12.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#سخنرانی
#تنها_راه_نجات
👈 برای درمان امان ماندن از خطرات دنیا و آخرت باید چیکار کرد؟
👈 دو راه برای نجات داریم! راه سومی وجود نداره...
#استاد #انصاریان
🌐 @Iran_Iran
🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
💌#خاطرات_شهدا
🌕شهید مدافعحرم #نادر_حمید
🎙راوے: همسر شهید
🎈هیچ وقت روز تولدش و روزهای خاص رو فراموش نمیکردم. پارسال سوریه ساکن بودیم. آنجا یک تقویم در خانه داشتیم اما تاریخش به میلادی بود؛ حاجنادر به خاطر مشغلهی زیاد و دیرآمدن به خانه، یادش میرفت که تقویم ایرانی بیاورد.
🌟یادم رفته بود که شهریورماه نزدیکه و چند روز دیگر تولدش است. درست روز تولدش بود! ظهر برای ناهار آمده بود تا به خانه سَری بزند. سر سفره به شوخی و با خنده گفت: «چه خانم بیمعرفتی دارم! گفتم الان میروم خانه، باسلیقه خانه را تزئین کرده و کیک خیلی خوشمزه درست کرده باشد؛ اما مثل اینکه بانک از تو با معرفتتر هست، اول صبح با یک پیامک روز تولدم را تبریک گفت.»
🎈دخترمان، اُمّالبنین که متوجه شد روز تولد پدرش هست، پرید بغلش و او را غرقِ بوسه کرد؛ تا آنجا که نادر با خنده گفت: «بابا ولم کن، اشتباه گفتم! تولد همسایه بود! تولد من فردا هست.» برای یک لحظه شرمندهاش شدم. این خاطره و تمام خاطرات شیرینش را هیچوقت فراموش نمیکنم.»
🌐 @Iran_Iran
🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
7.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 ببینید | خلاصهای از دو دهه فرماندهی حاج #قاسم_سلیمانی
🌐 @Iran_Iran
🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
💌#خاطرات_شهدا
🔵شهید مدافعحرم #یاسین_رحیمی
♨️کــارتِ عابــر بانــک
💙مادر شهید روایت میکند: یاسین اجازه نمیداد هیچکس از کار خِیری که انجام میداد، خبردار شود. به همین خاطر هم هیچکس از رفتنِ او به سوریه خبر نداشت و با اسم دیگری برای دفاع از حرم رفته بود.
❤️یادم میآید برای عید خرید کرده بود و چند جعبه میوه و شیرینی اضافه هم گرفته بود و عقب یک وانت گذاشته بود. روز تشییع پیکر یاسین، رانندهای که میوهها را بُرده بود، تعریف میکرد که یاسین آن میوهها را برای یک خانوادهی بیبضاعت و چند یتیم فرستاده بود.
💙بعد از چند روز فهمیدیم که یاسین، کارت عابر بانکش را به یک خانواده بیبضاعت داده بوده و هرماه، مَبلغی برای گذرانِ زندگی آنها به کارت واریز میکرده است؛ مبلغی که شاید تمامِ حقوق ماهانهاش بود.
🌐 @Iran_Iran
🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
@behtarinarbabm - •| کانالحسینجان♡ |•.mp3
1.51M
🎙به اهل بیت ظلم نکنیم
🔺#حجت_الاسلام_مهدی_حسن_آبادی
▫️ڪانال مدافعان حـــــرم
🌐 @Iran_Iran
https://t.me/joinchat/AAAAADvRqlwtdgFnCnTrvQ
6.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹آموزش نحوهی کار با جنگنده سوری توسط شهید مدافعحرم #مصطفی_صدرزاده😁
🌟هدیه به روح مطهر شهید صلوات
☘اَللهُمَّصَلِّعَلَىمُحمَّـدٍوآلمُحَمَّد☘
🌸
🌸🌼🌺
🌸🌼🌺🌼🌸
🌸🌼🌺🌼🌸🌺🌼🌸
🌐 @Iran_Iran
🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
🔴توی مراسم تدفین #مهران_سماک در انزلی یه بنده خدایی چون ظاهر مذهبی داشته یکی داد زده بسیجی ریختن سرش در حد کشت با چاق و سنگ زدنش الانم توی اتاق عمله
🌐 @Iran_Iran
🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
💢 ۸ دستاورد محقق شده برای ملت ایران در دو ماه اخیر
🔹دستیابی دانشمندان ایرانی به ژندرمانی برای درمان سرطان خون
🔹ثبت اولین تصویر تلسکوپ تمام ایرانی با کیفیت بیشتر از هابل
🔹افتتاح ۱۵۴ کیلومتر خط راهآهن زاهدان-خاش
🔹بومی سازی تجهیزات رسوب زدایی لولههای چاه نفت
🔹راهاندازی اولین پالایشگاه نفت فراسرزمینی در ونزوئلا باظرفیت تولید ۱۰۰ هزار بشکه در روز
🔹بهرهبرداری از ۶ نیروگاه برق با ظرفیت ۱۰۲۶ مگاوات
🔹پرتاب موشک ماهواره بر قائم ۱۰۰
🔹رونمایی از موشک صیاد B۴ و دستیابی به رتبه دوم جهانی در پدافند برد بلند
▫️ڪانال مدافعان حـــــرم
🌐 @Iran_Iran
https://t.me/joinchat/AAAAADvRqlwtdgFnCnTrvQ
22.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 سلبریتیسم، بُتی که شکسته خواهد شد
▫️ڪانال مدافعان حـــــرم
🌐 @Iran_Iran
https://t.me/joinchat/AAAAADvRqlwtdgFnCnTrvQ
چه تلاش بی فایده ای
خودش رو از قرصهای آرامبخش پر کرده بود
اونکه قلبش رو از یاد خدا خالی کرده بود ...!
#خدا را صدا بزن
📿 #نماز اول وقت
🌐 @Iran_Iran
🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
11.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#برای_ایران
آهنگ زیبای < برای ایران > با صدای امیر آوید
#رمان #مدافع_عشق
#قسمت_29
هوالعشـــق
پس منو تو کجا بنشینیم! مادرت میخندد...
_ شرمنده عروس گلم!یجوری شده که تو و علی مجبورید با هم بیاید .لبخندی میزنم و میگویم
_ دشمنت شرمنده مامان!
تو همان لحظه پوزخندی میزنـے و جلوتر از من میروی. سجاد هم ماشین را روشن و حرکت میکند. پشت سرت راه میفتم.سکوت کرده ای حتی حالم رانمیپرسی! پس اشتباه فهمیده بودم.تو همان سنگ دل قبلی هستی. فقط اگر هفته پیش اشک میریختی بخاطر شوک و فضای ایجاد شده بود. صدایم را صاف میکنم و میگویم:
_ دست منم بهتر شده!!
_ الحمدالله!
چقدر یخ! حرصم میگیرد.
حس میکنم چیزی در من تغییر کرده!شاید دیگر دوستت ندارم...فقط میخواهم تلافی کنم!
💞 💞
خلوت است و شاید بهتر بگویم پرنده هم پر نمیزند!مادرم میوه پوست میکند و گرم صحبت با زهراخانوم میشود...
_ میبینم که آقای شمام نیومدن مثل آقای ما
_ اره علےاصغرو برده پیش یکےاز همرزماش...
از جایم بلند میشوم و به فاطمه اشاره میکنم تا دنبالم بیاید.حرف گوش کن بدنبالم می آید...
_ نظرت چیه بریم تاب بازی؟
_ الان؟باچادر؟؟؟
_ اره خب کسی نیست که!
مردد نگاهم میکند. دستش را با شیطنت میڪشم و سمت زمین بازی میرویم. سجاد به پیست دوچرخه سواری رفته بود تا دوچرخه کرایه کند. تو هم روی یڪ نیمکت نشسته ای و کتاب میخوانے. اول من سوار تاب میشوم و زیرچشمے نگاهت میکنم. میخواهم بدانم عکس العملت چه خواهد بود! فاطمه اول به تماشا می ایستد ولے بعداز چند دقیقه سوار تاب کناری میشود و هردو باهم مسابقه سرعت میگذاریم. ڪم ڪم صدای خنده هایمان بلند میشود.نگاهت میڪنم ازروی نیمکت بلند میشوی و عصبے سمتمان مےآیـے
_ چه خبرتونه؟...زشت نیست!؟یهو یکی بیاد چی!؟...آروم تربخندید!!
💞 💞
فاطمه سریعاً تاب را نگه میدارد و شرم زده نگاهت میکند. اما من اهمیت نمیدهم. دوست دارم کمی هم من نسبت به تو بـےاهمیت باشم..!!
_ ریحانه باتوام هستما! تابو نگه دار..
گوش نمیدادم و سرعتم رابیشتر میکردم...
_ ریحان مجبورم نکن نگهت دارم!!
_ مگه میتونی؟؟
پوفـےمیڪنے،آستین هایت را روی ساق دستهایت تا میزنـے!این حرکت یعنـےهشدار
_ نگهت دارم یا خودت میای پایین؟
_ یہ بار گفتم نمیتونـے...
هنوز جمله کامل نشده که دستت را دراز میکنے و مچ پایم را میگیری.تاب شروع میکند به لرزیدن،تعادلم را از دست میدهم و جیغ میکشم...
_ هیسس عهه!
عصبی پایم را میکشے و من با صورت پرت میشوم!!دست باند پیچی شده ام می سوزد ومن ازدرد آخ بلندی میگویم . تو با عصبانیت می گویی:
_ شوخے اینجــوری نکن!هیچ وقت!
بسوزد پدر عشقـــــ ڪه سوزاند مرا
ادامہ دارد...
نویسنده این متن:
#میم_سادات_هاشمے
🌐 @Iran_Iran
🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran