eitaa logo
خیریه امام سجاد(ع) 🇮🇷 🇵🇸
209 دنبال‌کننده
35.1هزار عکس
30.4هزار ویدیو
102 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴تشرف شیخ علی بغدادی خدمت آقا امام زمان(عج) 📝قسمت دوم ✳️گفتم: مرحوم شيخ عبدالرزاق، مدرس بود. روزي نزد او رفتم شنيدم مي‏گفت: كسي كه در تمام عمر خود روزها روزه بگيرد و شب‌ها را به عبادت مشغول باشد و چهل حج و چهل عمره بجا آورد و در ميان صفا و مروه بميرد ولی از دوستان حضرت اميرالمؤمنين(عليه‌السلام) نباشد، براي او فائده ‏اي ندارد! 🌹فرمود: «آري والله‏ براي او چيزي نيست.» ✳️سپس از احوال يكي از خويشاوندان خود سؤال كردم و گفتم: آيا او از دوستان حضرت علي (عليه‌السلام) هست؟ 🌹فرمود: «آري! او و هر كه متعلق است به تو.» ✳️گفتم: اي آقاي من سؤالي دارم 🌹 فرمود: «بپرس!» ✳️گفتم: روضه خوان‏هاي امام حسين(عليه‌السلام) مي‏خوانند: كه سليمان اعمش از شخصي سؤال كرد، كه زيارت سيدالشهدا(عليه‌السلام) چطور است او در جواب گفت: بدعت است، 💠شب آن شخص در خواب ديد كه هودجي(مركبي) در ميان زمين و آسمان است، سؤال كرد كه در ميان اين هودج كيست؟ 🌸گفتند: حضرت فاطمه زهرا و خديجه كبري(عليهما‌السلام) هستند. گفت: كجا مي‏روند؟ گفتند: چون امشب شب جمعه است، به زيارت امام حسين(عليه‌السلام) مي‏روند و ديد رقعه‌هايي را از هودج مي‏ريزند كه در آنها نوشته شده: «امان من النار لزوار الحسين(عليه‌السلام) في ليلة الجمعة امان من النار يوم القيامة»؛ (امان‌نامه ‏اي است از آتش براي زوار سيدالشهدا (عليه‌السلام) در شب جمعه و امان از آتش روز قيامت). ✳️آيا اين حديث صحيح است؟ 🌹فرمود: «بله راست است.» ✳️گفتم: اي آقاي من صحيح است كه مي‏گويند: كسي كه امام حسين(عليه‌السلام) را در شب جمعه زيارت كند، براي او امان است؟ 🌹فرمود: «آري والله‏». و اشك از چشمان مباركش جاري شد و گريه كرد. ✳️گفتم: اي آقاي من سؤال دارم. 🌹فرمود: «بپرس!» ✳️گفتم: در سال 1269 به زيارت حضرت علي بن موسي الرضا(عليه‌السلام) رفتم، در قريه درود (نيشابور) عربي از عرب‏هاي شروقيه، كه از باديه‌نشينان طرف شرقي نجف اشرف‌اند را ملاقات كردم و او را مهمان نمودم از او پرسيدم: ولايت حضرت علي بن موسي الرضا(عليه‌السلام) چگونه است؟ ✳️گفت: بهشت است، تا امروز پانزده روز است كه من از مال مولايم حضرت علي بن موسي الرضا(عليه‌السلام) مي‏خورم نكير و منكر چه حق دارند در قبر نزد من بيايند و حال آن كه گوشت و خون من از طعام آن حضرت روئيده شده. آيا صحيح است؟ ❓ آيا علي بن موسي الرضا(عليه‌السلام) مي‏آيد و او را از دست منكر و نكير نجات مي‏دهد؟ 🌹فرمود: «آري والله‏! جد من ضامن است.» ✳️گفتم: آقاي من سؤال كوچكي دارم. 🌹فرمود: «بپرس!» ✳️گفتم: زيارت من از حضرت رضا(عليه‌السلام) قبول است؟ 🌹 فرمود: «ان شاءالله‏ قبول است.» ✳️گفتم: آقاي من سؤالي دارم. 🌹 فرمود: «بپرس!» ✳️گفتم: زيارت حاج احمد بزازباشي قبول است يا نه؟ (او با من در راه مشهد رفيق و شريك در مخارج بود) 🌹فرمود: «زيارت عبد صالح قبول است.» ✳️ گفتم: آقاي من سؤالي دارم. 🌹فرمود: «بسم ‏الله‏» ✳️گفتم: فلان كس اهل بغداد كه همسفر ما بود زيارتش قبول است؟ جوابي نداد. ✳️گفتم: آقاي من سؤالي دارم. 🌹 فرمود: «بسم ‏الله‏» ✳️گفتم: آقاي من اين كلمه را شنيديد؟ يا نه! زيارتش قبول است؟ 🌹باز هم جوابي ندادند. (اين شخص با چند نفر ديگر از پولدارهاي بغداد بود و دائماً در راه به لهو و لعب مشغول بود و مادرش را هم كشته بود). 💠در اين موقع به جايي رسيديم، كه جاده پهن بود و دو طرفش باغات بود و شهر كاظمين در مقابل قرار گرفته بود و قسمتي از آن جاده متعلق به بعضي از ايتام سادات بود، 🔴كه حكومت به زور از آنها گرفته بود و به جاده اضافه نموده بود و معمولاً اهل تقوا كه از آن اطلاع داشتند، از آن راه عبور نمي‏كردند ‼️ ولي ديدم آن آقا از روي آن قسمت از زمين عبور مي‏كند! ✳️گفتم: اي آقاي من! اين زمين مال بعضي از ايتام سادات است تصرف در آن جايز نيست! 🌹فرمود: «اين مكان مال جد ما، اميرالمؤمنين(عليه‌السلام) و ذريه او و اولاد ماست. براي ما تصرف در آن حلال است... ✍ادامه دارد... 🍃🍃🍃🌼🌸🌼🍃🍃🍃
🔴تشرف حاج شیخ علی بغدادی خدمت آقا امام زمان (عج) 📝قسمت آخر ☘در اين وقت رسيديم به جوي آبي، كه از شط دجله براي مزارع كشيده‏ اند و از ميان جاده مي‏گذرد و بعد از آن دو راهي مي‏شود، كه هر دو راه به كاظمين مي‏رود، يكي از اين دو راه اسمش راه سلطاني است و راه ديگر به اسم راه سادات معروف است. 🌟آن جناب ميل كرد به راه سادات. پس گفتم: بيا از اين راه، يعني راه سلطاني برويم. 🌷فرمود: «نه! از همين راه خود مي‏رويم.» 💠پس آمديم و چند قديم نرفتيم كه خود را در صحن مقدس كاظمين كنار كفشداري ديديم، هيچ كوچه و بازاري را نديديم. 🔰پس داخل ايوان شديم از طرف «باب المراد» كه سمت شرقي حرم و طرف پايين پاي مقدس است. آقا بر درِ رواق مطهر، معطل نشد و اذن دخول نخواند و بر درِ حرم ايستاد. 🌷پس فرمود: «زيارت كن!» 💠گفتم: من سواد ندارم. 🌷فرمود: «براي تو بخوانم؟» 💠 گفتم: بلي! 🌷فرمود: «أدخل يا الله‏ السلام عليك يا رسول الله‏ السلام عليك يا اميرالمؤمنين...» و بالاخره بر يك يك از ائمه سلام كرد تا رسيد به حضرت عسكري(عليه‌السلام) و فرمود: «السلام عليك يا ابا محمدالحسن العسكري.» 🌷بعد از آن به من فرمود: «امام زمانت را مي‏شناسي؟» 💠گفتم: چطور نمي‏شناسم. 🌷فرمود: «به او سلام كن.» 💠گفتم: «السلام عليك يا حجة‏الله‏ يا صاحب الزمان يابن الحسن.» 🌷آقا تبسمي كرد و فرمود: «عليك السلام و رحمة‏الله‏ و بركاته.» ♻️پس داخل حرم شديم و خود را به ضريح مقدس چسبانديم و ضريح را بوسيديم به من فرمود: «زيارت بخوان.» 💠گفتم: سواد ندارم. 🌷 فرمود: «من براي تو زيارت بخوانم؟» 💠گفتم: بله. 🌷فرمود: «كدام زيارت را مي‏خواهي؟» 💠گفتم: هر زيارتي كه افضل است. 🌷فرمود: «زيارت امين الله‏ افضل است»، سپس مشغول زيارت امين الله‏ شد... 🌟در اين هنگام شمع‏هاي حرم را روشن كردند، ولي ديدم حرم روشني ديگري هم دارد، نوري مانند نور آفتاب در حرم مي‏درخشند و شمع‏ها مثل چراغي بودند كه در آفتاب روشن باشد... 🛑و آن چنان مرا غفلت گرفته بود كه به هيچ وجه متوجه اين همه از آيات و نشانه ‏ها نمي‏شدم. 🔆وقتي زيارتمان تمام شد، از طرف پايين پا به طرف پشت سر يعني به طرف شرقي حرم مطهر آمديم، 🌹 آقا به من فرمودند: آيا مايلي جدم حسين بن علي(عليهما‌السلام) را هم زيارت كني؟» ❄️گفتم: بله شب جمعه است زيارت مي‏كنم. 🌹آقا برايم زيارت وارث را خواندند، در اين وقت مؤذن‏ها از اذان مغرب فارغ شدند. به من فرمودند: «به جماعت ملحق شو و نماز بخوان.» ✳️ما با هم به مسجدي كه پشت سر قبر مقدس است رفتيم آنجا نماز جماعت اقامه شده بود، 🌺خود ايشان فرادا در طرف راست امام جماعت مشغول نماز شد و من در صف اول ايستادم و نماز خواندم، وقتي نمازم تمام شد، نگاه كردم ديدم او نيست با عجله از مسجد بيرون آمدم 🔰 و در ميان حرم گشتم، او را نديدم، البته قصد داشتم او را پيدا كنم و چند قِراني به او بدهم و شب او را مهمان كنم و از او نگهداري نمايم. 💥ناگهان از خواب غفلت بيدار شدم، با خودم گفتم: اين سيد كه بود؟ 💥 اين همه معجزات و كرامات! كه در محضر او انجام شد... 💥 من امر او را اطاعت كردم! از ميان راه برگشتم! و حال آن كه به هيچ قيمتي برنمي‏گشتم! 💥و اسم مرا مي‏دانست! با آن كه او را نديده بودم! 💥 جريان شهادت او و اطلاع از خطورات دل من! و ديدن درخت‌ها! 💥 و آب جاري در غير فصل! و جواب سلام من وقتي به امام زمان(عليه‌السلام) سلام عرض كردم! و غيره...!! ✳️با بهت به كفشداري آمدم و پرسيدم: آقايي كه با من مشرف شد كجا رفت؟ گفتند: بيرون رفت، اين سيد رفيق تو بود؟ گفتم: بله. 🍃 خلاصه او را پيدا نكردم و با حالی مبهوت و غیر قابل توصیف بیرون آمدم... 🌼☘🌺☘🌸☘🌺☘🌸☘🌼 📗- نجم الثاقب، ص 484، حكايت 31/ 📕بحارالانوار، ج 53، ص 317.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🥀کرامت و خاطره ای از شهید احمد علی نیری 🌸🍃꧁꯭꯭꯭꯭꯭꯭🌸🍃꧁꯭꯭꯭꯭꯭꯭🌸🍃꯭꯭꯭꯭꯭꧁꯭꯭
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْن وَ عَلی عَلَیِ بْن الْحُسَین وَ عَلی اَوْلادِ الْحْسَیْن وَ عَلی اَصحابِ الْحُسَین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این چهار آیه رو به یاد بسپارید برای رفع ترس=حسبنا... برای رفع غم=لا اله الا انت... برای دفع مکر و حیله=و افوض... برای ثروتمند شدن=ما شاء الله... و برای رفع درد ذکر طلایی هست که در کلیپ بیان شده لطفاً این کلیپ رو برای شیعیان دیگه هم بفرستید