eitaa logo
🌹ڪانال مدافعان حرم🌹
5.8هزار دنبال‌کننده
25.1هزار عکس
23.9هزار ویدیو
236 فایل
صفایی ندارد ارسطو شدن خوشا پر کشیدن پرستو شدن 📞ارتباط با خادم کانال 👇👇 @diyareasheghi
مشاهده در ایتا
دانلود
12.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👈 برای درمان امان ماندن از خطرات دنیا و آخرت باید چیکار کرد؟ 👈 دو راه برای نجات داریم! راه سومی وجود نداره... 🌐 @Iran_Iran 🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
💌 🌕شهید مدافع‌حرم 🎙راوے: همسر شهید 🎈هیچ وقت روز تولدش و روزهای خاص رو فراموش نمی‌کردم. پارسال سوریه ساکن بودیم. آنجا یک تقویم در خانه داشتیم اما تاریخش به میلادی بود؛ حاج‌نادر به خاطر مشغله‌ی زیاد و دیرآمدن به خانه، یادش می‌رفت که تقویم ایرانی بیاورد. 🌟یادم رفته بود که شهریورماه نزدیکه و چند روز دیگر تولدش است. درست روز تولدش بود! ظهر برای ناهار آمده بود تا به خانه سَری بزند. سر سفره به شوخی و با خنده گفت: «چه خانم بی‌معرفتی دارم! گفتم الان می‌روم خانه، باسلیقه خانه را تزئین کرده و کیک خیلی خوشمزه درست کرده باشد؛ اما مثل اینکه بانک از تو با معرفت‌تر هست، اول صبح با یک پیامک روز تولدم را تبریک گفت.» 🎈دخترمان، اُم‌ّالبنین که متوجه شد روز تولد پدرش هست، پرید بغلش و او را غرقِ بوسه کرد؛ تا آنجا که نادر با خنده گفت: «بابا ولم کن، اشتباه گفتم! تولد همسایه بود! تولد من فردا هست.» برای یک لحظه شرمنده‌اش شدم. این خاطره و تمام خاطرات شیرینش را هیچوقت فراموش نمی‌کنم.» 🌐 @Iran_Iran 🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
💌 🔵شهید مدافع‌حرم ♨️کــارتِ عابــر بانــک 💙مادر شهید روایت می‌کند: یاسین اجازه نمی‌داد هیچ‌کس از کار خِیری که انجام می‌داد، خبردار شود. به همین خاطر هم هیچکس از رفتنِ او به سوریه خبر نداشت و با اسم دیگری برای دفاع از حرم رفته بود. ❤️یادم می‌آید برای عید خرید کرده بود و چند جعبه میوه و شیرینی اضافه هم گرفته بود و عقب یک وانت گذاشته بود. روز تشییع پیکر یاسین، راننده‌ای که میوه‌ها را بُرده بود، تعریف می‌کرد که یاسین آن میوه‌ها را برای یک خانواده‌ی بی‌بضاعت و چند یتیم فرستاده بود. 💙بعد از چند روز فهمیدیم که یاسین، کارت عابر بانکش را به یک خانواده بی‌بضاعت داده بوده و هرماه، مَبلغی برای گذرانِ زندگی آن‌ها به کارت واریز می‌کرده است؛ مبلغی که شاید تمامِ حقوق ماهانه‌اش بود. 🌐 @Iran_Iran 🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
6.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹آموزش نحوه‌ی کار با جنگنده سوری توسط شهید مدافع‌حرم 😁 🌟هدیه به روح مطهر شهید صلوات ☘اَللهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَى‌مُحمَّـدٍوآل‌مُحَمَّد☘ 🌸 🌸🌼🌺 🌸🌼🌺🌼🌸 🌸🌼🌺🌼🌸🌺🌼🌸 🌐 @Iran_Iran 🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
🔴توی مراسم تدفین در انزلی یه بنده خدایی چون ظاهر مذهبی داشته یکی داد زده بسیجی ریختن سرش در حد کشت با چاق و سنگ زدنش الانم توی اتاق عمله 🌐 @Iran_Iran 🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
💢 ۸ دستاورد محقق شده برای ملت ایران در دو ماه اخیر 🔹دستیابی دانشمندان ایرانی به ژن‌درمانی برای درمان سرطان خون 🔹ثبت اولین تصویر تلسکوپ تمام ایرانی با کیفیت بیشتر از هابل 🔹افتتاح ۱۵۴ کیلومتر خط راه‌آهن زاهدان-خاش 🔹بومی سازی تجهیزات رسوب زدایی لوله‌های چاه نفت 🔹راه‌اندازی اولین پالایشگاه نفت فراسرزمینی در ونزوئلا باظرفیت تولید ۱۰۰ هزار بشکه در روز 🔹بهره‌برداری از ۶ نیروگاه برق با ظرفیت ۱۰۲۶ مگاوات 🔹پرتاب موشک ماهواره بر قائم ۱۰۰ 🔹رونمایی از موشک صیاد B۴ و دستیابی به رتبه دوم جهانی در پدافند برد بلند ▫️ڪانال مدافعان حـــــرم 🌐 @Iran_Iran https://t.me/joinchat/AAAAADvRqlwtdgFnCnTrvQ
22.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 سلبریتیسم، بُتی که شکسته خواهد شد ▫️ڪانال مدافعان حـــــرم 🌐 @Iran_Iran https://t.me/joinchat/AAAAADvRqlwtdgFnCnTrvQ
چه تلاش بی فایده ای خودش رو از قرصهای آرامبخش پر کرده بود اونکه قلبش رو از یاد خدا خالی کرده بود ...! را صدا بزن 📿 اول وقت 🌐 @Iran_Iran 🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
11.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آهنگ زیبای < برای ایران > با صدای امیر آوید
هوالعشـــق پس منو تو کجا بنشینیم! مادرت میخندد... _ شرمنده عروس گلم!یجوری شده که تو و علی مجبورید با هم بیاید .لبخندی میزنم و میگویم _ دشمنت شرمنده مامان! تو همان لحظه پوزخندی میزنـے و جلوتر از من میروی. سجاد هم ماشین را روشن و حرکت میکند. پشت سرت راه میفتم.سکوت کرده ای حتی حالم رانمیپرسی! پس اشتباه فهمیده بودم.تو همان سنگ دل قبلی هستی. فقط اگر هفته پیش اشک میریختی بخاطر شوک و فضای ایجاد شده بود. صدایم را صاف میکنم و میگویم: _ دست منم بهتر شده!! _ الحمدالله! چقدر یخ! حرصم میگیرد. حس میکنم چیزی در من تغییر کرده!شاید دیگر دوستت ندارم...فقط میخواهم تلافی کنم! 💞 💞 خلوت است و شاید بهتر بگویم پرنده هم پر نمیزند!مادرم میوه پوست میکند و گرم صحبت با زهراخانوم میشود... _ میبینم که آقای شمام نیومدن مثل آقای ما _ اره علےاصغرو برده پیش یکےاز همرزماش... از جایم بلند میشوم و به فاطمه اشاره میکنم تا دنبالم بیاید.حرف گوش کن بدنبالم می آید... _ نظرت چیه بریم تاب بازی؟ _ الان؟باچادر؟؟؟ _ اره خب کسی نیست که! مردد نگاهم میکند. دستش را با شیطنت میڪشم و سمت زمین بازی میرویم. سجاد به پیست دوچرخه سواری رفته بود تا دوچرخه کرایه کند. تو هم روی یڪ نیمکت نشسته ای و کتاب میخوانے. اول من سوار تاب میشوم و زیرچشمے نگاهت میکنم. میخواهم بدانم عکس العملت چه خواهد بود! فاطمه اول به تماشا می ایستد ولے بعداز چند دقیقه سوار تاب کناری میشود و هردو باهم مسابقه سرعت میگذاریم. ڪم ڪم صدای خنده هایمان بلند میشود.نگاهت میڪنم ازروی نیمکت بلند میشوی و عصبے سمتمان مےآیـے _ چه خبرتونه؟...زشت نیست!؟یهو یکی بیاد چی!؟...آروم تربخندید!! 💞 💞 فاطمه سریعاً تاب را نگه میدارد و شرم زده نگاهت میکند. اما من اهمیت نمیدهم. دوست دارم کمی هم من نسبت به تو بـےاهمیت باشم..!! _ ریحانه باتوام هستما! تابو نگه دار.. گوش نمیدادم و سرعتم رابیشتر میکردم... _ ریحان مجبورم نکن نگهت دارم!! _ مگه میتونی؟؟ پوفـےمیڪنے،آستین هایت را روی ساق دستهایت تا میزنـے!این حرکت یعنـےهشدار _ نگهت دارم یا خودت میای پایین؟ _ یہ بار گفتم نمیتونـے... هنوز جمله کامل نشده که دستت را دراز میکنے و مچ پایم را میگیری.تاب شروع میکند به لرزیدن،تعادلم را از دست میدهم و جیغ میکشم... _ هیسس عهه! عصبی پایم را میکشے و من با صورت پرت میشوم!!دست باند پیچی شده ام می سوزد ومن ازدرد آخ بلندی میگویم . تو با عصبانیت می گویی: _ شوخے اینجــوری نکن!هیچ وقت! بسوزد پدر عشقـــــ ڪه سوزاند مرا ادامہ دارد... نویسنده این متن: 🌐 @Iran_Iran 🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran