eitaa logo
🌱اینجا حال دلمون خوبه❤
178 دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
2.5هزار ویدیو
21 فایل
ـ﷽ـ -اللّٰھُم‌اعطنٰا‌فوقَ‌رحۡمَتِنا . . . 〖خداوندگار‌م؛ رحمتِ‌تو ،💚 بیشتر‌از‌آرزوهایِ‌کوچکِ‌منھ'〗 • • "✿ •••● مشاور: @Labbayk_ya_ali
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹🍂 یکبار برای نماز صبح خواب ماند. نور آفتاب از لای پنجره‌‌ی اتاق خورده بود توی صورتش و چشمش را باز کرده بود. با صدای گریه‌اش خودم را رساندم توی اتاق! نشسته‌ بود و با گریه پشت‌ سر هم می‌گفت: چرا بیدارم نکردید؟ نمازم قضا شد! خوب شد؟! حالا مگر من‌ جرأت داشتم که بگویم مادر اصلاً هنوز بر تو واجب نشده؟! فقط قول دادم از آن به بعد یادم نرود صدایش بزنم! 🔹نقل از مادر‌ شهید محمد‌ معماریان 💔
🔹امام خمینی(ره) و شستن لباس زن مستمند 🔸مرحوم آقای اسلامی تربتی که همسایه امام خمینی(ره) در قم بود، نقل می کرد: روزی با امام در حال‎ ‌‏رفتن به درس مرحوم آقای شاه‌آبادی بودیم، فصل زمستان بسیار سردی بود از کنار‎ ‌‏مدرسه حجتیه عبور می‌کردیم، دیدیم خانمی کنار رودخانه نشسته و دارد پارچه‌ها و‎ ‌‏کهنه‌هایی را می‌شوید. نمی‌دانم مال خودش بود یا کلفت بود. می‌دیدیم که یخ‌های‎ ‌‏رودخانه را می‌شکست و کهنه می‌شست، بعد دستش را از آب بیرون می‌آورد و مقداری‎ ‌‏با دمای بدنش گرم می‌کرد و دوباره لباس می‌شست. امام قدری به او نگاه کرد بعد به من‎ ‌‏فرمود: «شما بروید بعد من می‌آیم». عرض کردم چه کاری دارید؟ اگر امری هست‎ ‌‏بفرمایید. گفتند: «نه، شما بروید» و خودشان ایستادند و به کمک آن خانم لباس‌ها را شستند و کنار گذاشتند و چیزی هم یادداشت کردند که بعد معلوم شد آدرس آن خانم مستمند را از او گرفته بودند. هرچه از ایشان پرسیدم قضیه چه بود فرمودند: «چیزی‎ ‌‏نبود» بعد معلوم شد به آن خانم گفته‌اند: «شما بیایید منزل، من دستور می‌دهم آب گرم‎ ‌‏کنند و دیگر شما اینجا نیایید. با آب گرم لباس بشویید و خود من هم کمکتان می‌کنم». 📚 منبع: کتاب "برداشت‌هایی از سیره امام خمینی(ره)"، گردآورنده غلامعلی رجایی، ج۱، ص ۲۱۲ 🌼🍃🌸🍃🌼🍃🌸🍃 @SofreFarhangiReyhane
🔸آخرین معامله پدر با امام زمان (علیه السلام)🔸 🌸 همین اواخر حیاتشان بود، در بیمارستان نمازی بستری بودند. نشر معارف می خواست اولین کتابشان را با عنوان آئینه تمام نما رونمایی کند و گفته بودند از میان صحبت های ایشان از ابتدای انقلاب تاکنون، قریب چهل عنوان احصاء شده که فصل به فصل رو نمایی خواهد شد ... طبعاً شرایط جابجایی نداشتند. صدایم زدند و گفتند: «تو به جای من برو و این مطلب را از جانب من بگو ... » 🌸 این کتاب ها، آخرین معامله امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) با من است، بعد با صدایی که آرام از ته گلو شنیده می شد گفتند: «وقتی امامت جمعه را رها کردم و به قم آمدم هیچ کس همراهم نیامد حتی اولادم...! » بعضاً تنها بودم. فقط برای سخنرانی ها محافظ می آمد و می رفتم. احساس کردم بیشتر از اینها باید برای امام زمانم کار کنم که این هم نیاز به تشکیلات و دفتر و دستک داشت. یک نوبت که همراه با همشیره زاده به جمکران رفتیم، به حضرت متوسل شدم که می خواهم تا وقت هست خدمتی کنم، اما امکانات خدمت را ندارم. در خلال توسل، این از ذهنم گذشت که برای آنکه حضرت صاحب الزمان نسبت به متوسلینش توجه خاص پیدا کند، راه نشان داده اند و آن هم خواندن در صبح هر جمعه است. نیت کردم که برای گشایش کارم، توفیق خدمت به دعای ندبه ایشان را تا آنجا که ممکن است ترک نکنم و همزمان متوسل هم باشم. چون از شرایط این دعا این بود که بصورت جمع خوانده شود، اعلام کردم من نیت دارم در منزل دعای ندبه برپا کنم. بعد از چندین هفته اداره اوقاف قم که متوجه نیت من شده بود، از من خواستند هر جمعه این دعا را در یکی از بقاع متبرکه برگزار کنم. هم هزینه تبلیغات و صبحانه و ... را به عهده گرفتند و هم نظم و نسقی به برنامه دادند؛ بصورتی که من برنامه های دیگرم را با آن تنظیم می کردم که مبادا هفته ای تعطیل شود. 🌸 بازار دعای ندبه ما رونق گرفت. اصحاب انگشت شمار آن به قریب صد نفری می رسید، بعضی وقتها هم بیشتر. از خلال این دعاها جوانان مخلصی کمتر از انگشتان دست، جذب مطالبم شدند و اعلام آمادگی کردند برای نشر این مطالب همه توانشان را وقف کنند. چند هزار نوار سخنرانیم که مربوط به ابتدای انقلاب تا اواخر امامت جمعه بود، داشت خاک میخورد. همه را پیاده کردند، عنوان بندی کردند، خودشان ناشر پیدا کردند و حالا اولین عنوانش در حال رونمایی است. تا آخرین عنوان هم چاپ خواهد شد. و این در حالی بود که قریب سه دهه بالاترین مقام استان فارس بودم با آن همه دفتر و دستک؛ اما آثار و برکات این چند جوان مخلص کجا ... ! 🌸 بعد همینجوری که چشمانشان را می بستند، اشکی از کنار چشمشان جاری شد و گفتند: «از این آقا حاضرتر و ناظرتر مگر داریم؟! کِی او را صدا زدیم که جوابمان را نداد ...؟!» در روز رو نمایی، مجالی برای صحبت ما دست نداد. اخوی بزرگمان را به جهت صحبت دعوت کردند. 📝 دکتر محمد علی حائری شیرازی (فرزند مرحوم آیت الله حائری شیرازی) از پدر: 👈 @dralihaeri @haerishirazi
. در دولت آقای رجایی که نخست وزیر بودند، شهید باهنر را به عنوان وزیر آموزش و پرورش به مجلس معرفی کردند، ایشان در روز رأی اعتماد به مجلس رفتند و رأی آوردند. خبرنگار جلوی شهید باهنر رفت و پرسید: جوان‌ها می‌پرسند چه حسی دارید؟ خیلی پاسخ زیبایی دادند. گفتند: من تا قبل از این که وزیر شوم چهار بچه داشتم. اما الان که رأی گرفته ام، یازده میلیون فرزند دارم. مضمون صحبتش این بود. که من می‌دانم در قبال همه‌ی این دانش‌آموزان باید به عنوان یک پدر دلسوز و خیرخواه و آینده نگر کار کنم و به همه‌ی این‌ها برسم و باید پاسخگو باشم؛ هم در مقابل خودشان، هم پدر و مادرشان. این روحیه‌ی شهید باهنر و وزرای آن زمان بود. 🔸به نقل از محمدرضا باهنر مصاحبه با آرمان امروز 💠🔸 @mangenechi
🌼🔹 هر وقت به همه‌ی طلبه‌ها خانه دادند امام در طول ۱۵ سال زندگی در نجف، یک مرتبه رفتند کوفه. آن هم فقط به مسجد کوفه رفتند، دو رکعت نماز خواندند و سریع برگشتند. آب و هوای کوفه به دلیل وجود شطی که در یک فرسخی آن است، بسیار باصفا است. اما امام یک‌بار هم حاضر نشدند آن‌جا خانه‌ای داشته باشند؛ به این استدلال که افرادی در زندان‌ها هستند و افرادی هم در سختی‌های دیگر و تبعید هستند که آن‌ها نمی‌توانند این کارها را بکنند. پس من هم نباید بکنم. هروقت به همه‌ی طلبه‌ها در کوفه خانه دادند، من هم می‌روم. هر چه اصرار می‌شد که آقا اجازه بدهید یک کولر گازی بیاوریم، می‌گفتند: «مگر همه‌ی طلبه‌ها دارند؟» می‌گفتند: «آقا یک ذره این محیط را خنک کنید» می‌گفتند: «مگر کولر در همه‌ی خانه‌ها هست؟!» 📚 کتاب مهر امام. ص۲۰۹. به نقل از حجت‌الاسلام والمسلمین سید احمد خمینی. 🌼🔹 @mangenechi
~°•°🪴•° شیخ جعفر شوشتری یک روز بالای منبر فرمودند: «بوی کهنه‌ی سوخته می‌آید» همه همهمه کردند و دنبال این بودند که ببینند کجا آتش گرفته است. بعد فرمودند: «شیخ جعفر کذاب به شما گفت بوی کهنه سوخته می‌آید، همه باور کردید؛ ولی یکصد و بیست و چهار هزار پیغمبر صادق آمدند و گفتند: جهنم حق است، گناه نکنید، کدامتان باور کردید؟!» 📚 گفته‌های آن بزرگوار (آیت الله مجتهدی)، علی عزلتی مقدم، ص۲۴ ~°•°🪴•° ~🪴 @mangenechi
17.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇮🇷🔹 یه خیلی زیبا و خیلی تأثیرگذار بشنوید از دوران کودکی مجید واشقانی بازیگر کشورمون و نظر جالبش درباره‌ی قدرت دفاعی امروز خیلی قشنگه. برای دیگران هم بفرستید. بخصوص به نوجوونا نشون بدید تا بهتر و دقیق‌تر و عمیق‌تر مسائل امروز رو درک کنن. 🇮🇷🔹 @mangenechi