#قرآن #اسماءالله
🔻 اصمعی، یکی از ادبای عرب است؛ نقل شده که در جمعی از عربها رفت تا سخنرانی کند و در بین صحبت این آیه را خواند: «وَالسَّارِقُ وَالسَّارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَيْدِيَهُمَا جَزَاءً بِمَا كَسَبَا نَكَالًا مِنَ اللَّهِ والله غفور رحیم». (مائده/ ۸۳) (دست مرد دزد و زن دزد را، به کیفر عملی که انجام دادهاند، بعنوان یک مجازات الهی، قطع کنید! و خداوند بخشنده و مهربان است.)
🔸 عربی از بین جمعیت بلند صدا زد: اشتباه خواندی. اصمعی خودش احاطه به انواع قرائتها داشت و صاحب فضل بود.
🔹 اصمعی گفت که شما حافظ قرآن هستی؟ آن شخص جواب داد نه، حافظ نیستم. گفت اهل قرائت هستی؟ گفت نه، اهل قرائت هم نیستم. گفت اصلاً سواد داری؟ جواب داد نه، سواد هم ندارم. پرسید که پس چه میگویی این آیه را اشتباه خواندم؟
🔸 گفت باز هم میگویم اشتباه خواندی. اصمعی گفت قرآن بیاورید. قرآن آوردند و دیدند که آیه، اینگونه است: « وَالسَّارِقُ وَالسَّارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَيْدِيَهُمَا جَزَاءً بِمَا كَسَبَا نَكَالًا مِنَ اللَّهِ وَاللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ ».
🔹 معلوم شد اصمی، بخش آخر آیه را اشتباه خوانده بود و به جای «وَاللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ» گفته بود «و الله غفور رحیم». اصمعی به آن فرد بی سواد گفت: از کجا فهمیدی؟
🔸 جواب داد در طول آیه حرف از قطع کردن دست دزد است و این مفهوم با «غفور و رحیم» همخوانی ندارد و این کار حکیم میتواند باشد؛ از ابتدا معلوم بود که اشتباه خواندی و «والله عزیز حکیم» درست است.
کد ۲۰۶۸۲
┄┅═✧❁ااا❁✧═┅┄
🔺 کانال رسمی حجتالاسلام والمسلمین حاج شیخ جعفر ناصری:
👉🏻 @nasery_ir
💠🍃
#داستانک
قدیمها توی قُم یک کارگر عرب داشتیم که خیلی میفهمید. اسمش "جمال" بود.
از خوزستان کوبیده بود و آمده بود برای کارگری.
اوّلها مَلات سیمان درست میکرد و میبُرد وَردستِ اوستا تا دیوار اتاق و حمّام را عَلَم کنند.
جَنَم داشت.
بعد از چهار ماه، شد همهکارهٔ کارگاه؛ حضور و غیاب کارگرها، کنترل انبار، سفارش خرید و همه چیز.
قشنگ حرف میزد. دایرهی لغات وسیعی داشت.
تُنِ صدایش هم خوب بود، شبیه آلِن دِلون. اما مهمّترین خاصیّتش همان بود که گفتم؛ خیلی قشنگ حرف میزد.
یک بار کارگرِ مُقّنیِ قوچانیمان رفت توی یک چاهِ ششمتری که خودش کنده بود بعد، خاک آوار شد روی سرش. "جمال " هم پرید به رئیس کارگاه خبر داد.
رئیس کارگاه، رنگش شد مثل پنیر لیقوان! حتّی یادش رفت زنگ بزند آتشنشانی!
"جمال" تلفن کارگاه را گرفت و خودش زنگ زد. گفت که: «کارگرمان مانده زیر آوار.»
خیلی خوب و خلاصه گفت.
تَهِش هم گفت: «مُقنّّیمان دو تا دختر دارد، خودش هم شناسنامه ندارد. اگر بمیرد، دست یتیمهایش به هیچ جا بند نیست.»
بعد، جمال رفت سر چاه تا کمک کند برای پسزدن خاکها. خاک که نبود؛ گِل رُس بود و برف یخزدهٔ چهار روز مانده!
تا آتشنشانی برسد، رسیده بودند به سَرِ مُقنّی؛ دقیقاً زیر چانهاش. هنوز زنده بود.
اورژانسچی آمد و یک ماسک اکسیژن زد روی صورتش.
آتشنشانها گفتند چهار ساعت طول میکشد تا برسند به مچ پایش و بکشندش بیرون.
چهار ساعت برای چاهی که مُقنّی دوساعته و یکنفره کَنده بودش! بعد هم شروع کردند.
همهچیز فراهم بود:
آتشنشان بود.
پرستار بود.
چایِ گرم بود.
رئیسکارگاه هم بود.
فقط امّید نبود.
مُقنّی سردش بود و ناامّید.
"جمال"رفت روی برفها کنارش خوابید
و شروع کرد خیلی قشنگ قشنگ آلِن دِلونی برایش حرف زد.
حرف که نمیزد! لاکِردار داشت برایش نقّاشی میکرد.
"جمال" میخواست آسمانِ ابریِ زمستانِ دم غروب را آفتابی کند و رنگش کند. او میخواست امّید بدهد.
همه میدانستند خاک رُس و برف چهار روزه، چقدر سرد است. مخصوصاً اگر قرار باشد چهار ساعت لایِ آن باشی! دو تا دختر فِسقِلی هم توی قوچان داشته باشی، بیشناسنامه.
امّا"جمال" کارش را خوب بلد بود.
"جمال" خوب میدانست که کلمات، منبع لایتناهی انرژی و امّیدند، اگر درست مصرفشان کنند.
"جمال" چهار ساعتِ تمام، ماند کنار مُقنّی و ریزریز دنیای خاکستری و واقعیِ دور و برش را برایش رنگ کرد؛ آبی، سبز، قرمز.
"جمال"امید را تزریق کرد زیر پوستش. چهار ساعتِ تمام!
مُقنّی زنده ماند. البتّه حتماً بیشتر هم به همّت "جمال" زنده ماند.
آدمها همه توی زندگی، یک "جمال" میخواهند برای خودشان.
زندگی از اَزل تا به اَبد، بعضی وقتها خاکستری بوده و هست.
فقط این وسط یکی باید باشد که بهدروغ هم که شده، رنگ بپاشد روی اینهمه اَبرِ خاکستری.
"جمالِ" زندگیمان را پیدا کنیم.
"جمالِ" زندگیِ دیگران باشیم.
رمز زنده ماندن زیرِ آوارِ زندگی،
فقط کلمات هستند و بس.
کلمات را قبل از اِنقضاء،
درست مصرف کنیم!
پ.ن: در این روزهایی که شاید خیلیها حرف از ناامیدی میزنند،
نیاز زیادی به "جمال" ها داریم.👌
مداحی آنلاین - چشم مجنون به یارش میفته - محمدرضا طاهری.mp3
11.88M
🌸 #میلاد_حضرت_زینب(س)
💐چشم مجنون به یارش میفته
💐جون میگیره یه قلب آشفته
🎤 #محمدرضا_طاهری
👏 #سرود
👌فوق زیبا
🌷مرجع رسمی #مولودی های روز
♨️ @Maddahionlin 👈
🌱اینجا حال دلمون خوبه❤
💠🍃 #داستانک قدیمها توی قُم یک کارگر عرب داشتیم که خیلی میفهمید. اسمش "جمال" بود. از خوزستان کو
روز پرستار مبارک❤❤❤
الهی که همیشه تنشون سالم باشه و دلشون خوش.
بیمار برای خوب شدن به امید نیاز داره🌹🌹🌹
زبانی که بلد باشه دنیای خاکستری و پر درد و رنگارنگ کنه...
باور کنیم اثر امید بیشتر از هر دارو و.... است.
روزتون هزار هزار بار مبارک
🔹مرحوم خانم دباغ؛ نمایانگر حقیقتِ گرایشِ زن در جامعه اسلامی
✏️ رهبر انقلاب: مرحوم خانم مرضیهی دبّاغ... یکی از کسانی است که میتواند نمایشگرِ حقیقتِ گرایشِ زن در جامعهی اسلامی باشد... حالا مبارزات قبل از انقلاب این خانم و کتک و شکنجه و زندان و تأثیراتی که در زندان روی همسلّولیهای خودش و همزندانیهای خودش میگذارد، اینها یک طرف، بعد، رفتن به مناطق مبارزاتی منطقه و مثل یک چریک فعّالیّت کردن و بعد، رفتن به پاریس در خدمت امام و بعد، آمدن در عرصهی واقعی و ملموس انقلاب و در یک طیف عظیمی از فعّالیّتها حضورِ فعّال داشتن... همین یک مورد میتواند مضمون و محتوای چندین کارِ هنریِ فعّال باشد؛ یعنی تصویر زن در نظام اسلامی.
✏️ بخشی از بیانات رهبر انقلاب در دیدار دستاندرکاران برگزاری دومین کنگره ملی بزرگداشت شهدای استان همدان. ۱۴۰۲/۷/۵
🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸
@kowsarnewsguilan| کانال خبرگزاری حوزه علمیه خواهران گیلان
🍂این بانوی شجاع و فداکار در دوران طاغوت در شمار مبارزان مؤمنی بود که زندان و شکنجههای شدید نتوانست او را از این راه دشوار منصرف کند و در دوران جمهوری اسلامی نیز در مسئولیّتهایی مانند فرماندهی سپاه پاسداران در همدان و نمایندگی مجلس شورای اسلامی و تدریس در دانشگاه و حضور در سازمانهای خدماتی انجام وظیفه کرد و مفتخر به عضویّت در هیئت اعزامی امام راحل برای رسانیدن نامهی معروف ایشان به سران شوروی سابق شد.
۲۷ آبان سالروز درگذشت مرحومه حدیدچی دباغ
🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸
@kowsarnewsguilan| کانال خبرگزاری حوزه علمیه خواهران گیلان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#حضرتزینب
#پرستار
🌸 پرستار فرشتهی رحمت بیمار است🌸
🌸روز پرستار مبارک🌸
🍃🌸🍃🌼🍃🌸🍃
@SofreFarhangiReyhane