فکر و تصور اینکه، میتوانست
اتفاق بهتری بیوفتد؛
شما را کلافه میکند!
همان لحظه که با خود میگویید:
" اگر اینطور میشُد بهتر بود "
خدا وارد صحنه میشود و میگوید:
اگر آن بود بهتر بود؟!
میگوید: بله، قطعا بهتر بود.
خدا میگوید: یعنی از نظر تو
من خدایی هستم که
بهترین را برایت انتخاب نمیکنم؟!
_ وقتی اتفاق بهتری را تصور میکنید؛
به خدا میگویید: تو، یا نمیتوانی
یا بهتر نمیخواهی و یا نمیدانی!
و هر سه مورد یعنی کفر.
دومینوی زندگی ما
مشکلات و اتفاقاتی که افتاده
و قرار است برای ما بیوفتد؛
مطابق با جنس ما چیده شده است.
[اعتقاد با اعتماد متفاوت است
به خدا اعتماد کنیم]
از گریه خسته شدهام!
از این همه سکوت و انفعال!
مگر رهبری عزیز، بعد از شهادت هنیه دستور بر انتقام نداد؟!
این همه ترس از کجا در دل فرماندهان ما رخنه کرده..!
به تعبیر امیرالمومنین کاش به جای کسانی از بنیهاشم که برایم باقی ماندهاند، عموی سلحشورم حمزه و برادرم جعفر مانده بودند، آنگاه احدی جرات نمیکرد پشت درب خانه علی آتش بیافروزد.
دیشب به آشیانه شیعه آتش انداختند و ایکاش به جای کسانی که برای ما ماندهاند، احمدکاظمی، حسن باقری، ابراهیم همت، مهدی باکری، مهدی زینالدین، حسین خرازی و مصطفی چمران مانده بودند!
ایستادهایم و فقط تماشا میکنم!
کی تماشاچی شدیم نمیدانم!
باز میرویم، گردهمایی خیابانی میگیریم، دیگر این فرآیند را از حفظ شدهام، میدان فلسطین تجمع امت حزبالله، بعد هم تظاهرات پس از خطبههای جمعه، تشییع باشکوه، چند بیانیه و چند منبر آتشین، دهها برنامه تلویزیونی با حضور کارشناسان بیربط و باربط و در نهایت تهدیدهای توخالی که کرک و پشم شما را آتش خواهیم زد!
به آن عزیز که قرار بود کرک و پشم اسرائیل را بسوزاند سلام مرا برسانید و بفرمایید دشمن دیشب پر پروازمان را سوزاند...
اگر از شهادت حسن نصرالله خوشحالید،
راه یهود و ابن ملجم را میروید!
آخر امیرالمومنینﷺ را هم
یهودی ها کُشتند.
رسول خدا فرمود: علی جان؛
قاتل تو فردی است
که اصالتی یهودی دارد...!
سقیفه هم زیر سر یهود بود؛
اصالت دشمنان اسلام یهودیت است.
دیگر بس است، جبهه هایتان را
انتخاب کنید؛
محبت بدون جبهه، طلحه و زبیر میسازد...
سوگیری تاییدی
عبارت است از
تمایل شما به پذیرش تنها
آن دسته از اطلاعاتی که
یکی از دیدگاه های موجود را
تایید میکند.
افراد
اغلب دیدگاه های متناقض
با باورهای تثبیت شدهشان را
نادیده میگیرند،
این امر به نوعی
از صافی گذراندن است
یعنی توجه انتخابی به موضوع.
شما خیلی راحت
به رویداد هایی که با دید شما
نسبت به خودتان و دنیای اطرافتان
هماهنگی ندارد
توجه نمیکنید
یا آن را به خاطر نمیآورید.
برای این روزها….
بحث بکنیم حتما،
همدیگر را با دلیل و منطق
مجاب کنیم
ولی توهین نه!
فحش و تهمت،
متن را خشمگین و کثیف میکند
آنقدری که دلت چرک میشود
از پاسخ!
دوست داشته باشیم همدگر را،
رنگارنگ بودنمان قشنگ است.
مثل خمیربازی ۸رنگ
هر کدام با رنگ مستقل خودمان
در کنار هم قشنگیم
قاطی که بشویم،
به هم که بپیچیم،
به جان هم که بیفتیم؛
رنگ کثافتی میگیریم!
کنار هم باشیم
روز های مهمی پیش روست…
آدما هر شب زندگی فکر میکنن
دیگه بهاندازهی کافی رنج کشیدهن
که شخصیتشون کامل شکل بگیره.
بعد فرداش دوباره پا میشن و رنجهای
جدیدی میکشن. و تهش خوب یا بد،
شخصیتشون، با همهی ذوقها و زخمهای
جدید، مدام بیشتر شکل میگیره..!
این روزها،
ترافیک کارگاهها و گفتوگوها
درباره نوجوان بالا رفته.
اما خلاصه همه حرفها
همین است:
پیش و بیش از آنکه لازم باشد
به نوجوان چیزی بگوییم؛
لازم است او را بشنویم.
من آدم بد زیاد دیدم تو زندگیم
ولی از بدترین آدمهایی که دیدم،
کسایی هستن که خودشون متوهمن
و فکر میکنن کسی هستند و قدرتی دارند،
و اصرار دارند تو هم تو توهمشون شریک بشی!
آدمهایی که چشم باز میکنی میبینی انقدر
برات سراب ساختن که داری توشون غرق میشی.
فرار کنید ازین آدمها، وگرنه یهو یه روز به خودتون میاید میبینید دارید به خوشباوریهاتون میخندید.