ایثار دلیجان
در سال 1357 وقتی اعلام شد به افراد احتیاج داریم برای کمک به ساختن خانه در طبس بلافاصله از ما فوق خود
انقلاب که به پیروزی رسید همان شب بلافاصله به طرف پادگان قلعه مرغی شتافت و فردای آن روز با عده ای شروع کردند به کلتف مالاتف درست کردن و گاهی به ملحفه جمع آوری کردن و شب ها چون اسلحه نداشتند با عده ای از رفقای خود با چوب در خیابان امیر شرفی تهران شب را تا صبح به گشت مشغول بودند.
چندین مرتبه به پادگان ولی عصر مراجعه نمود که به جبهه برود که گفتند فعلاً احتیاج نداریم. اول خیابان امیر شرفی ساختمانی دو طبقه بود و کیسه های شن را به کول می گرفت و می برد بالا تا سنگر درست کنند. بعد از مدتی دوباره به خدمت سربازی اعزام شدند. بلافاصله خود را به پادگان ولی عصر رساندو لباس گرفت. او را به خرّم آباد اعزام و مدت 5 ماه و 26 روز انجام وظیفه نمود.
شش روز مانده بود که خدمت او تمام شود که شب هفت مرتبه عراقی ها حمله می نمایند و ایشان هم استراحت بود. یکی از رفقای او به ایشان می گوید که من خسته هستم شما بیایید به جای من دیدبانی نمایید. نزدیک های صبح خمپاره به سر او اصابت می نماید و شهید می شوند.
چون ایشان از تهران اعزام شده بود از رفقای ایشان اطلاعی ندارم. سازمان تأمین اجتماعی منطقه 16 به نام شهید عباس ابراهیمی نام گذاری شده است. زمانی که او شهید شد از پادگان خرّم آباد من را دعوت کردند و بنده رفتم خرّم آباد وقتی که در آنجا رفتم یک سرهنگی بود به نام سرهنگ کلانتری به من گفت این چه پسری بود که تربیت کرده بودی. هر جا از آن بدتر بود او پیش قدم می شد. ایشان در وصیت نامه خود نوشته بود اگر فرزند من به دنیا که آمد اگر پسر بود نامش را عباس بگذارید و اگر دختر بود زینب. پسرش 25 روز بعد از شهادتش به دنیا آمد که نامش را عباس گذاشتیم.
در دفعه آخر نگاهش طور دیگری بود نگاهی که تا به حال از عباس ندیده بودم. همیشه می گفت کاش من هم مانند حضرت عباس فدای امام خودم می شدم. که همین طور هم شد فدای اسلام و قرآن و امام خمینی شد ما از شهادتش راضی هستیم چون امانتی بود که خدا به ما داد و خیلی راحت ما این امانت را به صاحب اصلی خودش برگرداندیدم انشاالله که در آن دنیا شفیع ما شود.
#معرفی_نامه
#معرفی_شهید
#شهید_عباس_ابراهیمی
#ایثار_دلیجان
#بنیاد_شهید_و_امور_ایثارگران_شهرستان_دلیجان
🌷@isaardelijan
🌷http://eitaa.com/isaardelijan