eitaa logo
فارِس
1.1هزار دنبال‌کننده
4.4هزار عکس
1.3هزار ویدیو
71 فایل
🦋امام صـــادق علیه‌السلام: اگر من در دوران قائم بودم تمام عمرم را به او خدمت می‌کردم... ایشان کـــه امام بودند و حجت بشر، آرزوی خدمت به امام زمان ما را داشتند ، پاشو رفیق فرصت ارزشمندی پیش روی توست... 📱رسانه مهـــدوی فارِس💙 پُل ارتباطی: @fares_gap
مشاهده در ایتا
دانلود
🖤•••
فارِس
با خودم گفتم چیزی نیست حتما باهاشون تماس میگیرن و ازشون با خبر میشن ... •• ۲ ساعت بعد که دوباره گو
هرچقدر هوای مه آلود آذربایجان و قیزقلعه و .. را میدیدم چشمانم گرد تر میشد ! آخر تو این هوا و مه کجا رفتی مرد ؟! • عکس هایش را که میدیدم صدایش را که میشنیدم قلبم مچاله میشد ! و تنها آرزویم در آن موقع فقط خبر سلامتی اش بود هر کس را که می‌دیدی نگران سید بود و چشمانش پر از غم ناگفته ... تا دوازده ، یک شب بيدار بودم و منتظر خبر سلامتی اش ... اما همه سر درگم و نگران .! • ساعت چهار و پنج بود که از خواب بیدار شدم برای نماز ؛ اول از همه تلوزیون را روشن کردم و زدم شبکه خبر هیچ خبری نبود.. هنوز دنبال بالگرد میگشتن و هوا هم بدتر شده بود @YARALII_128
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
|•دعای‌فرج•| <قراره‌هر‌روزمون>✨ به‌نیت‌شهید♥️ 𝐘𝐀𝐑𝐀𝐋𝐢𝐢
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
درروزقـیامـٺ. . . انگشتانت‌شهادٺ‌میدن.. . ‌کدوم‌سایـٺ‌مـستهجنے‌رالـمس‌کردۍ! بہ‌کـدوم‌گروه‌مختلط‌عضو‌شدۍ! واردکدوم‌کانالےشدۍ! پیوۍ‌کدوم‌نامحرم‌رفتے! براۍنامحرم‌چی‌تایپ‌کردی! چه‌پروفایل‌واستورۍ‌گذاشتے! چه‌پستی‌گذاشتی! و... همه‌ےِهمه‌اینها‌انگشتان‌شهادٺ‌میدن ...!💔 ➥‹ @YARALII_128
🚀.
فارِس
🚀.
شهیدحسن‌طهرانی‌مقدم❤️: بار ها از حسن شنیده بودیم که میگفت‌: بالاترین پاداش برای من، لبخند رضایت رهبره. یه بار امام خامنه ای(حفظه الله) برای بازدید از پروژه ای اومده بودند. مسئولیت پروژه به عهده ی حسن بود، آقا به حسن فرمودند: تهرانی مقدم به هر قول و وعده ای که به ما داده، وفا کرده و ندیده ام وعده ای بدهد و به آن عمل نکند... بعد هم آقا پیشانی حسن رو بوسیدند. روایت از : ماهنامه فرهنگی همشهری، آیه، ش١٠، صفحات٩ و ١۶💌 ➥‹ @YARALII_128
🌿
فارِس
🌿
شهیدابراهیم‌امیرعباسی❤️: کنار خیابون داشتیم با ابراهیم صحبت می کردیم که یهو دیدم صورتش سرخ شد. رد نگاهش رو دنبال کردم دیدم چشمش خورده به یه زن بدحجاب کنار کیوسک تلفن. ابراهیم با دلخوری رویش را برگردوند و با ناراحتی گفت: غیرت شوهرش کجا رفته؟؟ غیرت پدرش کجا رفته؟؟ غیرت برادرش کجا رفته؟؟ بعد رو کرد به آسمان و با حالی پریشان گفت: خدایا تو خودت شاهد باش ما حاضر نیستیم چنین صحنه های خلاف دینی رو توی این مملکت ببینیم، نکنه به خاطر اینها به ما هم غضب کنی و بلاهای خودت رو بر سر ما نازل کنی... روایت از : کتاب ساکنان ملک اعظم5، صفحه 23💌 ➥‹ @YARALII_128
شهیدعلیرضااصفهانی‌احمدآبادی❤️: یکی از شبهای ماه مبارک رمضان علیرضا اومد و ازم پرسید: مادر افطاری چی داریم؟ گفتم: برنج و خورشت بادمجان. پرسید: چقدرش سهم منه؟ با خنده بهش گفتم: هرچقدر که بتونی بخوری، اصلا همه غذاها مال تو... پرسیدم حالا منظورت از این حرف چیه؟ اولش نمی گفت اما وقتی اصرار کردم گفت: می خواهم سهم افطارم رو برای کسی ببرم. غذا را آماده کردم. با خوشحالی رفت و آخر شب برگشت... بعدا فهمیدیم خادم مسجد اون شب افطاری نداشته و پسرم سهمش رو برا ایشون برده. اون شب هم عمدا دیر اومد خونه که از سهمیه دیگران استفاده نکنه. روایت از: مصاحبه مادر شهید💌 ➥‹ @YARALII_128