eitaa logo
ایثار مشهد منطقه ۲
372 دنبال‌کننده
29.8هزار عکس
15.4هزار ویدیو
350 فایل
🌷از شهیدان مانده تنها جامه ای🥀 🌷نام و امضا و وصیتنامه ای🥀 🌷گر وصیتنامه ها را خوانده ایم🥀 🌷پس چرا بین دو راهی مانده ایم🥀 اطلاع رسانی برنامه ها و اخبار فرهنگی بنیاد شهید منطقه ۲ مشهد مقدس ارتباط با ادمین پاسخگویی به سؤالات: @Esht_e_ghal
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 "جعفر طهماسبی"، از مسئولین گردان تخریب تیپ سیدالشهدا(ع) - دوران دفاع مقدس 👇👇 🌷 روح همه ی شهدا خصوصا شهید سید مرتضی مساوات اولین شهید تخریب تیپ سیدالشهداء علیه السلام و اولین شهید لشگر10 شاد باشه. اونقدر که در حافظه ام هست تا قبل از عملیات فتح المبین در عید سال 61 همه ی شهدا رو غسل میدادند و کفن میکردند. حداقل در تهران اینطور بود. اما از عملیات فتح المبین در عید سال 61 و شهادت رزمندگان این عملیات یه خورده فرق کرد. از اون به بعد طبق فتوای امام شهدایی که در معرکه جنگ در دم به شهادت میرسیدند با همون لباس جبهه و بدون غسل دفن مینمودند و رزمندگانی که با مجروحیت بالا به پشت جبهه منتقل میشدند و یا در مراکز درمانی و بیمارستان های شهرها به شهادت میرسیدند بنا به فتوای امام خمینی(ره) میبایستی تغسیل و تکفین میشدند. لذا شهید سید مرتضی مساوات در جبهه سومار با انفجار مین به شدت مجروح شد و بعد از یکهفته در بیمارستان در شهر تهران به شهادت رسید و پیکر مطهرش در بهشت زهرا غسل داده شد و در قطعه 28 گلزار شهدای تهران به خاک سپرده شد. 🌴 دوران "دفاع مقدس" راه شهــــ🌹ــــیدان ادامه دارد... 🌹🕊☫ ┄┅┅❁❤️❁┅┅┄ 🔇🔊🔉 ➕با ما همراه باشید👇 🔸روابط عمومی، تبلیغات و فضای مجازی بنیاد شهید و امور ایثارگران منطقه دو مشهد مقدس👇👇 https://eitaa.com/joinchat/3863806079C4dd2b17a4f ••✾•🌿❤️🌿•✾•• ╰┅❀🍃🌹🍃❀┅╯ ╰┅┅❀🍃🌹🍃❀┅┅╯
🍃 |بسیج، مدرسه عشق 🔹مرحوم حاج احمد آقا خمینی روایت می‌کند: امام بیشتر از همه به بسیجی‌ها عشق می‌ورزیدند و همواره با توجه و عنایتی خاص اخبار‌‎ ‌‏مربوط به پیشروی‌های آنان و دیگر نیروهای اسلام را در جبهه‌های جنگ پیگیری‌‎ ‌‏می‌کردند. یک گروه از کسانی که در دعاهای امام همیشه مورد توجه بودند، بسیجی‌ها‌‎ ‌‏بودند.‌‎ 📝روزنامه اطلاعات،۱۹ خرداد ۱۳۶۹‎ 🌴 دوران "دفاع مقدس" راه شهــــ🌹ــــیدان ادامه دارد... 🌹🕊☫ ┄┅┅❁❤️❁┅┅┄ 🔇🔊🔉 ➕با ما همراه باشید👇 🔸روابط عمومی، تبلیغات و فضای مجازی بنیاد شهید و امور ایثارگران منطقه دو مشهد مقدس👇👇 https://eitaa.com/joinchat/3863806079C4dd2b17a4f ••✾•🌿❤️🌿•✾•• ╰┅❀🍃🌹🍃❀┅╯ ╰┅┅❀🍃🌹🍃❀┅┅╯
📷👆 تهران، سال ۱۳۶۵، مقابل مجلس شورای اسلامی، مادر، فرزند خود را برای اعزام به جبهه بدرقه می کند، ا▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️ 💠 ای از اعزام به جبهه👇 ▫️ عازم مناطق عملیاتی بودیم. یڪی از دوستانم برای اولین بار بود ڪه به جبهه مےآمد.😍😃 مادرش برای بدرقه ی او آمده بود. خیلے قربان صدقه اش مےرفت و دائم به دشمن ناله و نفرین مےڪرد. به او گفتم: « مادر شما دیگه برگردید فقط دعا ڪنید ما شهید بشیم. دعای مادر زود مستجاب مےشود.»😌 او در جواب گفت:« خدا نڪنه مادر، الهی صد سال زیر سایه ی پدر و مادرت زنده بمونے!🙄 الهے ڪه صدام شهید بشه ڪه اینجور بچه های مردم رو به ڪشتن مےده!»😐😂😂 🌴 دوران "دفاع مقدس" راه شهــــ🌹ــــیدان ادامه دارد... 🌹🕊☫ ┄┅┅❁❤️❁┅┅┄ 🔇🔊🔉 ➕با ما همراه باشید👇 🔸روابط عمومی، تبلیغات و فضای مجازی بنیاد شهید و امور ایثارگران منطقه دو مشهد مقدس👇👇 https://eitaa.com/joinchat/3863806079C4dd2b17a4f ••✾•🌿❤️🌿•✾•• ╰┅❀🍃🌹🍃❀┅╯ ╰┅┅❀🍃🌹🍃❀┅┅╯
💠 خاطره ای از شهید ابراهیم هادی🌷 ▫️ در عملیات مطلع الفجر - منطقه گیلانغرب 🌿 ۲۱ آذر ماه ۱۳۶۰ - سالروز عملیات مطلع الفجر — آزادسازی (منطقه گیلانغرب) ا▫️🌱▫️🌱▫️🌱▫️🌱▫️ 👇👇 🚩 معجزه اذان یکی از بچه ها جلو آمد و گفت:حاجی ابراهیم را زدن! تیر خورده تو گردن ابراهیم! پرسیدم چطور ابراهیم را زدند. کمی مکث کرد و گفت:برای نحوه حمله به تپه به هیچ نتیجه ای نرسیدیم. همان موقع ابراهیم جلو رفت. رو به سمت دشمن با صدای بلند اذان صبح را گفت!با تعجب دیدیم صدای تیراندازی عراقی ها قطع شده. آخر اذان بود که گلوله ای شلیک شد و به گردن او اصابت کرد! از این حرکت بچه گانه او تعجب کردم. یعنی چرا این کار رو کرد!؟ساعتی بعد علت کار او را فهمیدم.زمانی که هجده نفر از نیروهای عراقی سمت ما آمدند و خودشان را تسلیم کردند! یکی از آنها فرمانده بود.او را بازجویی کردم.می گفت:ما همگی شیعه و از تیپ احتیاط بصره هستیم. بعد مکثی کرد و با حالت خاصی ادامه داد:به ما گفته بودند ایرانی ها مجوس و آتش پرست هستند!گفته بودند بخاطر اسلام به ایران حمله می کنیم.اما وقتی موذن شما اذان گفت بدن ما به لرزه درآمد! یکباره به یاد کربلا افتادیم!! برای همین دوستان هم فکر خودم را جمع کردم و با آنها صحبت کردم. آنها با من آمدند.بقیه نیروها را هم به عقب فرستادم.الان تپه خالی است.ماجرای عجیبی بود. اما به هر حال اسرای عراقی را تحویل دادیم.عملیات ما در آن محور به اهداف خود دست یافت و به پایان رسید. از این ماجرا پنج سال گذشت.زمستان سال 65 و در اوج عملیات کربلای پنج بودیم. رزمنده ای جلو آمد و با لهجه عربی از من پرسید:حاجی شما تو عملیات مطلع الفجر نبودید؟ گفتم: بله،چطور مگه!گفت:آن هجده اسیر را به یاد دارید؟!با تعجب گفتم:بله!او خندید و ادامه داد:من یکی از آنها هستم! وقتی چهره متعجب مرا دید ادامه داد:ما با ضمانت آیت الله حکیم به جبهه آمدیم تا با دشمن بعثی بجنگیم. این برخورد غیر منتظره برایم جالب بود.گفتم بعد از عملیات می آیم و شما را خواهم دید. آن رزمنده نام خود و دوستانش و نام گردانشان را روی کاغذ نوشت و به من داد. بعد از عملیات به طور اتفاقی آن کاغذ را دیدم.به مقر لشگر بدر رفتم. اسم و مشخصات آنها را به مسئول پرسنلی دادم. چند دقیقه بعد برگشت. با ناراحتی گفت: گردانی که اسمش اینجا نوشته شده منحل شده! پرسیدم: چرا! گفت: آنها جلوی سنگین ترین پاتک دشمن را در شلمچه گرفتند. حماسه آنها خیلی عجیب بود.کسی از گردان آنها زنده برنگشت! بعد ادامه داد: این اسامی که روی این برگه است همه جزء شهدا هستند. جنازه های آنها هم ماند. آنها جز شهدای مفقود و بی نشان هستند. نمی دانستم چه بگویم. آمدم بیرون.گوشه ای نشستم. با خودم گفتم: ابراهیم، یک اذان گفت، یک تپه آزاد شد. یک عملیات پیروز شد.هجده نفر هم از جهنم به سوی بهشت راهی شدند.عجب آدمی بود این ابراهیم.... 📡 دوران "دفاع مقدس" 🕊🕊  راه شهــــ🌹ــــیدان ادامه دارد... 🌹 @isaar_mashhad2 🌹https://eitaa.com/isaar_mashhad2
🌸 یک روز صبح در محوطه پادگان دوکوهه در حال قدم زدن بودم، سبز پوشِ با وقاری را دیدم که به گردان ها سر می زد. معطل نکردم.دویدم و هن و هن کنان گفتم:سلام حاج آقا.😊 جواب سلامم را که داد، ذوق زده پرسیدم:مرا که میشناسید حاج آقا؟! جاده‌ی راه خون، یادتان که می آید؟! هستم، همان که برایم از بلدچی خوب بودن گفتید. یادتان که نرفته؟!🙄 خندید.😄 آغوش باز کرد و بوسه‌ای بر پیشانی‌ام زد که گرمی اش را هنوز حس میکنم. با این کار با احساس صمیمیت بیشتری کردم. بچه های گردان نگاه می کردند و من گفتم: حاج آقا روز آخر در مریوان گفتید برو و زود برگرد.آمده ام برای عملیات.🙂 _حتما...ان شاءالله در عملیات بعد شرکت خواهی کرد.اما بگو ببینم چرا توی این گرما ژاکت زمستانی پوشیده ای؟!🤔 سرم را پایین انداختم و گفتم:خب باید معلوم شود بچه‌ی همدانم.😅 📃خاطره‌ی با 🌴 دوران "دفاع مقدس" ┏⊰✾🌹✾⊱━━━─━━┓ راه شهــــ🌹ــــیدان ادامه دارد... 🍃 @isaar_mashhad2 🍃https://eitaa.com/isaar_mashhad2 ┗━━─━━━⊰✾🌹✾⊱┛
41.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
میدونستی طبق احکام،امربه معروف و نهی از منکر،مختص به زمان و مکان خاصی نمیشه و واجبی هست که «در هر مکان و زمانی» با وجود «چهار شرط وجوب» از ما ساقط نمیشه😉👇👇👇 این تجربه شیرین تذکر زبانی مربوط به شب های قدر هست برای نمونه گذاشتم که بدونیم چطور میشه در هیئت و روضه هم تذکر داد 😍 یادتون باشه: ‌ ❌تاثیر همیشه آنی و کامل نیست ‌‌ ❌اغلب اوقات زبان نرم و محبت جوابه ❌ما مامور به انجام واجب مون هستیم، تاثیر از خداست رهبر معظم انقلاب: امر به معروف هم مثل نماز است ، واجب است ، یادگرفتنیست، باید بروید یاد بگیرید. اینکه در انتهای تذکر میپرسم ناراحت شدین یا نه علتش این بود که یه بنده خدایی میگفت اگه تو مکان مذهبی تذکر بدی همه افسرده میشن و ناراحت میشن و ممکنه خودکشی کنن.... !! دیدیم که نمیشن! 😁 💢👉🌷@isaar_razavi 🌷http://eitaa.com/isaar_razavi
راديو دفاع مقدس_5920042299282162114.mp3
2.88M
🔈 بشنوید | رهبر معظم انقلاب از روز ۳۱ شهریور ۵۹ و آغاز جنگ تحمیلی ☑️ در کلیپ صوتی «روایت حماسه؛ آغاز دفاع» 🌷@isaar_razavi 🌷http://eitaa.com/isaar_razavi
🌷 گفت: آقای امینی جایگاه من توی سپاه چیه؟ سئوال عجیب و غریبی بود! ولی میدانستم بدون حکمت نیست. گفتم: شما فرمانده‌ نیروی هوایی سپاه هستین سردار. به صندلی‌ اش اشاره کرد. گفت: آقای امینی، شما ممکنه هیچ وقت به این موقعیتی که من الان دارم، نرسی؛ ولی من که رسیدم، به شما میگم که این جا خبری نیست! آن وقت‌ ها محل خدمت من، لشکر هشت نجف اشرف بود. با نیروهای سرباز زیاد سر و کار داشتم. سردار گفت: اگر توی پادگانت، دو تا سرباز رو نمازخون و قرآن خون کردی، این برات میمونه؛ از این پست‌ ها و درجه‌ ها چیزی در نمی‌آد ...! 📚 شهید حاج_احمد_کاظمی🕊🌹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شهدا به راحتی از راحتی گذشتند راه شهــــ🌹ــــیدان ادامه دارد... 🌷@isaar_razavi 🌷http://eitaa.com/isaar_razavi
✍حاج‌قــاســم‌ مردم را با محبت جذب کرد. حتی می‌خواست کسانی را که از روی غفلت و جهالت مسیر اشتباه را طی کرده بودند، به مسیر بیاورد و به جریان انقلاب بازگرداند. بارها به من گفت دوست دارم وقتی سوار هواپیما می‌شوم، در کنار من کسی بنشیند و از من سؤال کند و من به سؤالات او جواب دهم. احساس خستگی نمی‌کرد و با همه مشغله‌هایی که داشت، جذب و توجیه مردم را هم دنبال می‌کرد. در یکی از سفرهایش به سوریه و لبنان که تقریباً 15 روز طول کشیده بود، وقتی برگشت شهید پورجعفری که همراه همیشگی حاج قاسم بود به من گفت حاج قاسم در این 15 روز شاید ۱۰ ساعت هم نخوابیده است، با این حال وقتی سوار هواپیما می‌شد اگر کسی در کنارش بود دوست داشت با او هم صحبت کند و پاسخ‌های او را بدهد. به خانواده شهدا سر می‌زد. من خودم با ایشان چند بار همراه بودم. بعضی وقت‌ها که اولین بار به خانه شهیدی می‌رفتیم، رفتارش طوری بود که انگار سال‌هاست آن‌ها را می‌شناسد. تحویل‌شان می‌گرفت و درد دل بچه‌ها را می‌شنید. به آنها هدیه می‌داد و با آنها عکس می‌گرفت. خیلی خودمانی بود، نصیحت‌شان می‌کرد. از کوچک‌ترین چیزی هم غفلت نداشت؛ مثلاً وقتی در جلسه‌ای دخترخانمی کمی از موهایش بیرون افتاده بود، روی کاغذ می‌نوشت و به او می‌داد تا حجابش را درست کند. به حجاب بچه‌های خود و بچه‌های شهدا حساسیت داشت. مرام او حرکت در مسیر امر به معروف و نهی از منکر بود. 📚خاطرات «حجت‌الاسلام علی شیرازی» از حاج‌ قاسـم‌ سلیمانی 📎 ࿐჻ᭂ⸙🍃🌸🍃⸙჻ᭂ࿐ 🌷@isaar_razavi 🌷@bonyad_shahid_khorasan_razavi
💠 شهید عبدالحسین برونسی 🔹همسر شهید برونسی می گوید: ▫️يك روز با دو تا از همرزماش آمده بود خانه. آن وقت‌ها هنوز كوی طلاب می‌نشستيم. خانه كوچک بود و تا دلت بخواهد . فصل بود و عرق همين‌طور شُرشُر از سرو رويمان می‌ريخت. رفتم آشپزخانه. يک پارچ آب يخ درست كردم و آوردم برايشان. یكی ‌از دوست‌های عبدالحسين گفت:"ببخشيد حاج آقا." اگر جسارت نباشد می‌خواستم بگويم كولری را كه داديد به آن بنده خدا، برای خانه خودتان واجب‌تر بود. يكی ديگر به تاييد حرف او گفت: آره بابا، بچه‌های شما اينجا خيلي بيشتر گرما می‌خورند. 🌹كنجكاو شدم. با خودم گفتم: پس شوهر ما هم تقسيم می‌كند! منتظر بودم ببينم عبدالحسين چه می‌گويد. خنده‌ای كرد و گفت: اين حرف‌ها چيه شما می‌زنيد؟ رفيقش گفت: جدی می‌گويم حاج آقا. باز خنديد و گفت: شوخی نكن بابا جلوی اين زن‌ها! الان خانم ما باورش می‌شود و فكر می‌كند اجازه تقسيم كولرهای دنيا، دست ماست. انگار فهميدند عبدالحسين دوست ندارد راجع به اين موضوع صحبت شود؛ ديگر چيزی نگفتند. من هم خيال كولر را از سرم بيرون كردم. می‌دانستم كاری كه نبايد بكند، نمی‌كند. از اتاق آمدم بيرون. 🔺بعد از ، همان رفيقش می‌گفت: ▫️آن روزها وقتی شما از اتاق رفتيد بيرون، حاج آقا گفت: می‌شود آن خانواده‌ای كه شهيد دادند، آن شهيدی كه جگرش داغ دار است، توی گرما باشد و بچه های من زير كولر؟! كولر سهم مادر شهيد است، خانواده من گرما را می‌توانند تحمل كنند. —📚منبع: کتاب 📎 📲http://eitaa.com/isaar_razavi 📲@bonyad_shahid_khorasan_razavi
🔴 | شدیدترین حمله به ♦️در قضیه یکی از مقامات آمده بود قم که با امام ملاقات کند. امام اجازه ملاقات به او نداده بود؛ لذا او هم به حضور آقا رفته و گفته بود اگر امام علیه کاپیتولاسیون حرف می‌زند مواظب باشد علیه آمریکا حرف نزد و امروز علیه آمریکا حرف زدن خیلی خطرناکتر از سخن گفتن علیه است. همین باعث شد که امام در آن سخنرانی خود فرمودند: ((رئیس جمهور آمریکا بداند که امروز در پیش ملت ما از منفورترین افراد بشر است امروز تمام گرفتاریهاي ما از آمریکا است)) و شدیدترین حمله را به آمریکا کردند. 📚به نقل از: حجۀالاسلام و المسلمین سید حمید 📎 ࿐჻ᭂ⸙🍃🌸🍃⸙჻ᭂ࿐ 🌷@isaar_razavi 🌷@bonyad_shahid_khorasan_razavi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹ببینید | امام خمینی(ره) از شجاعت آیت‌الله هنگام تهدید نظامی دشمن 🗓 ۱۰ آذر، سالروز شهادت آیت الله 🕊شادی روح بلندش صلوات🌷 راه شهــــ🌹ــــیدان ادامه دارد...🕊🕊 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📎 🥀@isaar_razavi 🥀@bonyad_shahid_khorasan_razavi