🌷بسم رب العشاق 🌷
#قسمت_بیست_نهم
#حق_الناس
بعد از رفتن علی
پلک رو نذاشتم
فکرم درگیره یسنا و علی بود
دیروز دکترش میگفت نیاز به یک شوک اساسی داره
آخه چه شوکی
یهو با صدای اذان به خودم اومدم
اذان شد
نمازم خوندم سر جانماز فقط برای یسنا دعا میکردم
بعد از نماز یه ساعت خوابیدم
ساعت ۶:۳۰از خواب پاشدم
محمد فنقلی حاضر کردم
رفتیم حوزه
اول رفتم اتاق کودک محمد گذاشتم اونجا
اسم مسئول اتاق کودک مریم بود
از دوستای منو یسنا
مریم در حالی که خیلی تو فکر بود :فاطمه انتراک میشه بیای حرف بزنیم
-آره عزیزم
کلاس که تموم شد رفتم پیش مریم جانم مریم
مریم :فاطمه همسر مدافع حرم داشتن سخته ؟
-برات خواستگار مدافع حرم اومده ؟
مریم :اوهوم
-مریم مدافع شغل نیست یه ویژگیه فردا و پس فردا ان شالله داعش ازبین بره
همه اینا برمیگردن سر خونه زندگیشون
اما تا این زمان باید صبور باشی
ببین مریم اگه بجای امتیازی زمینی مثل پول و مقام دنبال یه مردی مدافع بی بی مرده
مریم الان مرد کمه
مریم :اوهوم
راستی یسنا چطوریه ؟
-مثل قبل
من دیگه کلاس ندارم
برم دیدن یسنا
مریم :وایستا من زنگ بزنم خواهرم
باهم بریم
-باشه
اتفاقا مریم تو همون بیمارستان یه آقایی هست که جانباز مدافع حرمه علی میگفت همرزم برادر شوهرمه
موج انفجار گرفته ایشانو
میخای زنگ بزنم به خانمش
باهش صحبت کنی؟
مریم :وای
چندساله خانمش ؟
-۲۲-۲۳
مریم :بعد مونده ؟
-آره میگه عباس الان واقعا عباس شده
بیشتر از قبل دوسش دارم
مریم :باشه میشه زنگ بزنی
شماره خانم فلاح گرفتم
الو سلام مرضیه جان خوبی؟
عباس آقا خوبه ؟
مرضیه:..........
-مرضیه جانم میتونی بیای بیمارستان ببینمت
البته یکی از دوستام هست
مرضیه :...........
_باشه عزیزم
یاعلی
مریم گفت من یه ساعت دیگه بیمارستانم
مریم :اوهوم پس بریم....
📎ادامه دارد ....
🌐 @Iran_Iran
🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran
#بسم_رب_الشهدا
#قسمت_بیست_نهم
#بنده_نفس_تا_بنده_شهدا
دلم میخاست درمورد مردی که کلا زندگیمو عوض کرده بدونم
تو گوگول درموردش سرچ کردم
زندگی نامه شهید همت
به روز 12 فروردین 1334 ه.ش در شهرضا در خانواده ای مستضعف و متدین بدنیا آمد. او در رحم مادر بود كه پدر و مادرش عازم كربلای معلّی و زیارت قبرسالارشهیدان و دیگر شهدای آن دیار شدند و مادر با تنفس شمیم روح بخش كربلا، عطر عاشورایی را به این امانت الهی دمید.
محمد ابراهیم درسایه محبتهای پدر ومادر پاكدامن، وارسته و مهربانش دوران كودكی را پشت سر گذاشت و بعد وارد مدرسه شد. در دوران تحصیلش از هوش واستعداد فوق العاده ای برخوردار بود و با موفقیت تمام دوران دبستان و دبیرستان را پشت سر گذاشت.
هنگام فراغت از تحصیل بویژه در تعطیلات تابستانی با كار وتلاش فراوان مخارج شخصی خود را برای تحصیل بدست میآورد و از این راه به خانواده زحمتكش خود كمك قابل توجه ای میكرد. او با شور ونشاط و مهر و محبت و صمیمیتی كه داشت به محیط گرم خانواده صفا و صمیمیت دیگری میبخشید.
پدرش از دوران كودكی او چنین میگوید: « هنگامی كه خسته از كار روزانه به خانه برمیگشتم، دیدن فرزندم تمامی خستگیها و مرارتها را از وجودم پاك میكرد و اگر شبی او را نمیدیدم برایم بسیار تلخ و ناگوار بود. »
اشتیاق محمد ابراهیم به قرآن و فراگیری آن باعث میشد كه از مادرش با اصرار بخواهد كه به او قرآن یاد بدهد و او را در حفظ سوره ها كمك كند. این علاقه تا حدی بود كه از آغاز رفتن به دبیرستان توانست قرائت كتاب آسمانی قرآن را كاملاً فرا گیرد و برخی از سوره های كوچك را نیز حفظ كند.
دوران سربازی :
در سال 1352 مقطع دبیرستان را با موفقیت پشت سرگذاشت و پس از اخذ دیپلم با نمرات عالی در دانشسرای اصفهان به ادامه تحصیل پرداخت. پس از دریافت مدرك تحصیلی به سربازی رفت ـ به گفته خودش تلخ ترین دوران عمرش همان دوسال سربازی بود ـ در لشكر توپخانه اصفهان مسؤولیت آشپزخانه به عهده او گذاشته شده بود.
ماه مبارك رمضان فرا رسید، ابراهیم در میان برخی از سربازان همفكر خود به دیگر سربازان پیام فرستاد كه آنها هم اگر سعی كنند تمام روزه های رمضان را روزه بگیرند، میتوانند به هنگام سحری به آشپزخانه بیایند. «ناجی» معدوم فرمانده لشكر، وقتی كه از این توصیه ابراهیم و روزه گرفتن عده ای از سربازان مطلع شد، دستور داد همه سربازان به خط شوند و همگی بدون استثناء آب بنوشند و روزه خود را باطل كنند. پس از این جریان ابراهیم گفته بود: « اگر آن روز با چند تیر مغزم را متلاشی میكردند برایم گواراتر از این بود كه با چشمان خود ببینم كه چگونه این از خدا بیخبران فرمان میدهند تا حرمت مقدس ترین فریضه دینمان را بشكنیم و تكلیف الهی را زیرپا بگذاریم. »
امّا این دوسال برای شخصی چون ابراهیم چندان خالی از لطف هم نبود؛ زیرا در همین مدت توانست با برخی از جوانان روشنفكر و انقلابی مخالف رژیم ستم شاهی آشنا شود و به تعدادی از كتب ممنوعه (از نظر ساواك) دست یابد. مطالعه آن كتابها كه مخفیانه و توسط برخی از دوستان، برایش فراهم میشد تأثیر عمیق و سازندهای در روح و جان محمدابراهیم گذاشت و به روشنایی اندیشه و انتخاب راهش كمك شایانی كرد. مطالعه همان كتابها و برخورد و آشنایی با بعضی از دوستان، باعث شد كه ابراهیم فعالیتهای خود را علیه رژیم ستمشاهی آغاز كند
#ادامه_دارد.
🌐 @Iran_Iran
🇮🇷 http://telegram.me/Iran_Iran