eitaa logo
ایده خوب
334 دنبال‌کننده
242 عکس
232 ویدیو
40 فایل
هر چی ایده و ابتکار و خلاقیت داریم به اشتراک میذاریم.🌷 وارد کانال شدی، فهرست در بالای صفحه سنجاق شده، مطالعه کن و بر اساس هشتک ها مطالب رو جستجو کن. ادمین👈 @Digitak لینک کانال 👇 https://eitaa.com/joinchat/2986475748Cea0fc75907
مشاهده در ایتا
دانلود
4_5787517252253255972.mp3
3.95M
🎤 تند خوانی جزء ۱۶ قرآن کریم ⏳ ۳۳ دقیقه 🌷به نیابت از همه شهدا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔸این مبلغ را نذر شما کردم🔸 📝 دکتر علی حائری شیرازی (فرزند مرحوم آیت الله حائری شیرازی) از پدر 🔹 مدتی بعد از آنکه پدر امامت جمعه را رها کردند، در قم رحل اقامت گزیدند. متاسفانه بعضاً هم تنها بودند! گاه گداری من و بچه ها سری می زدیم ... به واسطه ی بیماری ای که داشتند رژیم غذایی سختی هم گرفته بودند و مثلاً بین گوشتها فقط مجاز به خوردن شکمبه گوسفند بودند بلکه مداومت به آن مانند یک دارو . خب شکمبه ها را هم به جهت ارزان تر شدن و هم به جهت تمایل شخصیشان، پاک نکرده می گرفتند و خودشان پاک می کردند. از نیمه های شب چند ساعتی به حمام زیر زمین میرفتند و آنها رو خوبِ خوب تمیز می کردند و بار می گذاشتند و صبح، چنانچه همچو منی مهمانشان بود، با هم می خوردیم ... 🔹 در این ایام، اموراتشان هم نوعاً از سخنرانی هایی که دعوت می شدند می گذشت. پاکت سخنرانی را هم در جیب بالای قبایشان می گذاشتند. من هم به رسم فضولی، بعضاً پاکت را چک می کردم تا ببینم وسعت دخل و خرج به چه میزان است؟ این بار در پاکت فقط یک تراول پنجاهی بود و میبایست تا سخنرانی بعدی با همین مبلغ مدیریت میکردیم ... بماند. 🔹یک روز صبح گفتند: فردا جلسۀ کمیسیون خبرگان دارم و می‌خواهم یک حمام اساسی بروم. تو هم میای؟! اول استقبال نکردم ... بعد ادامه دادند، در یکی از کوچه های فرعی گذر خان، یک حمام عمومی قدیمی هست. قبلاً یکبار تنهایی رفتم؛ خوب دَم می شود، دلاک کار بلدی هم دارد. احساس کردم تنهایی سختشان است که بروند؛ پذیرفتم همراهیشان کنم. بقچه ای از حوله، لباس و صابون فله‌ای با خود بردیم. وقتی وارد شدیم، روی در نوشته بود: «هزینه هر نفر، دو هزار و پانصد تومان». پیش قدم شدم و حساب کردم. پدر راست می گفت. آنچنان حمام دم داشت که گویی به سونای بخار رفته ایم. دلاک پیرِ کار بلد هم روی هر نفر قریب نیم ساعت تا سه ربع ساعت وقت می گذاشت! حمام خیلی خیلی خوبی بود. آدم واقعاً احساس سبکی و نشاط میکرد. 🔹 در وقت خارج شدن، دم در به من گفتند انعام دلاک را حساب کردی؟ گفتم نه! گفتند: صدایش کن. پیرمرد را صدا کردم آمد. پدر دست در جیب کرد و همان پاکت تراول پنجاهی را به او داد! او تراول را گرفت، بوسید، بر چشم گذاشت و نگاهی به بالا کرد و رفت. من هاج و واج و متعجب به پدر نگاه می کردم. گفتم زیاد ندادید؟ گفتند نه! بعد مکث کردند و گفتند: مگر چقدر بود؟ گفتم پنجاه تومان؛ و این هر آنچه بود که در پاکت داشتید! نگاهی تیز و تند کردند. پنج یا پنجاه؟ پنجاه!! نچ ریزی گفتند و برگشتند بسمت حمام. چند قدم نرفته، توقف کردند، برگشتند نگاهی به بالا کردند، بعد به سمت من آمدند. گفتند: «دیگه امیدوار شده، نمیشه کاریش کرد، بریم» 🔹 وارد گذر خان شدیم به فکر مخارج تا شب بودم. هنوز چند دقیقه ای نگذشته بود که کسی از حجره‌ای با لهجه غلیظ اصفهانی بلند داد زد: «حَجا آقا! حَجا آقا! خودش را دوان دوان بما رساند و رو به من کرد و گفت: «آقای حائری شیرازی هستند؟» گفتم: بله. گفت: «حاج آقا یه دقه صبر کنید»! رفت و از میز دکان، پاکتی آورد و به پدر داد. پدر با نگاهی تند گفت: «من وجوهات نمی گیرم!» گفت: «وجوهات نیست، نذر است». گفتند: «نذر؟» گفت: «دیروز برای باری که داشتم، در گمرک مرز اشکالی پیش آمد. شما همان موقع در شبکه قرآن مشغول صحبت بودید. مال، خراب شدنی بود. نگاهی به بالا کردم که اگر مشکل همین الان حل شود، مبلغی را به شما بدهم. همان موقع، حل شد و شما امروز از این جا رد شدید!!» پدر متبسم شد. رو به من کرد که پاکت را بگیر. گرفتم. خداحافظی کردیم و راه افتادیم. 🔹در حین حرکت، آرام در گوشم گفتند: «بشمارش!! » من هم شمردم. ده تا تراول پنجاه هزار تومانی بود. بعد بدون آنکه چیزی بگویم، درِ گوشم گفتند: «ده تا بود؟!» بعد این آیه را خواندند: «مَن جَاءَ بِالحَسنَةِ فَلَهُ عَشرُ أَمْثَالِهَا» ... نگاهی به بالا کردند و گفتند: «خدا بی‌حساب می‌دهد. به هرکه اهل حساب و کتاب باشد با نشانه می‌دهد که بفهمی مال اوست نه دیگری. آنرا در جیبت بگذار تا به اهلش بدهیم» منبع: (http://telegram.me/dralihaeri) @ideas1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 بازیگوشی یک بچه گربه در جماعت یک مسجد در الجزایر 🔹به گفته رسانه‌های الجزایر، این اتفاق در حالی افتاده که نماز جماعت این مسجد به مناسبت ماه به صورت زنده از تلویزیون پخش می‌شده است.😁 برخورد امام جالبه😊 @ideas1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 پارسال ماه مبارک رمضان توفیق داشتیم چند روزی نجف و کربلا باشیم برای ضبط یک برنامه ... یه رسم خیلی جالب این بود که عراقی ها افطاری شون رو خونه نمی خورند و دم غروب خانوادگی افطاری شون رو میارند دور و بر حرم یا مسجد و یا بیرون. قشنگ حال و هوای ماه رمضان مشخص بود. به نظرم رسم قشنگیه اگه ما هم قدمی برای ترویج دین و فرهنگ دینی برداریم ، نوعی امر به معروف هم هست ... با دوستان و اقوام قرار بزاریم افطاری مون رو ببریم پارکی امامزاده ای جایی بخوریم. با کسی هم کاری نداریم. واقعا دوست داشتم اونقدر قدرت رسانه ای داشتم که این رو بعنوان یک پویش راه اندازی می کردم. حتی میشه کمی بیشتر نون و پنیر و سبزی یا غذا برداشت و به اون هایی هم که ظاهراً اعتقاد ندارند مهربانی تعارف کرد. باور کنیم دل ها با همین رفتارها نرم میشه. حالا شما این رو بخونید و منتشر کنید. حتی اگر یک نفر هم اثر بگیره مهمه. نقل از دوستان https://eitaa.com/joinchat/2986475748Cea0fc75907
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_5791934806505818537.mp3
3.8M
🎤 تند خوانی جزء هفدهم قرآن کریم ⏳ ۳۲ دقیقه 🌷به نیابت از همه شهدا
حد علاقه به دیگران 🧡زُهْدُكَ فِي رَاغِبٍ فِيكَ، نُقْصَانُ حَظٍّ؛ وَ رَغْبَتُكَ فِي زَاهِدٍ فِيكَ، ذُلُّ نَفْسٍ. 🟤دورى تو از آن كس كه خواهان تو است نشانه كمبود بهره تو در دوستى است، و گرايش تو به آن كس كه تو را نخواهد، سبب خوارى تو است. 📚 451 https://eitaa.com/joinchat/2986475748Cea0fc75907
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
6.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حاج آقا تریاک قاچاق میکرده😂 خنده‌دار حاج آقا از سواستفاده‌هایی که ازش شده در واقع یه پر ریسک برای رد کردن مواد😅 @ideas1