#امام_حسین_مناجات
#شب_جمعه
پای هرروضه ی توگریه نمودن زیباست
از گدایان سر کوی تو بودن زیباست
جز در خانه ی تو هیچ کجا بهتر نیست
نوکر هیچ کسی جز تو نبودن زیباست
داشت فطرس به تمامی ملائک میگفت
در حوالی حرم بال گشودن زیباست
هرکه را طبع روان است به آن میگویم
بر تو و کرببلا شعر سرودن زیباست
هیچ کس مثل تو محبوب دل عالم نیست
هرکه دیوانه ی عشق تو نشد آدم نیست
#محمدحسن_بیات_لو
#امام_حسین_مناجات
ای سرو رشید یا اباعبدالله
آقای شهید یا اباعبدالله
ظلمت زده ایم رحم کن بر دل ما
ای نور امید یا اباعبدالله
غیر از تو که رحمت خدایی ما را
یک تن نخرید یا ابا عبدالله
دل خون شد و خون اشک غریبی تو شد
از دیده چکید یا ابا عبدالله
ما روضه شنیدم و چنینیم بگو
زینب چه کشید یا ابا عبدالله
از جانب خیمه با تمامی توان
سوی تو دویید یا ابا عبدالله
هی خورد زمین و پا شد و خورد زمین
فریاد کشید یا ابا عبدالله
وقتی که رسید شمر بود و بدنت
از غصه خمید یا ابا عبدالله
لعنت به کسی که چنگ زد بر مویت
آن موی سپید یا ابا عبدالله
سر تا سر دشت پر شد از آیاتت
قرآن مجید یا ابا عبدالله
بعد از تو نبودی که ببینی در شام
طفلت چه شنید یا ابا عبدالله
دنبال کنیز بود مستی بی شرم
در بزم یزید یا ابا عبدالله
#حسن_شیرزاد
#امام_حسین_مناجات
گریه کند برای تو بی اختیار ، چشم
بخشید از این جهت به بشر کردگار ، چشم
نذر نگاه سوی تو می شد تمام شان
گر داشت نوکر تو هزاران هزار چشم
کمتر شود از آتش دوزخ هراس او
هر قدر بیشتر بشود آبدار ، چشم
لطفاً زمان مرگ قدم رنجه کن بیا
چشمش به راه توست میان مزار ، چشم
گفتند به وضوح نظر می کنی به ما
هرگاه می شود وسط روضه تار ، چشم
وقتی شنید زخم تنت بی شمار بود
خون گریه کرد پای غمت بی شمار ، چشم
می دید ذره ذره تنت را به هر کجا
در قتلگاه هر چه که می کرد کار ، چشم
زینب تمام راه نگاهش سوی تو بود
او برنداشت از توی نیزه سوار چشم
#شهریار_سنجری
#امام_حسین_علیه_السلام
#امام_حسین_مناجات
#محرم
سلام میدهم از دور بر تو و حرمت
سلام من به بلندای بیرق و علمت
سرودهاند فراوان برای تو اما
هنوز نقش کتیبهاست شعر محتشمت
اگر که سر به هوا هستم و پریشانم
زمین زدم دل خود را به احترام غمت
گدایی ِ در این خانه سربلندم کرد
مرا جدا نکن از خیمههای محترمت
چگونه نام تو را هر نفس صدا نکنم؟
که شاملم شده یک عمر دائماً کرمت
زمان مرگ به راهت دخیل میبندم
بیا که سر بگذارم به محضر قدمت
#محمدحسن_بیات_لو
#امام_حسین_مناجات
بهشت نَکهتی از تربت معطّر اوست
ضیاءِ چشمِ مَلَک،خاکروبهٔ در اوست
قبولِ سجدهٔ آدم ملک نمود آن روز
که دید نورِ تو درطینتِ مُخمَّرِ اوست
بر آستانش شاهان نهند روی نیاز
که سجدهگاهِ شهان، نورِ پاکِ کشورِ اوست
دعای قُبِّهٔ او مستجاب می گردد
شفای هر مرضی تربتِ مطهّرِ اوست
مرا به روضهٔ رضوان چه کار وحور و قصور
بهشت و حور و قصورم جمال و منظرِ اوست
شرر به جانم از این قصّه اوفتاده و بس
که تشنه جان دهد و آب دربرابرِ اوست
بگو به ساقی کوثر به کربلا بگذر
ببین که تشنه لبِ لعلِ روح پرورِ اوست
زروی فاطمه شرم آیدم چسان گویم
که سربرهنه به بازارِشام دختر اوست
نمود اصغرِ خود را بلند بر سرِ دست
عدو نگفت که این یادگارِ اکبرِ اوست
درید تیرِ جفا گوش تا به گوشش را
هنوز نالهٔ اصغر به گوشِ مادرِ اوست
اگرگذارِ فدائی به کربلا افتد
همین یک آرزو اندر دلِ مکدَّرِ اوست
#میرزا_فدائی_مازندرانی
#امام_حسین_مناجات
اشکِ ما پاره دلی بود که آبش کردیم
چشمِ ما خانهی ما بود خرابش کردیم
تکهای سنگ در این سینهی ما بود ، شبی
روضهاش بُرده و با آه مذابش کردیم
بارها خواست که دنیا ببرد ما را از...
درِ این خانه که هربار جوابش کردیم
مَلکی خواست که ما را ببرد باغِ بهشت
در حرم مانده و با گریه مُجابش کردیم
آنکه زد طعنه به احوالِ پریشانی ما
شَمّهای از تو نوشتیم و کبابش کردیم
عمر آن نیست که از روز و شب ما رفته
گریه کردن به تو را عمر حسابش کردیم...
#حسن_لطفی
#امام_حسین_مناجات
بعد صد سال اگر زنده شوم بار دگر
به جز از نوکری تو نکنم کار دگر
زندگی باد حرامم که در این عمر دو روز
طی شود روز و شبم در پی یک یار دگر
گر بسوزد تن من باز ز خاکستر من
بر نیاید که رود بر در دربار دگر
جز تو دلدار دگر نیست اگر هست حسین
دل نمانده است دهم تا که به دلدار دگر
نیست غیر از تو مرا چشم مپوشی از من
هست هر چند تو را نوکر بسیار دگر
تو بخر هیچ بخر ناز کن اما مسپار
سر بازار مرا دست خریدار دگر
گر قرار است بهای حرمت جان باشد
این تو و جان من و رخصت دیدار دگر
#موسی_علیمرادی
#امام_حسین_مناجات
#مشایه #اربعین
من از آن موقع که طفلی بی زبان بودم حسین..
خادم ناقابل این آستان بودم حسین
خرج روضه کردم و زهرا برایم خرج کرد
سود کردم پیش تو گرچه زیان بودم حسین
از جوانی خوبتر پیرِغلامی شماست
شوق پیری داشتم وقتی جوان بودم حسین
راه افتادم برایت پیشوازم آمدی
هرقدم مدیون لطفی بی کران بودم حسین
بین خوبانت من بی آبرو را هم بخر
چون سگی در انتهای کاروان بودم حسین
من که بودم دیرتر راهی مقتل میشدی
کاش یارت میشدم کاش آن زمان بودم حسین
عفو کن هروقت راحت آب خوردم در مسیر
عفو کن هروقت زیر سایبان بودم حسین
تاول پایم فدای پای دخترهای تو
بخدا موکب به موکب یادشان بودم حسین
خواهری بعد چهل روز آمد و فریاد زد..
بی تو بین مجلس نامحرمان بودم حسین
#سیدپوریا_هاشمی