قبلترها خیلی چیزها بود که برایم مهم نبود. مثلا اگر میتوانستم کتابی را با امضای نویسنده داشته باشم ، برایم اهمیتی نداشت. راستش این را کار بیهودهای میدانستم و اینجور آدمها بنظرم عجیب میرسیدند. (البته آن وقتها مثلِ الان انقدر شیفتهی کتابها نبودم.) بگویید نگویید یکجورهایی پُز دادن ادبی _ فرهنگی به حساب میآید. از شما چه پنهان گاهی خودم را جای نویسندگان میگذارم و با عینک آنها به دنیا نگاه میکنم. درخواست امضا بر روی کتابی از معولیترین اتفاقات زندگی نویسندگان است. بعضیها فقط امضا میکنند. دسته دیگر سعی میکنند در کنارش جملات کوچکی مثل «امیدوارم لذت ببرید» بنویسند. دسته سوم برای اینکه خودشان را بیشتر در دل مخاطبشان جا کنند و یک احساس صمیمیت ریزی را گوشه دلشان بچپانند ، اسم خواننده را هم مینویسند. البته این برای نویسندگان کتابهای کودک و نوجوان کار سادهای نیست ، آن هم با اسمهای عجیبی که این روزها پدر و مادرها برای فرزندانشان انتخاب میکنند. طرفدار یک نویسنده بودن هم سختیهایی دارد ، مثلا من امسال تمام تلاشم را کردم تا روز آخری هم که شده خودم را به نمایشگاه کتاب برسانم و کتاب تازه منتشر شدهای را با امضای نویسنده بخرم ، اما موفق نشدم. این اولین تلاش من برای داشتن یک کتاب با امضای نویسنده بود.
بر خلاف باورهای قبلیام ، بنظرم نسخههای امضا شده میتوانند تبدیل به یک اثر منحصر به فرد شوند و ارزش هنری پیدا کنند. یا حتی یادآور خوبی برای خاطرات و دیدار با نویسنده باشند. حالا من هم اولین کتاب با امضای نویسنده را در مجموعهام دارم.
✍🏻 #موسوی | #پز_ادبی_فرهنگی