#اولاد_حضرت_زینب
از خجالت نذا مو سفید بشم
نمیذاری تا که نا امید بشم
این دو تا قربونی هامو بپذیر
تا جلو فاطمه رو سفید بشم
نذاری اگه برن بی تاب میشن
مثل زینب اسیر طناب میشن
وقتی تشنه ای خجالت میکشن
قطره قطره جلو چشمام آب میشن
میمیرن به تو اهانت که بشه
بعد تو موقع غارت که بشه
به غرور جفتشون بر میخوره
یه موقع به من جسارت که بشه
حرفی از بیا زدن خودت برو
منو که صدا زدن خودت برو
دوست دارن رو دامن تو جون بدن
اگه دست و پا زدن خودت برو
چه قدر بال باید سرم بیاد
اجازه بده که لشگرم بیاد
برا اذن میدون انگاری داداش
باید حتما اسم مادرم بیاد
دشمنت دالوره ؟ براخودش!
یا یل نام آوره براخودش!
یه زمون فکر نکنی غریب شدی
زینبت یه لشگره برا خودش!
تو که ما رو به سعادت میکشی
عالمو به زیر سایه ت میکشی
کاری کردن کوفیا با غربتت
داری از منم خجالت میکشی
منکه معنای نجابت و حیام
میگیره دامنشونو گریه هام
پسرای زخمیمو نمیکشن
هی طولش میدن که من بیرون بیام
#یامظلوم
#امام_حسین_علیه_السلام
#دیر_راهب
آمد سراغ صندوق، آمد شبانه راهب
از قبل شد کمان تر قدّ کمان راهب
یک عمر منتظر بود تا سر بیاید از راه
به او سپرده بودند پیشینیان راهب
با مشت زد به سینه، با اشک دیده اش گفت
زیباتر از مسیحا دردت به جان راهب
شاهی که هر دو عالم بودند در امانش
آن شب سپرد اما سر در امان راهب
بعد از تنور خولی قبل از مساجد شام
شد نوبت کلیسا شد میهمان راهب
تا شد سرش مرتب پیش نگاه زینب
فوراً رسید خیرش به خاندان راهب
مریم به سینه میزد آسیه گریه میکرد
در مجلسی که زهرا شد روضه خوان راهب
حجم گلاب کم بود از حجم خون رویش
تا که به کارش آمد اشک روان راهب
دردی به جانش افتاد تا دید وضع سر را
دردی که شعله میزد تا استخوان راهب
گیسوی چنگ خورده... ابروی سنگ خورده...
اوضاع صورتش برد تاب و توان راهب
خون روی لبان را زخم روی زبان را
تا دید ناگهان بند آمد زبان راهب
آبی نخورد دیگر نانی نخورد دیگر
خونِ جگر از آن پس شد آب و نان راهب
آرام شد رقیه وقتی که از کلیسا
آمد سحر به گوشش صوت اذان راهب
#یامظلوم
#حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
از اول هر کجا که حرفی از مادرترین بوده
همیشه بعد اسم فاطمه ، ام البنین بوده
کنیزی کرد زینب را مقامش رفت بالاتر
اگر امالبنین ، امالبنین شد اینچنین بوده
خودش را روز اول پای زینب روی خاک انداخت
کسی که پیش اقوام خودش بالانشین بوده
ادب را شیر کرد و نوش جان بچه هایش کرد
که بی شک همسر شیرخدا شیرآفرین بوده
برای بچه های فاطمه مادر شدن کمنیست
فقط او لایق این مرتبت روی زمین بوده
اگر او را بخواهم در عناوینی بگنجانم
علی تاج ولایت بود و این بانو نگین بوده
اگر نانی به سائل داده گفته یادشان باشد
که نان سفره اش نان امیرالمونین بوده
هزار عباس اگر میداشت تقدیم علی میکرد
نخوان امالبنین اورا که امالعارفین بوده
ازاین که عالَمی حاجت گرفت از دست پُرمِهرش
یقین دارم خودش دستِ خدا در آستین بوده
شبیه کربلایی ها بخواه اول از او حاجت
چرا که پیش از عباسش به فکر زائرین بوده
امام دین در عاشورا به عباسش پناه آورد
از این منظر ببینی زیر دِینش رکن دین بوده
علمدارش زمین افتاد اگرچه روز عاشورا
علمدار بساط روضه بعد از اربعین بوده
به داغ شیرخواره گریه کرده نه به شیرانش
فداکاری ببین ، انگار اُمِّ بیبنین بوده
به سینه میزد و میگفت ای تنهای بی مادر
تمام فکر و ذکرش لحظهی هل من معین بوده
نبایستی برایش از حسین اینگونه میگفتند
که ساعاتی به زیر زانوی شمر لعین بوده
نمیزد اینقدر لطمه، اگر با او نمیگفتند
که یک نیزه به پایش خورد وقتی روی زین بوده
سوالی کرد که با سر چهها کردند بعد از ذبح
بشیر آهسته گفت امالبنین در خورجین بوده
خجالت میکشید از فاطمیات بنیهاشم
که در کوفه حجاب دخترانش آستین بوده
همان بهتر نبود آنجا ببیند دخترانش را
میان مجلسی که حرمله بالانشین بوده
کسی نشنیده از او که بگوید: وای عباسم...
ولی سردردهایش از عمود آهنین بوده
#یامظلوم