🏴مقتل الزهراء🏴
✅وقتی حسن و حسین علیهماالسلام وارد خانه شدند و دیدند که مادرشان آرمیده است؛ پرسیدند:
((مادر ما هیچگاه در این ساعت از روز نمیخوابید؟))
اسماء بنت عمیس گفت:
((عزیزان رسول خدا؛ مادرتان از دنیا رفته است.))
امام حسن علیه السلام در حالی که مادر را در آغوش گرفته بود و میبوسید گفت:
((مادر عزیزم؛ تا روح از بدنم خارج نشده با من سخن بگو))
امام حسین علیه السلام بر پای مادر بوسه میزد و میگفت:
((مادر؛ نزدیک است از فراقت جان دهم))
امام حسن و حسین علیهما السلام دواندوان به مسجد، نزد امیرالمومنین امام علی علیهالسلام رفتند.
امام علی علیه السلام، فاتح خیبر، با شنیدن این خبر، روی زمین افتادند و فرمودند:
((ای دخت رسول خدا؛ پس از تو چه کسی مرا تسلی خواهد داد.))
🌙طبق وصیت حضرت زهرا، امام علی علیهالسلام شبانه پیکر دخت رسولالله را غسل دادند و کفن کردند.
آنگاه به فرزندان خود فرمودند:
((بیایید و از دیدار مادرتان برای آخرین بار توشه برگیرید. اکنون لحظه جدایی فرا رسیده است.))
کودکان، پیکر بی جان مادر را در آغوش گرفتند.
در اینهنگام هاتفی از آسمان صدا زد:
((ای علی؛ حسن و حسین را از روی پیکر مادر بلند کن. به خدا سوگند که آنها فرشتگان آسمان را به گریه انداختند.))
📚بحارالانوار، جلد ۴۳ ، صفحه ۱۷۹-۱۹۳
#حضرت_زهرا #مقتل
🌐 iqna.ir
🆔 @iqnanews
⚫️مقتل خوانی⚫️
((شمر)) و ((سنان)) در آخرين رمقهاي امام حسين عليهالسلام كه از تشنگي زبانش را بيرون آورده بود، نزد حسين آمدند.
شمر لگدي بر آن حضرت زد و گفت:
((اي پسر ابوتراب! آيا تو نميگفتي كه پدرت كنار حوض كوثر، هر كه را بخواهد سيراب ميكند؟ پس صبر كن تا از دست او آب بنوشي.))
آنگاه شمر به سنان گفت:
((سَرِ حسین را از تن جدا كن.))
سنان گفت:
((به خدا چنين نميكنم كه جَدّش محمد، دشمن من گردد.))
شمر از او عصباني شد. خودش روي سينهي حسين نشست و محاسن حضرت را گرفت و خواست او را بكُشد.
حسين عليه السلام خنديد و گفت:
((آيا مرا ميكشي؟ آيا نميداني من كيستم؟))
شمر گفت:
((تو را خوب ميشناسم.
مادرت فاطمهي زهرا و پدرت علي مرتضي و جدت محمد مصطفي و خون خواهت خداوند است. تو را ميكُشم و باكي ندارم.))
شمر با شمشير، دوازده ضربه بر گردن حسین زد.
سپس سر امام حسین را جدا كرد.
📚مقتل الحسين خوارزمی، جلد ۲، صفحه ۳۵
#امام_حسین #مقتل
🌐 iqna.ir
🆔 @iqnanews