درروزقـیامـٺ. . .
انگشتانتشهادٺمیدن.. .
کدومسایـٺمـستهجنےرالـمسکردۍ!
بہکـدومگروهمختلطعضوشدۍ!
واردکدومکانالےشدۍ!
پیوۍکدومنامحرمرفتے!
براۍنامحرمچیتایپکردی!
چهپروفایلواستورۍگذاشتے!
چهپستیگذاشتی!
و...
همهےِهمهاینهاانگشتانشهادٺمیدن ...!💔
#تلنگرانه
➥‹ @YARALII_128 ›
فارِس
🚀.
شهیدحسنطهرانیمقدم❤️:
بار ها از حسن شنیده بودیم که میگفت: بالاترین پاداش برای من، لبخند رضایت رهبره. یه بار امام خامنه ای(حفظه الله) برای بازدید از پروژه ای اومده بودند. مسئولیت پروژه به عهده ی حسن بود، آقا به حسن فرمودند: تهرانی مقدم به هر قول و وعده ای که به ما داده، وفا کرده و ندیده ام وعده ای بدهد و به آن عمل نکند... بعد هم آقا پیشانی حسن رو بوسیدند.
روایت از : ماهنامه فرهنگی همشهری، آیه، ش١٠، صفحات٩ و ١۶💌
➥‹ @YARALII_128 ›
فارِس
🌿
شهیدابراهیمامیرعباسی❤️:
کنار خیابون داشتیم با ابراهیم صحبت می کردیم که یهو دیدم صورتش سرخ شد. رد نگاهش رو دنبال کردم دیدم چشمش خورده به یه زن بدحجاب کنار کیوسک تلفن. ابراهیم با دلخوری رویش را برگردوند و با ناراحتی گفت: غیرت شوهرش کجا رفته؟؟ غیرت پدرش کجا رفته؟؟ غیرت برادرش کجا رفته؟؟ بعد رو کرد به آسمان و با حالی پریشان گفت: خدایا تو خودت شاهد باش ما حاضر نیستیم چنین صحنه های خلاف دینی رو توی این مملکت ببینیم، نکنه به خاطر اینها به ما هم غضب کنی و بلاهای خودت رو بر سر ما نازل کنی...
روایت از : کتاب ساکنان ملک اعظم5، صفحه 23💌
➥‹ @YARALII_128 ›
شهیدعلیرضااصفهانیاحمدآبادی❤️:
یکی از شبهای ماه مبارک رمضان علیرضا اومد و ازم پرسید: مادر افطاری چی داریم؟ گفتم: برنج و خورشت بادمجان. پرسید: چقدرش سهم منه؟ با خنده بهش گفتم: هرچقدر که بتونی بخوری، اصلا همه غذاها مال تو... پرسیدم حالا منظورت از این حرف چیه؟ اولش نمی گفت اما وقتی اصرار کردم گفت: می خواهم سهم افطارم رو برای کسی ببرم. غذا را آماده کردم. با خوشحالی رفت و آخر شب برگشت... بعدا فهمیدیم خادم مسجد اون شب افطاری نداشته و پسرم سهمش رو برا ایشون برده. اون شب هم عمدا دیر اومد خونه که از سهمیه دیگران استفاده نکنه.
روایت از: مصاحبه مادر شهید💌
➥‹ @YARALII_128 ›