13.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 این کار را انجام بده خدا برات کم نمیزاره!
🎙حجت الاسلام والمسلمین استاد #عالی
16.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
‼️سرمایه ای که خرج امام زمان(عجل الله تعالی فرجه ) نشود، قطعا خرج شیطان و ولایت او می شود.
👤 حجتالاسلام#عالی
#امام_زمان_عجل_الله_تعالی_فرجه
#درس_اخلاق
═══✼🍃🔳🍃✼══
◾️کــانال درس اخلاق◾️
✨✨✨✨
🆔 @dars_akhlaq
2.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 اثر دعا و نفرین والدین در زندگی انسان
حجتالاسلام #عالی
برای بچه هاتون دعای خیر بکنید حتی اگه نا اهل بودن دعا کنید به راه راست هدایت بشن
5.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬راه میانبر دوستے با #امام_زمان
از دو مسیر مے توان به صورت ویژه به امام زمان (عج) نزدیک شد...
🎤حجت الاسلام والمسلمین عالی
#عالی
https://eitaa.com/dars_akhlaq114
1.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ روایتی زیبا از سوال حضرت آدم و قدرت شیطان
حجتالاسلام #عالی
#اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج∞
🌱با ما همراه باشید
14.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سخنرانی کوتاه
داستانی زیبا از عنایت امام حسین علیه السلام به فاضل دربندی
حجت الاسلام دکتر #عالی
7.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سخنرانی کوتاه
ماجرای زیبای نجات فرد دوستدار امیرالمومنین (ع) از عذاب برهوت...
حجت الاسلام دکتر #عالی
5.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حجت الاسلام والمسلمین عالی
💠گله یک مادر بعد از مرگ از فرزند
(کرامات شیخ رجبعلی خیاط)
حجت الاسلام والمسلمین استاد #عالی
https://eitaa.com/dars_akhlaq114
1.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چهار عمل بدتر از گناه
حجت الاسلام دکتر #عالی
♡اللّهـــــم عجّـل لولیـــک الفـــرج ♡
🖌 کلاس اول یزد بودم. سال 1340. وسطای سال اومدیم تهران یه مدرسه اسممو نوشتند. شهرستانی بودم، لهجه ی غلیظ یزدی و گیج از شهری غریب.
🖌 ما کتابمان دارا آذر بود ولی تهران آب بابا معضلی بود برای من ، هیچی نمی فهمیدم.البته تو شهر خودمان هم همچین خبری از شاگرد اول بودنم نبود ، ولی با سختی و بدبختی درسکی می خواندم. توی تهران شدم شاگرد تنبل کلاس.
🖌 معلم پیر و بی حوصله ای داشتیم که شد دشمن قسم خورده ی من ، هر کسی درس نمی خواند می گفت : می خوای بشی فلانی و منظورش من بینوا بودم.با هزار زحمت رفتم کلاس دوم ، آنجا هم از بخت بد من ، این خانم شد معلممان. همیشه ته کلاس می نشستم و گاهی هم چوبی می خوردم که یادم نرود کی هستم! دیگر خودم هم باورم شده بود که شاگرد تنبلی هستم تا ابد....
🖌 کلاس سوم یک معلم جوان و زیبا آمد مدرسه مان ، لباسهای قشنگ می پوشید و خلاصه خیلی کار درست بود. او را برای کلاس ما گذاشتند.من خودم از اول رفتم به ته کلاس نشستم. می دانستم جام اون جاست.درس داد ، مشق گفت که برا فردا بیاریم. آنقدر به دلم نشسته بود که تمیز مشقم را نوشتم.ولی می دانستم نتیجه ی تنبل کلاس چیست.
🖌 فردا که اومد ، یک خودنویس خوشگل گرفت دستش و شروع کرد به امضا کردن مشقها. همگی شاخ درآورده بودیم ، آخه مشقامون را یا خط می زدند یا پاره می کردند. وقتی به من رسید با ناامیدی مشقامو نشون دادم ، دستام می لرزید و قلبم به شدت می زد. زیر هر مشقی یه چیزی می نوشت.خدایا برای من چی می نویسه؟
✍ با خطی زیبا نوشت : #عالی
🖌 باورم نمی شد بعد از سه سال این اولین کلمه ای بود که در تشویق من بیان شده بود .لبخندی زد و رد شد. سرم را روی دفترم گذاشتم و گریه کردم ، به خودم گفتم که هرگز نمی گذارم بفهمد که من تنبل کلاسم. به خودم قول دادم بهترین باشم...آن سال با معدل بیست شاگرد اول شدم و همینطور سال های بعد همیشه شاگرد اول بودم.
🖌 وقتی کنکور دادم نفر ششم کنکور در کشور شدم و به دانشگاه تهران رفتم.
🖌 یک کلمه به آن کوچکی سرنوشت مرا تغییر داد.
❓چرا کلمات مثبت و زیبا را از دیگران دریغ می کنیم به ویژه ما مادران، معلمان، استادان، مربیان، رئیسان و ....
✍ خاطره ای از پروفسور علیرضا شاه محمدی استاد روان شناسی و علوم تربیتی دانشگاه کنت انگلستان.
☀️ به ما بپیوندید 👇
http://eitaa.com/joinchat/1582039040C6a7a30e470