اصلا چه میدانم. شاید آنشبی که در بستر بیماری از علی انار خواست، شب یلدا بوده؛ خب میدانی، علی هیچوقت نتوانست برایش انار بیاورد. آرزو شد و ماند روی دلش؛ سنگ شد و ماند در راه گلویش. غصه شد و نشست توی قلبش. نتوانست برایش انار ببرد.بعد از آن، تا سالهای سال، وقتی برای بچهها انار میخرید سهم محبوباش را کنار میگذاشت. و دلش مثل اناری سرخ ترک میخورد و هزار دانه میشد. میدانی، یک روز اراذل، انار خانهشان را دانه دانه کرده بودند...
چندتا از کارکنان بیمارستان
تبریز به بیمارای سرطانی دقت
کنید بیمار سرطانی، آب مقطر میزدن
و داروهای اونارو که خانواده های
بیمارانی که فوت کرده بودن یا خیرین
به بیمارستان اهدا کرده بودن را توی
بازار آزاد میفروختند.
خیلی این خبر اذیتم کرد و همش
فکر میکنم مدت زیادی در این تن
نخواهیم بود، کاش شریف زندگی کنیم.
7.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مَحرمی نیست؛
وگرنه که خبر بسیار است...
@ir_hanoon
گفت برام از امید بگو، از انگیزه!
یه چیزی بگو تا به زندگی امیدوار بشم.
سکوت کردم…
گفت پس چرا ساکتی؟
گفتم اگه معجزهی صبح، نور، روشنی،
خورشید و عشق نتونسته به زندگی
امیدوارت کنه؛
من چیکار میتونم کنم؟!
صمیمیتهای از دست رفته
فقط اونجا که میفهمی طرف
چهانسان مکار و اشتباهی
بود و تو همهی این مدت
بهچشم امنترین انسانکرهی
زمین نگاهش میکردی..!
عیبی ندارد
اگرحالت خوش نیست،
عیبی ندارد
اگر ساعتهای زیادی میخوابی
و حوصلهی دیگران نداری،
عیبی ندارد
اگر مدتهاست خیره شدی به
جایی و کاری نمیکنی،
عیبی ندارد
اگرحرفی نمیزنی،
عیبی ندارد
اگر دلت میخواهد تنها باشی.
میدانی؟ میخواهم بگویم آدم حق دارد
که خسته باشد؛ قدری باخودِ غمگینت
مهربانتر باش.