از شما چه پنهان مدتیست که نمینویسم. نه اینکه رهایش کرده باشم نه ، فقط کمی خسته بودم و دلمرده. اما قبلترها که مینوشتم ، خیلی مینوشتم. هر چیزی که ذهنم به سمتش پر میکشید و بهش فکر میکردم رو مینوشتم. به تو هم توصیه میکردم زیاد بنویسی ، هر روز بنویسی. نوشتن مهم بود ، برایم مقدس بود. بخاطرش فکر و خیال میکردم ، اما کم کم نوشتن کمرنگ و کم شد ولی فکر و خیالهایش نه. من هنوز هر روز کلی شعر میگویم و خیال به هم میبافم ، من کلی متن دارم که نمینویسمشان .
حالا میخواهم حداقل یک نفر باشد که بخواهد بنویسد. مدتی همراهم باشد و هر روز بنویسیم. از روزمان ، از هر چیزی که میشود نوشت. چهل روز کفایت میکند. اگر کسی هست بسم الله ..
هدایت شده از ما آدمزاٰدهها | ناشناس
📪 #ناشناس
https://eitaa.com/ir_mousavi/2648
من هستم ، بسم الله
__
آیدیتون رو بذارید بهتون پیام میدم
۱۰ نفر از شماها که مشتاق به نوشتن بودن ، بسم الله گفتن و امروز شد همون شنبهای که شروع کردن .. همهی بچهها پین ایتام شدن تا به شخصه پیگیر وضعیتشون باشم و کنار هم تو این چهل روز کلی پیشرفت کنیم. گاهی با اجازهی خودشون نوشتههاشون رو با اسم مستعار تو کانال ناشناسمون (@adam_ha) میذارم. تا شما هم از قلم زیباشون مستفیض بشید.
✍🏻 #روزنوشت