کیفت نماز امام موسی کاظم (ع)
سید بن طاووس در جمال الاسبوع طریقه خواندن نماز امام موسی کاظم (ع) را آورده است، این نماز دو رکعت است، و در هر رکعت بعد از حمد دوازده مرتبه سوره توحید قرائت میشود و پس از آن دعای کوتاهی که در مفاتیح ارائه شده، خوانده میشود.
دعای بعد از نماز امام موسی کاظم (ع)
إِلَهِی خَشَعَتِ الْأَصْوَاتُ لَکَ وَ ضَلَّتِ الْأَحْلاَمُ فِیکَ
خدایا آوازها نزد تو با خشوع است و عقول نزد تو حیران
وَ وَجِلَ کُلُّ شَیْءٍ مِنْکَ وَ هَرَبَ کُلُّ شَیْءٍ إِلَیْکَ
و هر موجودى از تو ترسان و هر ترسانى بسوى تو گریزان است
وَ ضَاقَتِ الْأَشْیَاءُ دُونَکَ وَ مَلَأَ کُلَّ شَیْءٍ نُورُکَ
و هر چیز جز تو (جز به یاد تو) در تنگى است و نور تو همه موجودات را پر کرده است
فَأَنْتَ الرَّفِیعُ فِی جَلاَلِکَ وَ أَنْتَ الْبَهِیُّ فِی جَمَالِکَ
پس تنها تو بلند مرتبه اى در بزرگوارى و نور و زیبا و پر بهایى در حسن و جمال
وَ أَنْتَ الْعَظِیمُ فِی قُدْرَتِکَ وَ أَنْتَ الَّذِی لاَ یَئُودُکَ شَیْءٌ
و تو بزرگى در مقام قدرت و تویى که هیچ چیز تو را خسته و درمانده نمى سازد
یَا مُنْزِلَ نِعْمَتِی یَا مُفَرِّجَ کُرْبَتِی وَ یَا قَاضِیَ حَاجَتِی
اى نعمت بخش من اى دلگشاى من از هر غم و دلتنگى اى بر آرنده حاجت من
أَعْطِنِی مَسْأَلَتِی بِلاَ إِلَهَ إِلاَّ أَنْتَ آمَنْتُ بِکَ مُخْلِصاً لَکَ دِینِی
درخواست مرا عطا فرما به حق یکتایى خود من به تو ایمان آورده ام با اخلاص در دینم
أَصْبَحْتُ عَلَى عَهْدِکَ وَ وَعْدِکَ مَا اسْتَطَعْتُ أَبُوءُ لَکَ بِالنِّعْمَةِ
صبح کردم در حالى که تا بتوانم بر عهد و پیمان و وعده تو استوار باشم و بنعمت سوى تو رجوع کنم
وَ أَسْتَغْفِرُکَ مِنَ الذُّنُوبِ الَّتِی لاَ یَغْفِرُهَا غَیْرُکَ
و از گناهان بدرگاه تو استغفار کنم که غیر تو کسى گناهان را نتواند بخشید
یَا مَنْ هُوَ فِی عُلُوِّهِ دَانٍ وَ فِی دُنُوِّهِ عَالٍ
اى خدایى که در نهایت بلندى مقام نزدیک است و در عین نزدیکى بلند مرتبه اى
وَ فِی إِشْرَاقِهِ مُنِیرٌ وَ فِی سُلْطَانِهِ قَوِیٌّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ
و اشراق جمال تو روشنى بخش عالم است و پادشاهى تو در منتهاى قدرت است درود فرست بر محمد (ص) و آل او
20.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دلخوشیم به برکت سفرهایت!
یا موسی بن جعفر باب الحوائج😭😭
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 اولین خلبان بسیجی، دختر۱۷ساله.
قابل توجه خانمهای مذهبی که به بهانه دست و پاگیربودن، چادر را کنار گذاشته اند.🤝👏💐
باب الحوائج گفتهاند او را، برایش...
درمانِ دردِ یک جهان، کاری ندارد
#یا_باب_الحوائج
#شهادت_امام_کاظم(ع)🖤
🏴🍃🏴🍃🏴🍃
@SofreFarhangiReyhane
🔴کنیز زیباروی و امام موسی کاظم
مرحوم مجلسی نقل کرده است: که هارون، خلیفه مقتدر و بیحیای عبّاسی دستور داد کنیز زیبا صورتی را برای خدمت کردن به امام موسی بن جعفر (علیهماالسلام) به زندان بردند (و منظورش بدنام کردن حضرت بود).
امام پیغام داد: «بَل انتُم بِهَدیتکُم تَفرَحُون(نمل:۳۶)؛ این شما هستید که با هدایای خود شادمان میشوید»؛ من به کنیز و امثال آن نیازی ندارم.
هارون از این پیام سخت خشمگین شد و گفت: به او بگویید ما به رضای تو کنیز را به زندان، نزد تو نفرستادیم، و دستور داد که کنیز را نزد حضرت بگذارند و باز گردند.
مدتی گذشت، هارون خادمش را به زندان فرستاد تا خبری بگیرد. خادم به زندان رفت. با کمال تعجب دید آن کنیز به سجده رفته است و مرتب میگوید: قُدّوس سُبحانکَ سُبحانکَ،
جریان را به هارون گزارش داد.
هارون گفت:
به خدا سوگند! موسی بن جعفر او را سحر کرده است،
کنیز را بیاورید. کنیز را به حضور هارون آوردند، نگاهش را به آسمان دوخت و ساکت ایستاد.
هارون پرسید: تو را چه شده؟
گفت: خبر تازهای دارم! وقتی مرا به زندان بردند دیدم این مرد مرتب نماز میخواند، بعد از نماز مشغول تسبیح و تقدیس خداوند میشود.
به او عرض کردم:
مولای من! شما کاری ندارید برایتان انجام دهم؟
فرمود: با تو چه کار دارم؟
عرض کردم: مرا برای خدمت به شما آوردهاند.
آن بزرگوار با دست اشاره کرد و فرمود: پس اینها چه کارهاند؟!
نگاه کردم، باغی دیدم بسیار وسیع و زیبا که اول و آخر آن ناپیدا بود، فرشهای نفیس در آن گسترده بود و حوریههای بسیار زیبا با لباسهای آراسته در آن جا بودند که هرگز نظیر آنها را ندیده بودم.
با مشاهده آنها در برابر خدای خود به سجده افتادم و در سجده بودم که خادم تو به سراغم آمد و مرا نزد تو آورد.
هارون گفت: ای ناپاک! شاید وقتی به سجده رفتی اینها را در خواب دیدی؟
گفت: نه! به خدا سوگند! این واقعیات را پیش از سجده دیدم و بعد از مشاهده آنها به سجده افتادم.
هارون (به فردی) گفت: این ناپاک را بگیر و مراقب باش کسی این مطلب را از او نشنود، اما کنیز بدون درنگ مشغول نماز شد.
از او پرسیدند: چرا چنین میکنی؟ گفت: عبد صالح (موسی بن جعفر علیهماالسلام) را چنین یافتم … .
راوی این داستان میگوید: این کنیز زندگی خود را به همین منوال در بندگی خدا سپری کرد تا از دنیا رفت. این قضیه چند روز قبل از شهادت امام کاظم (علیهالسلام) رخ داد.
بحارالانوار، ج ۴۸، ص ۲۳۸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
۲۵رجب.
محل زندانی شدن امام کاظم علیه السلام در بغداد
"
بسمالله
«ولی من رای میدم. چون پسرم اتیسم داره.» همینکه جملهام تمام شد با ترمز محکم و ناگهانی راننده، همه هُل خوردیم سمت جلو. نمیدانم خشونت توی ترمزش به خاطر تعجب بود یا از مخالفت صریح و قاطعم با حرفهایش جا خورد. مسافران در حال نچ نچ داشتند خودشان را به عقب بر میگرداندند که راننده پنجرهاش را پایین کشید تا صدای «گوسفند» گفتنش به ماشین جلویی برسد.
از پنجره باز شده، سوز هوای بهمنماه میخورد توی صورتم و مرا با خودش به بهمن پارسال میبرد؛ وقتی که توی همین تاکسیهای سبز رنگ نشسته بودم و بین انگشتهایمْ کاغذ آدرس داروخانهای در کوچه پس کوچههای جنتآباد شمالی را فشار میدادم. یک واسطه بهم اطمینان داده بود که آنجا رسپیریدون دارد؛ قرصی کوچکتر از عدس. اندازه نقطهای که توی زندگی پسرم بین کلمه مرگ و زندگی فاصله میانداخت.
پسر دو ساله من، درکی از ارتفاع نداشت. این یک نوع کمحسی در اتیسم است. بدون آن قرص، ممکن بود خودش را از هر بالا بلندی به پایین پرتاب کند. آن سطح مرتفع میخواست مبل باشد یا قلهی سرسرهای در پارک. میتوانست پشت بام خانهای سه طبقه باشد یا پنجره باز ماشین در حال حرکت.
وقتی به مقصد رسیدیم هوا تاریک شده بود. رفتم توی داروخانه خلوت. ناخودآگاه با صدای پایینتر از معمول از مرد پشت شیشه پرسیدم رسپیریدون دارید؟ مرد چند ثانیهای به من نگاه کرد. انگار میخواست از دزاژ استیصال صورتم شناساییام کند که آیا واقعا کودک اتیستیک دارم یا نه. منتظر جواب دستگاه خیالی دروغسنجیاش نماندم. نسخه را از کیفم بیرون کشیدم و گفتم «آقا بخدا برای همین کاغذ ۳۷۰ تومن پول ویزیت روانپزشک اطفال دادم. ثبت اینترنتی هم هست. میتونید کدملی بچهمو چک کنید.» بغض اگر چهره داشت، در آن لحظه حتما شکل من بود. سراغ رایانهاش نرفت. فقط جوری با احتیاط و آهسته برگه قرص را روی پیشخان گذاشت که انگار داریم کوکائین رد و بدل میکنیم. تشکرکنان قرص را توی دستم فشار دادم. هنوز در خروجی را باز نکرده بودم که صدای مرد توی داروخانه پیچید: «خانم این آخریش بود. دیگه اینجا نیاین.» آنجا به اشکهایم اجازه ریختن ندادم. اما کمتر از یک هفته بعدْ دیگر دلیلی برای اختفای اضطرابم نداشتم و میشد راحت و رها گریه کنم. توی تاکسی بودم. قرصهای تو برگه یا بهتر بگویم، روزهای آرامش خانهمان، تمام شده بود. صبح زود، کاسهی چه کنم را برداشته بودم تا آن را سمت متصدی داروخانه سیزده آبان بگیرم. راننده، رادیو را برای اخبار ساعت هفت روشن کرد. گوینده اخبار، اول مطمئنمان کرد که اینجا تهران است؛ و صدا، صدای جمهوری اسلامی ایران. بعد جوری که انگار مخاطبش فقط خود خود من باشم متن اولین خبر را خواند: «دانشمندان ایرانی توانستند قرص رسپیریدون را بومیسازی کنند. ماده اولیه این دارو در لیست جدید تحریمها علیه ایران قرار داشت. این دارو برای درمان و کنترل اتیسم به کار میرود...»
نه صورتم را پوشاندم و نه صدایم را پایین آوردم. اشک شادی که پنهان کردن ندارد. شیرینتر این که تنها بیست روز بعد، همسرم با سه برگه رسپیریدون از داروخانهی محلهمان به خانه آمد.
من رای میدهم چون پسرم اتیسم دارد. چون میدانم اگر با صندوقهای خالی اقتدار و امنیت این مملکت خال بردارد، هزاران مادر نگران مثل من، باید برای داروهای سادهای مثل تببر و سرماخوردگی، مسیر پر رنج مرا طی کنند. تازه معلوم نیست آن موقع اصلا سیزده آبانی باشد...
صدای بوق ممتد راننده مرا به بهمن ۱۴۰۲ و حوالی انتخابات برگرداند. زنی با غیظ داشت راجع به چای دبش و قیمت گوشت و شاسیبلندهای نمایندهها حرف میزد. پسر جوان کنارش که نگاه خیرهی معذبکنندهای به یقهی باز زن داشت، در تایید حرفش گفت: «آدم یه گوسفند توی مراتع سوییس باشه شرف داره به اینکه یه شهروند باشه تو این مملکت خراب شده» خواستم بگویم خیلی از مردمان سرزمینهای جنگ زده اطرافمان هم رفتند سوییس؛ منتها مثل گوشت گوسفندی، قلب و چشم و کلیهشان با قاچاق اعضای بدن رفت توی فریزرهای اروپا نه مراتع سرسبزش! اما نمیشد. چون هم به مقصد رسیده بودم و هم بعید بود پسرک خبری از آمار شهروندان ربوده شده یا مفقود شدهی لیبی و عراق و سوریه، در خلال جنگهای داخلیشان داشته باشد.
در را که برای پیاده شدن باز کردم از راننده پرسیدم: «این عبارت *آهسته ببندید* که زیر دستگیره نوشته رو خودتون میدید بزنن یا سازمان تاکسیرانی برای همه ماشینا میزنه؟» راننده که انگار سر درد و دلش باز شده باشد گفت: «نه خواهر من! خودم زدم. خون دل خوردم تا این ماشینو خریدم. مردم مراعات نمیکنن که! باید خودم حواسم بهش باشه. به امید به این و اون باشیم که کلامون پس معرکه است.» با خندهام تاییدی نثارش کردم و گفتم: «چقدر خوبه آدم به چیزی که مال خودش میدونه تعلق و تعصب داشته باشه، حالا چه ماشینش باشه، چه وطنش!»
🆔https://ble.ir/callmeplz
🍀🍀🍀🍀🍀
کردم از عقل سؤالی
که مگر ایمان چیست؟
عقل بر گوش دلم گفت
که ایمان ادب است
آدمیزاد اگر
بی ادب است، آدم نیست
فرق مابین بنی آدم و حیوان
ادب است!
🍃🍃🍃🍃🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎙نکند سلیمان باشیم
سلیمان صرد خزاعی
🔰اشتباه تاریخی خواص اهل حق
🔴شهیدی که شهادتش فایده نداشت
🆔@Khezri_ir
یه پویش🌹🌹 یه جایزه
از امشب😊
به زبون خودمونی بنویسیم چرا رای میدیم؟
به همه کسانی که در این پویش شرکت کنند هدایایی تقدیم میشه🎁🎉🎊
منتظرتون هستیم🤗🤗
https://eitaa.com/inja1402
# من رای میدهم
برای حفظ اقتدار و امنیت ملی کشورم
به عشق وطنم
به عشق رهبرم
به عشق حاج قاسم و همه شهدایی که قطره قطره خونشان در خاک این سرزمین ریخته شده ، خدایا ما را شرمنده خون شهدا مگردان...
35.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
در بین کارهای قشنگ فضای مجازی شبیه به این کم دیده بودم واقعا زیبا سخن گفت
عقلانیت و منطق و احساس را با هم درآمیخته و معجون خوش طعمی فراهم کرده
لطفا جهت 🌷روشنگری
این بیان ساده را ببینید وبرای دیگران ارسال فرمائید.
#انتخابات
هشتمین خورشید
🇮🇷🌺🇮🇷🌺🇮🇷🌺🇮🇷
🌺 انگیزه بعثت، تزکیه نفوس بود
♦️امام خمینی (ره):
«و امروز سالروز این بعثت بزرگ است و این نعمت عظیم الهی است، توجه کنید که بعثت برای چه بوده، انگیزه بعثت چه بوده است و اگر کسی تخلف کند از انگیزه بعثت چه خواهد شد.
♦️انگیزه بعثت تزکیه نفوس بوده است و تزکیه نفوس به این است که خودخواهیها برود از بین، خودبینیها برود از بین، ریاستطلبیها برود از بین، دنیا طلبیها برود از بین، و به جای همه، خدای تبارک و تعالی و هوایِ برای خدا بنشیند.
♦️انگیزه بعثت این است که حکومت خدا در دلهای بشر حکومت کند تا اینکه در جامعههای بشر هم حکومت کند. تا تزکیه در ردههای بالا حاصل نشود و تصفیه در ردههای بالا حاصل نشود، این مملکت و همه ممالکی که هستند اصلاح نخواهند شد.»
📚صحیفه امام، جلد14، ص393
🇮🇷🌸🇮🇷🌸🇮🇷🌸🇮🇷
هدایت شده از عسگری خواه
#من_رأی_می دهم.
چون دشمن، امروزحتی از مهر آبی رنگ روی انگشت من سخت در هراس است.
#من_رای_می دهم.
چون عاشق #رهبرم هستم و ادامه دهنده مکتب #حاج قاسم عزیز هستم.
#من_رای_می دهم.
به#ایران قدرتمند،چون اینجا مهد تمدن نوین اسلامی است و آرمان من طلوع خورشید ولایت امام عصر ارواحنا له الفداء در این کشور است.
ایران من قوی باش!و قدرتمند ادامه بده .
زمزمه ای در افق پیچیده است.
#ظهور_نزدیک_است.
من رای میدم
برای روی کار اومدن دولت مومن، انقلابی معتقد به تحول،و رای خود را ثبت میکنم
🔴🔵 هدف مشترک بعثت و ظهور
🌕 پيامبر اعظم(ص) درباره هدف از بعثت خود فرمودند:
إنَّما بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَكارِمَ الأخلَاقِ؛ من فقط براى كامل كردن ارزشهاى اخلاقى به پيامبرى برانگيخته شده ام.(۱)
🔹 امام باقر(ع) درباره اهداف ظهور امام مهدی(ع) فرمودند:
🔺 إِذَا قَامَ قَائِمُنَا وَضَعَ يَدَهُ عَلَى رُءُوسِ الْعِبَادِ فَجَمَعَ بِهِ عُقُولَهُمْ وَ أَكْمَلَ بِهِ أَخْلَاقَهُم؛ هرگاه قائم قيام نمود، دست خود را روى سر مردم مى گذارد و به این وسيله عقلهاى آنان جمع و اخلاقشان كامل میگردد.(۲)
🔹 اصلى ترين وظيفه پیامبر و امام، پیراستن انسان از بيماریهاى اخلاقى و آراستن به زیباییهای اخلاقی است؛ زيرا تا سرزمین وجود از زشتیها پاک و به زیباییها مزیّن نشود؛ آماده کاشت بذر ایمان نمیشود و در نتیجه میوه اطاعت از فرمان خدا، پیامبر و امام برداشت نمیگردد.
📚(۱) بحارالانوار، ج ۶۷، ص ۳۷۲
(۲) بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۳۳۶
🌕 آری محمدی دیگر در راه است...
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
💠زمینه ساز ظهور باشیم
https://eitaa.com/moshavere_jz
#تربیت
#بخشش
⛔️ هیچگاه گناه فرزندتان را غیر قابل بخشش جلوه ندهید!
🔻با جمله «نمیبخشمت» كودك متنبه نمیشود
❗️بلكه دچار احساس گناه و سرزنش شده
❌ و چون نمیداند چطور با احساس گناه كنار بیاید دست به لجبازیهای بیشتر میزند.
چون که با کودک سروکارت فتاد
پس زبان کودکی باید گشاد
🔹فرزندان ما امانتهای الهی هستند و ما امانتدار!
مراقب باشیم با هوسها و ندانمکاریهای خود به این امانت پاک و الهی، خیانت نکنیم که فردا اینان خود اولین شاکی ما خواهند بود...
🌸🍃🌼🍃🌸🍃
@SofreFarhangiReyhane