eitaa logo
شهید مدافع حرم ایمان خزاعی نژاد
288 دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
392 ویدیو
12 فایل
کانال تازه داماد شهید ایمان خزاعی نژاد شهیدی که هم در سوریه دفن است هم در ایران تولد:۶۶/۳/۳ شهادت:۹۴/۸/۲۳ ارسال نظرات @Saba_3_1_3 آدرس وبلاگ: http://imanekhazaee.blogfa.com آدرس آپارات: https://www.aparat.com/imanekhazaee
مشاهده در ایتا
دانلود
شهید مدافع حرم ایمان خزاعی نژاد
خیس ترین لحظه از باران محبت.... 📚برگرفته از کتاب «دریچه ای رو به ایمان» مادرانه های شهید مدافع حرم
✨خیس ترین لحظه از باران محبت .... شستن قالی‌های خانۀ مادر، از دو هفته قبل از نوروز شروع می‌شد. «مامانی، تا من هستم دست به سیاه و سفید نزن.» این صدای ایمان بود در حالی که پتوها را روی دوشش، به سمت حیاط می‌برد. 🌼قالی‌های شسته شده را بعد از آبکش، لبۀ تخت آویزان میکرد. خیلی کمک به حال مادر بود. 🔆نزدیک‌های ظهر که آفتاب کم کم می‌آمد وسط آسمان و عرق از پیشانی‌اش سرازیر می‌شد، پرده کره‌کره‌هایی که خشک شده بود را نصب می‌کرد. بعد هم با پیش درخت نخل که گوشۀ حیاط برای همین ایام گذاشته بودیم، تار عنکبوت‌ها را از سقف و در و دیوار می‌تکاند. 🌸به یاد کودکی‌اش افتادم که در شستن قالی کمک حالم بودند. هرکدامشان یک کاسۀ معدنی لب تیز دست می‌گرفتند و از اول قالی که شسته شده بود، تا انتهای قالی مسابقه می‌گذاشتند و کاسه را با فشار روی قالی می‌کشیدند و آبش را می‌گرفتند. این یکی ازتفریحاتشان بود. 💕یکی از بارانی ترین لحظات زندگی‌ام، در سایه سار ابر محبت، مراسم قالیشویی هر ساله بود که پای کارترین مجری این برنامه ایمان عزیز و دلسوز بود. 🌺 هنوز با نقش و نگار قالی‌ها و بوی ایام عید، آن خاطرات خیس و ناب برایم تداعی می‌شود و هوای دلم ابری و گوشۀ چشمم از اشک، بارانی می‌شود. 📚برگرفته از کتاب «دریچه ای رو به ایمان» مادرانه های شهید مدافع حرم ایمان خزاعی نژاد @imanekhazaee
✨خیس ترین لحظه از باران محبت .... شستن قالی‌های خانۀ مادر، از دو هفته قبل از نوروز شروع می‌شد. «مامانی، تا من هستم دست به سیاه و سفید نزن.» این صدای ایمان بود در حالی که پتوها را روی دوشش، به سمت حیاط می‌برد. 🌼قالی‌های شسته شده را بعد از آبکش، لبۀ تخت آویزان میکرد. خیلی کمک به حال مادر بود. 🔆نزدیک‌های ظهر که آفتاب کم کم می‌آمد وسط آسمان و عرق از پیشانی‌اش سرازیر می‌شد، پرده کره‌کره‌هایی که خشک شده بود را نصب می‌کرد. بعد هم با پیش درخت نخل که گوشۀ حیاط برای همین ایام گذاشته بودیم، تار عنکبوت‌ها را از سقف و در و دیوار می‌تکاند. 🌸به یاد کودکی‌اش افتادم که در شستن قالی کمک حالم بودند. هرکدامشان یک کاسۀ معدنی لب تیز دست می‌گرفتند و از اول قالی که شسته شده بود، تا انتهای قالی مسابقه می‌گذاشتند و کاسه را با فشار روی قالی می‌کشیدند و آبش را می‌گرفتند. این یکی ازتفریحاتشان بود. 💕یکی از بارانی ترین لحظات زندگی‌ام، در سایه سار ابر محبت، مراسم قالیشویی هر ساله بود که پای کارترین مجری این برنامه ایمان عزیز و دلسوز بود. 🌺 هنوز با نقش و نگار قالی‌ها و بوی ایام عید، آن خاطرات خیس و ناب برایم تداعی می‌شود و هوای دلم ابری و گوشۀ چشمم از اشک، بارانی می‌شود. 📚برگرفته از کتاب «دریچه ای رو به ایمان» @imanekhazaee