از آدم ها کسانی هستند که همیشه در حال انتقاد از زمین و زمان‌اند. آنها از قضاوت‌ کردن دیگران هم خسته نمی‌شوند. ⁣آنها سعی می‌کنند شما را مقصر جلوه دهند و تصمیمات شما را زیر سوال ببرند. ❣خبرچین‌ها ⁣کسانی که مدام پشت سر بقیه حرف می‌زنند، شایعه درست می‌کنند و یا حتی درباره‌ی مسائل خصوصی دیگران صحبت می‌کنند. ❣بهانه‌گیرها ⁣کسانی که مدام بهانه‌تراشی می‌کنند و تقصیرها را گردن این و آن می‌اندازند. آنها هیچ‌وقت مسئولیت کارهایشان را قبول نمی‌کنند و همیشه انگشت اتهام را به سوی دیگران می‌گیرند. ⁣ ❣کنترل‌گرها آن⁣ها هیچ‌وقت به حرف دیگران اهمیت نمی‌دهند، زیرا دچار این توهم‌اند که خودشان همه‌چیز را به‌درستی می‌دانند و برای هر مشکلی راه‌حلی دارند. 🔮بهترین کانال همسرداری و کدبانوگری :🔮 @kadban0_bash 🔮چت کن و خونه داری یاد بگیر و بپرس:🔮 https://eitaa.com/joinchat/4222091472C6c23f9a27a