❄️✨🌸✨❄️✨🌸✨❄️
#حکایت_آموزنده💭
🔸دو دوست در بيابان همسفر بودند.
در طول راه با هم دعوا كردند. يكي به ديگري سيلي زد. دوستي كه صورتش به شدت درد گرفته بود بدون هيچ حرفي روي شن نوشت:
💟« امروز بهترين دوستم مرا سيلي زد».
🔸آنها به راهشان ادامه دادند تا به برکه اي رسيدند و تصميم گرفتند حمام كنند.
🔸ناگهان دوست سيلي خورده به حال غرق شدن افتاد. اما دوستش او را نجات داد.
او بر روي سنگ نوشت:
💟« امروز بهترين دوستم زندگيم را نجات داد .»
🔸دوستي كه او را سيلي زده و نجات داده بود پرسيد:
💟« چرا وقتي سيلي ات زدم ،بر روي شن و حالا بر روي سنگ نوشتي ؟»
🔸 دوستش پاسخ داد :
💟«وقتي دوستي تو را ناراحت مي كند بايد آن را بر روي شن بنويسي تا بادهاي بخشش آن را پاك كند. ولي وقتي به تو خوبي مي كند بايد آن را روي سنگ حك كني تا هيچ بادي آن را پاك نكند...
🏮رسانه|خبری|فرهنگی| #اصفهان🔻
http://eitaa.com/joinchat/2184708096Cf5bb40178f
▫️مرجع متن ها و کلیپهای خاص☝️
#حکایت_آموزنده
✍مردی در کاروانسرا بود که صبح چون از خواب برخواست دید شتری از شتران او نیست. هیچ تأسف نخورد و بر شتر سوار شد و راه را ادامه داد.
پرسیدند: «چرا غمی نخوردی؟»
گفت: «گویند غم خوردن را سودی نیست؛ ولی من گویم غم خوردن را جایی نیست. آن که شتر من برده است یا نیازش داشته و برده است که صدقه من بر او از مالم محسوب میشود، یا نیاز نداشته و برده است؛ پس مالم حرامی داخلش شده بود و نمیدانستم و او مال حرام را از مال حلال من جدا کرد و مال مرا پاک کرد.»
🏮رسانه|خبری|فرهنگی| #اصفهان🔻
http://eitaa.com/joinchat/2184708096Cf5bb40178f
▫️مرجع متن ها و کلیپهای خاص☝️