#امام_جواد_شهادت
ای زجر کِشیده به خودت می پیچی
با قدِّ خَمیده، به خودت می پیچی
ارث از پدرت بُرده ای انگار جواد،
چون مار گَزیده به خودت می پیچی!
#مجتبی_دسترنج_ملتمس
#امام_جواد_مدح
#امام_جواد_شهادت
ای گل بوستان اهل البیت
حجتِ نوجوان اهل البیت
ای امام نهم که نه ساله
جلوه کردی میان اهل البیت
از همان کودکی شدی در جود
شهره ی خاندان اهل البیت
حرف ما نیست، جود و بخششتان
آمده در لسان اهل البیت
در عطای تو جلوه گر شده است
رحمت بیکران اهل البیت
بعد زهرا جوان ترین هستی
ای گل بوستان اهل البیت
ای جوانیّ ما به قربانت
یا جواد ای جوان اهل البیت
بر مریدان حق مرادی تو
مظهر نام یاجوادی تو
ای نگاه تو عافیت آمیز
وارث آستین معجزه خیز
پیش جودت همه گدا هستند
پادشاه و وزیر و عبد و کنیز
نامه ای آمد از پدر سویت
که ای جواد ای به چشم خلق عزیز
دِرهم از قبل بیشتر بردار
کیسه ها را کن از طلا لبریز
گرچه زحمت شود ولی هرگز
مکن از راه سائلان پرهیز
تو جوادی و کار تو جود است
زر به دامان هر فقیر بریز
آبرو می دهی به هر سائل
ای امید همه به رستاخیز
دست بر دامن تو دارم و بس
سر بر این آستان گذارم و بس
ای اسیر عطای تو حاتم
مستمند شفاعتت آدم
کعبه از احترام توست عزیز
محترم از ولای تو زمزم
چه شد آنروز در کنار حرم
بر زمین مشت می زدی محکم
بغض کردی و زیر لب گفتی:
مادرم ... تازیانه... نامحرم
آتش افتاد بر دلت اما
با دل مجتبی چه کرد این غم
وسط کوچه ی بنی هاشم
تا که بالا گرفت کار ستم
پیش چشم حسن زمین افتاد
بضعه ی قلب حضرت خاتم
آه از آن روحِ عصمت و پاکی
مادری ماند و چادری خاکی
یا جواد ای غریب چون حیدر
ای دل آزرده از غم مادر
ای که مثل حسن شدی مسموم
از عناد و جنایت همسر
ای که مثل حسین جان دادی
با لب تشنه لحظه ی آخر
پیکرت رفت روی بام ولی
پاره پاره نبود آن پیکر
جسم تو پایمال اسب نشد
پیش چشمان دختر و خواهر
ساربانی نبوده تا که بَرد
ای سلیمان ز دستت انگشتر
سرت از تن جدا نشد که رَوَد
در خرابه به دیدن دختر
کسی آقا نبود تا بکشد
از سر دخترانتان معجر
جدتان گفت با دل زارش:
آه از شام و کوچه بازارش
#سید_روح_الله_مؤید
#امام_جواد_شهادت
#امام_زمان_مناجات
نمازِ اولِ وقتم که با شما باشد
حضورِ قلب ، یقیناً نصیبِ ما باشد
جمالِ وجهِ خدا را مکن دریغ از ما
نظر به چهره تو طاعتِ خدا باشد
ز کوی حجِ فقیران بسویت آمده ام
رضای تو ، ثمرِ زائرِ رضا باشد
به حجِ کوی خودت ، حاجی اَم کن ای قبله
طوافِ کعبه ی روی تو حجِ ما باشد
خدا کند که ترا در مسیر گم نکنیم
که راهِ گم شدگان ، سوی ناکجا باشد
به خُلق و خوی خودت ، عادتم بده آقا
وَگرنَه رَه زنِ دل ، در کمینِ ما باشد
نه اختیار ز خود دارم و نه تدبیری
بدونِ یاریِ تو کیست آشنا باشد ؟
تو شاخصِ شهدایی ، تو نور معرفتی
نگاهِ توست که هادی و رهنما باشد
ترا قسم به جوادالائمه ، دریابم
که کاظمینِ من ، اقبالِ یک دعا باشد
قدم بجای قدمهای تو نهادن چیست؟
نشانِ طیِ طریقت ، به کربلا باشد
هِلالِ ماهِ محرم ، حلولِ ذیحجه است
که حاجیِ عرفه ، مستِ نینوا باشد
از این طواف که دارد حسین ، میترسم
که صاحبِ حرم انگار در بلا باشد
چو گفت مسلخِ ما کربلاست ، افشا کرد
که حجِ کاملِ ما ، کِی در این منا باشد
خدا منای مرا خواسته تَهِ گودال
طوافِ اصلیِ من زیر نیزه ها باشد
طوافِ خواهرِ من ، قصه اسیریِ اوست
نگاهِ مادرِ من ، سوی سر جدا باشد
#امام_جواد_شهادت
ای ولی نعمت ایران پسرت را کشتند
تسلیت شاه خراسان پسرت را کشتند
هر چه گفتا جگرم سوخت ندادند آبش
عاقبت با لب عطشان پسرت را کشتند
#امام_جواد_شهادت
بردار از خاک کف حجره سرت را
از بیکسی کمتر صدا کن مادرت را
اینجا جواب نالههایت نیشخند است
اصلاً نمی فهمند چشمان ترت را
با هلهله با پایکوبی خنده کردند
سوز صدای خستهی بی جوهرت را
حتی توان ایستادن هم نداری
قوّت نداری وا کُنی بال و پرت را
پیداست از حال وخیمت زهر بدجور
آتش زده باغ گل نیلوفرت را
داری به خود میپیچی اما حیف اینجا
چشمی نمی بارد دل غم پرورت را
باید که تنها در غریبی بگذرانی
در خانهی خود لحظههای آخرت را
در پیش رویت آب را روی زمین ریخت
میبینی آقا دشمنی همسرت را ؟
بیحرمتی شد به مقامت آه - اما
خنجر نزد بوسه ضریح حنجرت را
میدانم اما شرم دارم که بگویم
بردند پشت بام خانه پیکرت را
#محمدحسن_بیات_لو
#امام_جواد_شهادت
زهری تمامیِ جگرش را گرفته بود
سیلاب خون دو چشم ترش را گرفته بود
طوبای باغ سبز "رضا" زرد زرد شد
آفت تمام برگ و برش را گرفته بود
از درد مثل حضرت زهرا خمیده شد
با دستهای خود کمرش را گرفته بود
حُجره شلوغ بود ولی مونسی نداشت
ای کاش یک نفر خبرش را گرفته بود
بی حرمتیِّ مَحرَم او تا کجا کشید...
دستی دهان شعلهورش را گرفته بود
او داد می کشید..،به دادش نمی رسند
یک عده پست دور و برش را گرفته بود
آمد کنیز و کاسه ی آبی به خاک ریخت
ای کاش جرعهای شررش را گرفته بود
دور از مدینه غربت بغداد را چشید
ارث غریبی پدرش را گرفته بود
خوبیِ بام بود که سُم بر تنش نرفت
این ارتفاع ها ضررش را گرفته بود
شکر خدا نه پیرهنش دست خورده بود
نه نیزه حجم بال و پرش را گرفته بود
.
.
در پیش چشم مادر پهلو شکسته ای
شمر از قفا سر پسرش را گرفته بود
با ضربه های ممتد او استخوان شکست
در پیش خواهری که سرش را گرفته بود
ای کاش بیخیال شود ساربان..،ولی
انگشتریِّ او نظرش را گرفته بود
#بردیا_محمدی
#امام_جواد_شهادت
تو خود مبارکی و رزق بی حساب ،جواد !
ندیده است شبیه تو را تراب ، جواد !
برای وارث جود رضا شدن بی شک
نشد به جز تو کس دیگر انتخاب ، جواد !
مگر به جز تو در این شهر هست خورشیدی
تن تو سوخت چرا زیر آفتاب ، جواد؟
سه روز چشم فلک روی بام بیدار است
دیار کفر خودش را زده به خواب ، جواد !
به زخم های دلت ام فضل می خندد
نمک زده است دلت را کند کباب ، جواد !
اگر چه کل جهان بر سرت خراب شدست
سرت ندیده به خود مجلس شراب ، جواد !
هزارشکر که بعد از شهادتت دیگر
نبود صحبتی از معجر و نقاب ، جواد !
#شهریار_سنجری
#امام_جواد_شهادت
میسپردند به ارباب چو نوکرها را
به حریم تو رساندند گداترها را
تو مراد دل مایی که نداریم غمی
گر ببندند به این خیل گدا درها را
به جوادی تو سوگند نداریم غمی
غیر زهری که به جانت زده آذرها را
ام فضل آمده تا جعدهی دیگر باشد
باز تکرار کند خدعهی همسرها را
آه رقاصه چرا دوروبرت آمده است
کاش بیرون بکند خیر تو این شرها را
بدنت بر سر بام است مبادا خورشید
قصد آزار کند پیکر رهبرها را
شکر کردیم خدا سایه فراهم کرده است
تا سر بام تو دیدیم کبوتر ها را
داغ جد تو نبایست که تکرار شود
هرم خورشید که آتش زده بی سرها را
#زخم_حسینی
#امام_جواد_مناجات
#امام_جواد_شهادت
باز به امید نگاه آمدم
مثل سگ کهف به راه آمدم
نیّتم این نیست جنابم کنند
با تو نشستم که حسابم کنند
گفت کسی،کیستی ای خوش مراد؟
داد زدم کلب سرای جواد!
نسل به نسلیم همه زیر دین
خانه اجدادی ما کاظمین
کرده به من توصیه سلطان طوس
پای جواد ابن رضا را ببوس
پشت درش نعره یاهو بزن
پیش کریم آمده ای رو بزن
سائل او را بده امشب نوید
دشمن او دست ردش را ندید
آمدم از پیش رضا با شتاب
ناله زدم پشت درش بی حساب
جز تو مرا هیچ پناهی مباد..
دست من و دامن تو یا جواد!
کارگرم مزد مرا لطف کن
مزد به من کرببلا لطف کن
رحم بکن رو به تو انداختم
زندگی ام را به خودم باختم
حق بده اینقدر دلم پرغم است
حال تو در حجره چرا درهم است؟!
این خبر آتش به دل افروخته
تازه جوانی جگرش سوخته
بی کس و تنها جگر چاک چاک
صورت ماه تو شده غرق خاک
وا جگر از آن لب عطشان بلند
هلهله جمع کنیزان بلند
محرم تو شاد ز جان دادنت
بوی حسن میدهد امشب تنت
پیش رویت تا که زمین ریخت آب
داغ دلت گفت که وای از رباب
راستی ای حضرت نور تمام
جسم تو رفته ست چرا روی بام؟!
روضه خورشید و تنت باز بود
بین تو و جد تو یک راز بود
گرچه تنت گرمی خورشید دید
نیزه به هرجای تنت هم رسید؟!
سنگ نخورده روی آیینه ات
پای کسی نیست روی سینه ات
صحبت زهر است نه حرف از سنان
شکرخدا نیست دگر ساربان
پیرهن خاکی تو پاره نیست
دختر معصوم تو آواره نیست
#سیدپوریا_هاشمی
#امام_جواد_شهادت
چه حاجتی مگر این قوم خواستند و ندادی؟
که سنگ بود جواب تویی که آینه زادی
تو لب گشودی و بوزینه های رفته به منبر
خجل شدند؛ چه عمر کمی چه علم زیادی!
لب از حلاوت نامت شکر شکن شده شاها
که هم جوان الائمه و هم امام جوادی
نوشت از در پشتی مرو که خلق بداند
تو بعد من پسرم! تا همیشه باب مرادی
...
به "السلام علی جدی الشهید" معطر
لبی که تشنه و مسموم روی خاک نهادی
شهید تشنه شدن ارث خاندان تو بوده
که قاتل تو نفهمیده بود از چه نژادی
...
و روضه خوان چه بخواند به غیر روضه ی اکبر؟
و خاک بر سر دنیا که از سرش تو زیادی
#سعید_تاج_محمدی
#امام_جواد_شهادت
#تک_بیت
تشنه لب در قتلگاه خانه اش ابن الرضا
گاه می گوید حسن ، گاهی حسین ، گاهی رضا
#محمد_حسین_رحیمیان
#امام_جواد_شهادت
روز عزاي حضرت اِبنُ الرّضا شده
در شهر كاظمين قيامت به پا شده
با زجر مي كُشند جوادُ الائمّه را
در خانه اي كه شُعبه اي از كربلا شده
از حال او بپرس نه از اهل خانه اش
از شوكران كه با جگرش آشنا شده
سمّ آنچنان به هر رگ او پا گذاشته
افتاده زود روي زمين تا كه پا شده
با جرأت تمام دف و چنگ مي زنند
روي كنيزكان عجب امروز وا شده
از بسكه گفته"آب"و محلّش نداده اند
مانند شمع سوختنش بي صدا شده
مانند مادرش پي احقاق حق خويش
ابنُ الرّضا به سنّ جواني فدا شده
اصلا كسي نگفته كه هنگام بُردنش
جسمش توسّط چه كسي جابجا شده؟
ديدند جاي شهرنشينان،كبوتران
بالاي بام خانه ، تني را رها شده
اي دل بسوز پاي غم آن شهيد كه
عريان رها به پهنه ي دشت بلا شده
اي دل بسوز پاي غم آن امام كه
تشييع،پيكرش روي سرنيزه ها شده
بايد سؤال كرد فقط از بني اسـد
ارباب ما چرا كفنش بوريا شده ؟
#محمد_قاسمی