﷽
#خاطراتآقارضا📕
💪خستگی ناپذیری
🪖بنده و شهید حاجی زاده بعد از دوره عمومی همدان، اواخر سال ۱۳۸۶ به بعد در تیپ۳ پیاده امامت سپاه کربلا که مستقر در شهرستان چالوس بود، مشغول به خدمت بودیم.
💥ما برای رفتن به چالوس هر روز از آمل به سمت چالوس در حرکت بودیم.
🚌شهید حاجی زاده و شهید صحرایی به همراه چند نفری از دوستان دیگر سعی میکردند همیشه آخر، سوار اتوبوس شوند.
⛔️با توجه به اینکه اتوبوس معمولا تکمیل میشد و جایی برای نشستن نبود، سرپا می ایستادند و یا اینکه اگر ورودی و خروجی اتوبوس جا بود می نشستند.
😇شهید حاجی زاده، هیچ وقت در این رفت و آمدها خستگی از خودش نشان نمی داد...!
{لازم به ذکر هست که تمرینات سختی ازجمله تمرینات تکاوری ،تاکتیکی ، آمادگی جسمانی و البته دوره های جنگل ، عملیاتی ، گشت محور و ... را هم داشتیم.}
🎙راوی: همرزم شهید
#شهید_روح_الله_صحرایی
#شهید_رضا_حاجی_زاده
#انتشار_برای_اولین_بار
#رفاقت_تا_بهشت❣
🌐 @Iran_Iran
🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
﷽
#خاطراتآقارضا📕
🕊فدایی رفقا...
📆در عملیاتی که در خانطومان سوریه
🧨بودیم، خط گردانمون پدافندی بود.
🗺آقارضا میگفت: تو شرایط پدافندی،
🔥وظیفه تکتیرانداز خیلی سنگینه!
🔫یک تکتیرانداز باید تو خط بمونه
🖐🏻و فدایی بچههای گردان بشه تا
💥تکتک نیروها بتونند خودشونو به
⏰خط دوم برسونند و خودش نفر
☄آخری باشه که به عقب بر میگرده...!
📸این تصویر مربوط به چند روز
قبل از شهادت در خانطومان سوریه
سال ۱۳۹۵ میباشد.
🎙راوی: همرزم شهید
#شهید_رضا_حاجی_زاده
#انتشار_برای_اولین_بار
🌐 @Iran_Iran
🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
﷽
#خاطراتآقارضا📕
🎗غیبتکردن!
📆یه روزی از روزهایِ تابستان، من و
🌴آقارضا و دیگر دوستان زیرِ درختی
🌞نشسته بودیم و نزدیک نماز ظهر بود.
🗣یکی از دوستان شروع کرد به صحبت
😟کردن در مورد یکی از دوستان دیگر...
🫣اون لحظه آقارضا رو دیدم، بدونِ کسی
🚶🏻♂متوجه بشه اونجا رو ترک کرد و به سمت
😅دیگری رفت تا مثلا یه کاری داره!
🤔بعد این کارِ آقارضا، همهی ما اونجا
😲متوجه شدیم که داریم به سمت غیبت
🤗میریم و آقارضا اینجا را ترک کرده بود.
💫آقارضا در این مواقع با رفتارش، حتی
😇به صورت غیرمستقیم هم نشان میداد
🖐🏻که این کار درست نیست...
📸پ.ن: تابستان سال ۱۳۸۹- تیپ۳ پیاده
امامت چالوس
🎙راوی:همرزم شهید(جانباز مدافع حرم
آقا فرشید عزیزی)
#شهید #رضا_حاجی_زاده
#انتشار_برای_اولین_بار
🌐 @Iran_Iran
🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
﷽
#خاطراتآقارضا📕
🕊پدرم رفت تا خواب هزاران کودک
سوری آشفته نشود...
📆آذرماه سال ۱۳۹۴ که در ریف الحاظر
🧨بودیم،از شهرهای حلب که به تازگی
🥷توسط رزمندگان اسلام آزاد شده بود،
👨👩👧👦مرد، زن و بچههای بومی منطقه وارد شهر
⛑شدند و امکاناتی هم وجود نداشت چون تمام
🖐🏻زیر ساختهای منطقه از بین رفته بود و در
🍏تحت تغذیه و موادغذایی مشکل اساسی
💌داشتند. آقارضا پیشنهاد دادند غداهای اضافی
🤝را جمع کنیم. البته سعی میکردند این کار به
🤫صورت مخفیانه صورت بگیرد، غذاها رو بین
🧕🏻مردم و بچههایی که تازه در منازل ساکن
🤗شده بودند پخش میکردیم. با اینکه ایده
🦋از طرف آقارضا بود، خیلی تأکید داشتند
🍃اسمی از ایشان برده نشود...!
📸پ.ن: این تصویر مربوط به آذرماه سال
۱۳۹۴ در منطقه ریف الحاضر، دست آقارضا
هم بخاطر گلوله قناصه دشمن به گردنش
آویزون هست، تو همون عملیاتی که شهید
روحالله صحرایی شهید شد...
🎙راوی: همرزم شهید
#شهید_رضا_حاجی_زاده
#انتشار_برای_اولین_بار
🌐 @Iran_Iran
🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
﷽
#خاطراتآقارضا📕
🌙ماه مبارک رمضان
🧨ماه رمضان سال۱۳۸۸ با آقا رضا در اصفهان دوره تکاوری بودیم. سختی و فشار دوره خیلی زیاد بود و اگه آب و غذا و خوابمون مناسب نمیبود، بدن به شدت کم میاورد.
🏭مرکز آموزشیای که برای دوره تکاوری مستقر بودیم، خیلی وسعت داشت و بزرگ بود؛
🚶♂طوری که فاصلهی آسایشگاه ما تا سالن غذاخوری زیاد بود و از فرط خستگی و بیخوابی نمیتونستیم برای سحری به سالن بریم.
☝️به خاطر همین، هر شب یه نفر انتخاب میکردیم که مسئولِ آوردنِ غذا باشه! آقا رضا جزو اولین نفرات برای خدمت به بچهها بود.
🥚خلاصه، بعد چند شب دیگه کسی نمیرفت و مجبور بودیم سحری، تخم مرغ بخوریم.
😍ولی آقا رضا به جای بچههای دیگه از استراحتش میزد و میرفت سحری بچهها رو میاورد تا برای بچهها سخت نباشه!
📸پ.ن: این تصویر مربوط به دوره تکاوری در اصفهان سال ۱۳۸۸ میباشد.
🎙راوی:همرزم شهید
#شهید_رضا_حاجی_زاده
🌐 @Iran_Iran
🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
﷽
📸#ببینید| #عکسنوشته
📕خاطراتشهید
💛شهید مدافع حرم رضا حاجی زاده
☀️روزی از روزهای بسیار گرم تابستان سال ۱۳۹۲ در استان کرمانشاه مأموریت بودیم. سرِ ظهر، یک دشت در منطقهای که مأموریت بودیم، آتش گرفت و نیاز به چندین نیرو برای خاموشکردن آن بود🧯🔥
🌞چون در آن موقع از سال هوا بسیار گرم و علفها همه خشک شده بود، یه آتشِ کوچک باعث آتشگرفتن کل منطقه میشد🤯🌋
🧯خلاصه با چند نفر از بچهها سریعاً کپسول اطفای حریق گرفتیم و سوار تویوتا شدیم و رفتیم. یکی از بچهها آقارضا بود🛻💚
😨هوا هم خیلی گرم بود. بعد از خاموششدن آتش، اومدیم مقرّ گردان و خیلی هم تشنه بودیم. همه شروع کردیم به خوردنِ آب یخ🚰🧊
🧐اونجا بود که متوجه شدم آقارضا روزه هستش و شروع کردم به دعواکردن با آقارضا که تو چرا با زبون روزه اومدی؟!؛ رضا هم مثل همیشه با آرامش و متانت خاصی منو آروم کرد☺️💔
🎙به راویت: همرزم شهید
#شهید_رضا_حاجی_زاده
#خاطراتآقارضا
🌐 @Iran_Iran
🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
﷽
#خاطراتآقارضا📕
❣بویِ شـــــــــــهادت
📆فروردین سال ۱۳۹۰ تو پایگاهی
🪖لبِ مرزِ پاکستان با بچههای مشهد
🤝باهم بودیم.
🖐یکی از بچههای مشهد اونجا
☺️تو دلش افتاده بود که آقارضا با
🥷بقیهمون فرق داره و اصرار میکرد
📿به آقارضا که تو باید پیشنماز ما باشی
💞و همیشه بهش میگفت تو شهید میشی!
🥰تو بویِ شَـــــــــــهادت میدی!
😅البته آقارضا هم هیچوقت قبول نمیکرد...!
🎙به روایت: همرزم شهید
#شهید_رضا_حاجی_زاده
🌐 @Iran_Iran
🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
﷽
#خاطراتآقارضا📕
🥷دوره تکاوری اصفهان دورهای بود که ۶_۷نفری با آقارضا داوطلبانه رفته بودیم.
⏰خیلی دوره سختی بود،
۴ صبح بیدار باش بود تا ۱۲ شب.
🧗♂صبح ما رو میبردن کوه نوردی، میومدیم پایین صبحونه میخوردیم.
🏃🏻♂تازه کلاس ها شروع میشد ورزش، رزمی، میدان موانع، عقیدتی، کلاس سلاحشناسی، میدان تیر و ....
📿کلا ۴ ساعتی وقت داشتیم تو اون شرایط هم نماز شبش ترک نمیشد.
📸پ. ن: این تصویر مربوط به دانشگاه علوم و فنون زمینی امیرالمؤمنین(ع) اصفهان سال ۱۳۸۸ می باشد.
🎙به روایت: همرزم شهید
#شهید_رضا_حاجی_زاده
#انتشار_برای_اولی_بار
🌐 @Iran_Iran
🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
﷽
#خاطراتآقارضا📕
🟢شهید مدافع حرم رضا حاجی زاده
این عکــــس برای📸
روز تولد هفتسالگیِ آقارضاست🥳
که کــــلاس اول دبســــتان بــــود🦋
هدیه تولدش، این میز رو براش خریدیم🧱🪑
که کتاباش رو بالای میز بذاره⤴️
و داداش کوچیکش(رامینجان)👶🏻
دیگه نتونه کتاباش رو پاره کنه✂️📄
📸پ.ن: عکس تولد ۷سالگی - ۶ دی سال۱۳۷۳
🎙به روایت: مادر شهید
#شهید_رضا_حاجی_زاده
#انتشار_برای_اولین_بار
🌹
🌐 @Iran_Iran
🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
4.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
•[🌹🌱] •
#خاطراتآقارضا📕
🌕شهید مدافع حرم رضا حاجی زاده
📿نَمازِشـــــــب:
در مأموریتِ خانطومان سوریه🇸🇾
با آقــــارضــــا همــــرزم بــــودم🪖
پشتِ خاکریز مراقبِ حرکات دشمن بودیم🔥
و شبها باید بیــــدار میموندیم😵
هــــوا هم خیلی ســــرد بود❄️☃️
آب و غذای خوبی بهمون نمیرسید؛⛔️
بهترینش، نــــونمــــاست🍞🥛
و لواشــــکهایِ کوچیــــک بود🍩
یه بشکههایی رو از قبل پُر کرده بودیم🛢
و به حالت زیگــــزاگ گذاشــــته بودیم💤
تا تکتیرانــــدازِ دشمن نتونه ما رو بزنه🔫
هر شب، پشتِ یکی از بشکهها📍
آقارضا رو میدیدم که کارتونی📦
زیرش پهــــن کرده بود🏷
و مشغول راز و نیاز شبانهاش بود🕋🧎♂➡️
حتی تویِ اون شرایط پُر اســــترس🫣
که آب و غذای درست و حسابی نبود❤️🔥
نمــــاز شبش رو تــــرک نمیکــــرد💚
🎙به راویت: همرزم شهید
#شهید_رضا_حاجی_زاده
#انتشار_برای_اولین_بار
🌐 @Iran_Iran
🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
•[🌹🌱] •
#خاطراتآقارضا📕
🟢شهید مدافع حرم رضا حاجی زاده
♨️رعایــت بیتالمـــــــال
∘ اگهداخلِپادگانیاجَمعکسیچاینمیخواست
∘ وبرایآنشخصمیآوردند،آقارضامیگفت:
∘ «چــــراوقتیمیگهچــــاینمیخـــورم،
∘ شمـــابراشبازهمچـــایمیارینکهبعــدش
∘ چایاشسردبشهومجبوربشینبریزیندور؟
∘ چایاینجابیتُالمالهواِســـرافوحَـــراممیشه!»
∘ دربحثبیتالمال،بسیارجدّیوحَسّاسبود.
📸پ.ن: تصویر مربوط به مأموریت کرمانشاه سال ۱۳۹۱
🎙به روایت: همرزم شهید
#شهید_رضا_حاجی_زاده
#انتشار_برای_اولین_بار
🌐 @Iran_Iran
🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
﷽
#خاطراتآقارضا📕
🟡شهید مدافع حرم رضا حاجی زاده
🌸دعــــــــای فــــرج🤲🏻
عادت به خواندن دعای فرج📖
بعــــد از اذان داشتــــم🕋
بعد از شهادت آقارضا🌹
مدّتی میشد که ایندعا را نمیخواندم🕊
رضاجان به خواب بندهخدایی میرود😴
و میگوید:«به مــــادرم بگوئید که🗣
آندعاییراکههمیشهمیخواند،بخواند»♥️
🎙به روایت: مادر شهید
#شهید_رضا_حاجی_زاده
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج✨
🌐 @Iran_Iran
🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran