تنهایت گذاشتیم ...
و در هیاهوی دنیا، صدایت را گم کردیم.
حالا که به تاوان این غفلت، از زمین و زمان بلا میبارد،
به دامان خودت پناه می آوریم.
حضرت پدر!
صدای فرزندان گنهکارت به آسمان نمیرسد؛
پس خودت برایمان استغفار کن...
«يَا أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا، إِنَّا كُنَّا خَاطِئِينَ»
#اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج
تحویل سال
به وقتِ مُحَرّم است
حَوّل قلـُوبَنا
بِبُکاءِ عَلَی الحُسَین
#یااهلالعالمقُتِلَالحسینُبکربلاعطشانا💔
پرچم مشکی عزای حسین
هدیهای از سوی خراسان است
قطرات طلایی اشک از
برکات حریم سلطان است
خود آقا محرم هر سال
خانهاش تکیهی عزا میشد
سر در خانهاش علم میبست
روضهی کربلا به پا میشد
برافراشته شدن پرچم عزا بر بلندای گنبد و گلدستهها و ایوانها
#حیاتناالحسین
May 11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دخترک تاب نیـــــــــاورد، جلو آمد و گفت:
"می شود شمر! که امسال سرش را نبری؟"
#اسماعیلعلیخانی
#یاامام_حسین 😭😭😭😭😭😭😭
#محرم
#ورودیه
#ورود_به_کربلا
شش ماه راه آمد که راه غم بگیرد
شش ماه آمد بر دلش مرهم بگیرد
اما رسیده مجلس ماتم بگیرد
جایی که دلها را غم عالم بگیرد
حق دارد این خانوم قلبش غم بگیرد
این کیست این نامی نفسگیر است زینب
این کیست معنای تفاسیر است زینب
بالاتر از درک تعابیر است زینب
او کاف و هاء و یاء تقدیر است زینب
باید که شام و کوفه را باهم بگیرد
با محملی که راهدار آن خلیل است
با کعبهای که پردهدارش جبرئیل است
با پردهای که آفتاب آنجا دخیل است
بر ناقهای که تحت فرمان کفیل است
بانو رسیده پهنهی عالم بگیرد
تا کربلا تا کربلا را دید زینب
آمد سرش از آنچه میترسید زینب
بعد از حسن هرگز نمیخندید زینب
گرچه به این عالم نفس بخشید زینب
میگفت غم راهِ نفسهایم بگیرد
آنقدر دارد دلهره شاید بمیرد
راحت نمیگردد فقط باید بمیرد
پایش بر این صحرا اگر آید بمیرد
اکبر اگر این پرده بگشاید بمیرد
باید که دستش را علی محکم بگیرد
عباس زانو زد رکابش را گرفته است
اکبر دو دست مستجابش را گرفته است
حالا حسینش اضطرابش را گرفته است
با خواهرش دور رُبابش را گرفته است
بابا زِ چشم دختران شبنم بگیرد
عباس علم کوبید یعنی شیر اینجاست
یعنی که صاحب صولتِ شمشیر اینجاست
یعنی علی یعنی دَمِ تکبیر اینجاست
یعنی به مرگِ بی رگان تعبیر اینجاست
در پیش خانوم است تا پرچم بگیرد
سینه سپر کرده سواری را نبیند
قد راست کرده نیزهداری را نبیند
تا چادر خانوم غباری را نبیند
دامان طفلان ردِ خاری را نبیند
با تیغ خود ذکر هوالاعظم بگیرد
فرمود با بانو امیر کربلا من
با مرتضی تا مرتضی یا مرتضی من
پیش تو خاک و پیششان واویتلا من
هرقدر لشگر هرقَدَر نامرد با من
با غم بگو دارد جگر راهم بگیرد
اما هزاران بار غم را دیده زینب
از کودکی دست قلم را دیده زینب
پیشانی و ضرب علم را دیده زینب
بی او حرامی و حرم را دیده زینب
پنجاه سال این نوحهها را دم بگیرد
در زیر لب میگفت با تکرار ای وای
از قتلگاه و تل و چشمِ تار ای وای
از ازدحام و خنده و انظار ای وای
از شعله و از خیمه و اشرار ای وای
دور مرا نامرد و نامحرم بگیرد
دارد دعا طفلی زِ محمل تا نیافتد
جسم حسینش پیش قاتل تا نیافتد
این سر به دستان اراذل تا نیافتد
دعوا سرش بین قبایل تا نیافتد
تا در بغل آن پیکر درهم بگیرد
#حسن_لطفی
#ورودیه
#ورود_به_کربلا
حسین آمد و حق را به کربلا آورد
برای ناله نی غم به نینوا آورد
همین که قطره اشکش به خاک ها افتاد
به خاک غم زده کربلا شفا آورد
برای آن که نشیند به تخت خواهر شاه
به روی شانه علمدار عرش را آورد
نسیم بر سر گیسوی شیر خواره که خورد
به کار بسته عالم گره گشا آورد
زمان بعثت شبه پیمبرش بود و
حسین اکبر خود را به این حرا آورد
مرید پیر مغانم ز من مرنج ای شیخ
چرا که وعده تو کردی او به جا اورد
نبود شان و مقام تو ذبح اسماعیل
حسین آمد و حجت به انبیا آورد
تمام دخترکان را یکی یکی با ناز
امیر علقمه از عرش کبریا آورد
رقیه تا قدمش روی خاک ننشیند
عمو به چشم خوداو را چو طوطیا اورد
حبیبه ای که ملک سرمه از رهش می برد
نپرس خار مغیلان سرش چه ها آرود
زکوچه ای که در آن بی هوا زدن شد باب
عدو همان روشش را به کربلا آورد
یکی به پهلوی اکبر یکی به دیده ماه
چنین بلا به سر هر دو بی هوا آورد
حسین داشت ز طفل و تلظی اش می گفت
که حرمله سخنش را به انتها آورد
بلند مرتبه شاهی ز صدر زین افتاد
چنین سه شعبه فلک را به خاک ها آورد
ز بس که پیکر او پاره پاره شد بر خاک
نسیم عطر تنش را جدا جدا آورد
تنی نماند دگر تا کفن نگه دارد
نداشت چاره که سجاد بوریا آورد
#موسی_علیمرادی
#امام_حسین_علیه_السلام
#امام_حسین_مناجات
#محرم
سلام میدهم از دور بر تو و حرمت
سلام من به بلندای بیرق و علمت
سرودهاند فراوان برای تو اما
هنوز نقش کتیبهاست شعر محتشمت
اگر که سر به هوا هستم و پریشانم
زمین زدم دل خود را به احترام غمت
گدایی ِ در این خانه سربلندم کرد
مرا جدا نکن از خیمههای محترمت
چگونه نام تو را هر نفس صدا نکنم؟
که شاملم شده یک عمر دائماً کرمت
زمان مرگ به راهت دخیل میبندم
بیا که سر بگذارم به محضر قدمت
#محمدحسن_بیات_لو
#امام_حسین_علیه_السلام
#محرم
صیحهای فاطمه زد شیونِ عالم برخواست
خیمه از اشک زد و بیرقِ ماتم برخواست
بازهم پیرهن خونیاش آویخته شد
مادرش ناله زد و دادِ محرم برخواست
مُشتی از تربتِ گودال به سر ریخت حسن
از لب فاطمه تا وای حسینم برخواست
نذریِ هرشبِ ما جور شد از لطفِ کریم
دَم حسن داد اگر ذکرِ دمادم برخواست
آستان بوسیِ هر تکیه مقامیست شریف
هرکه زد بوسه بر این خاکِ معظم برخواست
دَم کشیده است نشستم به بساط چایی
که به پیشش به ادب چشمهی زمزم برخواست
رحمتِ واسعهای زیر پرش ما را بُرد
تا حسین از جگرِ مردمِ عالم برخواست
روضهی کرببلا مجلس اجدادی ماست
بینِ این روضه نشست آدم و آدم برخواست
به فدای غمِ او که نفَسِ عاشقی است
هرکه این عشق چشید از جگرش غم برخواست
آی ای قوم ببینید هنوز عریان است
ضجهی خواهری از یک تَنِ درهم برخواست...
#حسن_لطفی
#ورود_به_کربلا
آخرش چشم تر تو خواهرت را میکشد
غربت نا باور تو خواهرت را میکشد
آن سیاهی مقابل ازدحام دشمن است
خلوت دور و بر تو خواهرت را میکشد
هم جوان،هم نوجوان،هم کودک و هم پیرمرد
سن و سال لشکر تو خواهرت را میکشد
من خودم غمگینم و لبریزم از دلشورهها
اضطراب دختر تو خواهرت را میکشد
چشمهای اشکبارم خیره مانده بر رباب
تشنگی ِ اصغر تو خواهرت را میکشد
شد رکابم پای او هنگام پایین آمدن
غیرت آب آور تو خواهرت را میکشد
کرد اسفندی برایم دود و دستم را گرفت
"عمه جانِ" اکبر تو خواهرت را میکشد
باورش سختاست پایان قرار ما دوتاست
روزهای آخر تو خواهرت را میکشد
بیگمان این خاک تعبیر همان خواب منست
بر فراز نی سر تو خواهرت را میکشد
از همه شمشیرها سهمی به جسمت میرسد
پاره های پیکر تو خواهرت را میکشد
روزگاری بوسهاش میزد پیمبر - وای من
سرنوشت حنجر تو خواهرت را میکشد
واقعا سختست فکرش را نمیخواهم کنم
ناله های مادر تو خواهرت را میکشد
#محمدحسن_بیات_لو