شماره:4
#عقل_وانسان:
🕵انسان عاقل بايد قبل از هر چيزى،
🔍موقعيت و جايگاه خويش را در نظام هستى بشناسد
☄و بداند كه از كجا آمده است،
🌍در كجا زندگى ميكند
💫و به كجا خواهد رفت.
اينها سؤالاتى است كه:
📢 انسان را از غفلت خارج ميكند
☄😴 و انسان مادام كه در مبدأ و معادش فكر نكند،
عاقل نيست
👹 و در حقيقت نوعى از حيوانات است كه مثل آنها ميخورد و ميخوابد.
🖋اندیشه قلم✒️
@islami12🌴
📡Http://Eitaa.Com/islami12 📝
شماره:5
#تفکربرتر:
تفكر و تعقل انسان را از حيوانيت خارج كرده
👥🌴 و به سوى انسانيت هدايت ميكند. البته هر تفكرى مطلوب نيست؛ بلكه تفكر مطلوب اين گونه است:
إِنَّ فِى خَلْقِ السَّمَوَاتِ وَ الاَْرْضِ وَاخْتِلاَفِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ لاََيَات لاُِوْلىِ الاَْلْبَابِ. الَّذيِنَ يَذْكَروُنَ اللَّهَ قِيَاماً وَ قُعوُداً وَ عَلَى جُنُوبِهِمْ وَيَتَفَكَّروُنَ فِى خَلْقِ السَّمَوَاتِ وَالاَْرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذَا باطِلا؛(آل عمرانی، 191،190)
( مسلّماً در آفرينش آسمانها و زمين، و در پى يكديگر آمدن شب و روز، براى خردمندان نشانههايى است. همانان كه خداوند را ايستاده و نشسته، و به پهلو آرميده [و در همه حال] ياد ميكنند، و در آفرينش آسمانها و زمين ميانديشند [و ميگويند] پروردگارا اينها را بيهوده نيافريدهاي.)
✨متفكران حقيقى، در مورد امور مربوط به دنيا و آخرت فكر ميكنند و آنها را با هم مقايسه ميكنند تا بفهمند كدام يك برتر است كه هدف انسان باشد.
🌤اما با كمال تأسف بايد گفت كه بسيارى از مردم، زندگى زودگذر دنيايى را ترجيح ميدهند:
بَلْ تُؤْثِروُنَ الْحَيَوةَ الدُّنْيَا وَ الاَْخِرَةُ خَيْرٌ وَأَبْقَى؛(اعلی17، 16)
(و ليكن شما زندگى دنيا را بر ميگزينيد با آن كه آخرت نيكوتر و پايدارتر است)
😇اگربخواهیم از خردمندان و متفكران و انديشمندان الهى باشيم، بايد افكار خويش را بر اين امور سه گانه متمركز كنيم و بدانيم كه:
✨ از كجا آمدهايم، 🌍در كجا هستيم
☄ و به كجا ميرويم؟
🖋اندیشه قلم✒️
@islami12🌴
📡Http://Eitaa.Com/islami12 📝
شماره:6
#انسان_وکشف_حقیقت:
👥☄آيا انسان ميتواند معارف مطابق با واقع و حقيقى را كسب كند يا خير؟
1⃣ 25 قرن پيش، گروهی در يونان عده زيادى از متفكران و محققان گمان ميكردند كه انسان نمىتواند حقيقت را بشناسد. اين گروه «سوفسطايى» ناميده ميشدند. بعد از آنها عده ديگرى آمدند كه «شكّاك» ناميده ميشدند.
2⃣ در برابر آنها نيز هميشه عدهاي بودند كه ميگفتند شناخت حقيقى براى انسان امكان دارد و در اين ميان عدهاي قايل به اين بودند كه شناخت واقعى از راه تجربه حسى به دست میآید.
3⃣ برخى دیگر مىگفتند كه شناخت حقيقى از خلال عقل به دست میآید.
گروهی ازدانشمندان معتقدند كه «شناخت» امرى نسبى است😳، و يا ميگويند واقعيت، همان چيزى است كه گرايش علمى رايج آن را افاده ميكند.
و در قرآن كريم و سنت نبوى و آثار ائمه اطهار(عليهم السلام) شناخت يقينى و مطابق با واقع براى انسان ميسّر دانسته شده است، 🚶☄و انسان به شناخت حقيقى و ايمان به آن ترغيب گرديده است؛
🔍📢🔍حتى در مواردى مؤمن نمىتواند به ظن اكتفا كند، بلكه بايد به دنبال يقين برود:
(( وَ بِالاَْخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ(1)، وَفِى الاَْرْضِ ءَايَاتٌ لِلْمُوقِنيِن(2).))
در قرآن هرگاه خداوند اراده ميكند كه ذلت و بدبختى قومى را بازگو كند به آنها نسبت شك، ترديد و حيرانى ميدهد:
((هُمْ فِى رَيْبِهِمْ يَتَرَدَّدُونَ(3)، بَلْ هُمْ فِى شَكٍّ يَلْعَبُون(4)،))
😰و گويى اين كلمه ذلت كافران را مينماياند:
((بَلِ ادَّارَكَ عِلْمُهُمْ فِى الاَْخِرَةِ بَلْ هُمْ فِى شَكٍّ مِنْهَا بَلْ هُمْ مِنْهَا عَمُونَ؛(5)))
☹️بلكه علم آنان در مورد آخرت نارساست؛ بلكه ايشان درباره آن ترديد دارند؛ 😱بلكه آنان در مورد آن كوردلند.
در فرهنگ قرآن، منتسب كردن كسى به شك و ترديد، براى تحقير او است.
از نظر قرآن كريم رسيدن به علم و يقين براى انسان ممكن است و او به تحصيل علم يقينى نسبت به عقايد اصلى هم چون توحيد، نبوت و معاد، مكلف است.
1. بقره (2)، 4.
2. ذاريات (51)، 20.
3. توبه (9)، 45.
4. دخان (44)، 9.
5. نمل (27)، 66.
🖋اندیشه قلم✒️
@islami12🌴
📡Http://Eitaa.Com/islami12 📝
شماره:7
#نشانه_گیری_عقل:
🔍🔍تحصيل معارف يقينى از طريق عقل، امرى ممكن است.
📌شايد اين جمله باعث سوء فهم گردد؛📍
💡يعنى هنگامى كه گفته شود عقل قادر به شناخت واقع است،
📍📍 چه بسا چنين برداشت شود كه عقل هر انسانى ميتواند واقع را كشف كند و به آن برسد،
🖊در حالى كه چنين نيست.
👥گرچه در ميان مردم معمول است كه ميگويند عقل من چنين حكم ميكند، يا ميگويند اين مسألهاي است كه عقل بدان حكم ميكند و...،
📢اما بايد تأكيد شود، عقلى كه به واقع پى ميبرد آن ادراك عقلى است كه ميان تمام عقلا مشترك است.
📖عقل اصطلاحات متعددى دارد:
😇❗️❗️☠ اصطلاح عام آن اين است كه «عقل» قوهاي است كه انسان به وسيله آن ميتواند خير و شر و حق و باطل را از هم تشخيص دهد.
اين اصطلاح عامّى است كه در مقابل آن «جنون» قرار دارد؛ بنابراين عاقل كسى است كه مجنون نباشد. اما عقلا (بر اساس اين معناى عقل) داراى ادراكها و احكام مختلفى هستند؛ آيا تمام اين احكام مختلف و متضاد، به عقل نسبت داده ميشود؟ چه بسا عقلى، حكمى را صادر ميكند و عقل ديگرى حكمى متضاد با آن را صادر ميكند.
📣 در اين جا است كه اصطلاح ديگرى براى عقل مطرح ميشود و آن اين كه، عقل چيزى است كه واقع را همان طور كه هست درك ميكند؛ و نشانه آن اين است كه هر عاقلى در آن مشترك است و امكان ندارد كه احتمال خلاف در اين حكم را بدهد؛
💻مثل احكام معروف در رياضيات و حساب و هندسه، يا احكام عقل عملى همانند حسن عدل و قبح ظلم.
💎 پس عقل، احكام روشنى دارد كه هر عاقلی بدان حكم ميكند و احتمال خلاف در آن نمىدهد. اين گونه احكام اصطلاحاً «بديهيات» ناميده ميشوند.
🖋اندیشه قلم✒️
@islami12🌴
📡Http://Eitaa.Com/islami12 📝
شماره:8
#عقل_وتوانایی_فهم_آن:
🖊عقل ميتواند با استخدام قضاياى بديهى،
🔍به قضاياى مجهول و غير بديهى پى ببرد.
💣ولى مغالطه در تشخيص معرفت عقلانی شده، اینکه:
🔇در اين ميان امورى وجود دارد كه عقل به آنها دسترسى ندارد
🖇 و اين بدان خاطر است كه استنتاج از بديهيات نياز به ضميمه كردن قضيه ديگرى به كبراى قياس دارد كه از راهى غير از عقل به دست ميآيد؛
📢مثلا ميگوييم:
🙋♂ «هر انسانى ناطق است»،
👱و اگر قضيه «زيد انسان است» را به آن ضميمه كنيم،
🙆♂ نتيجه ميگيريم: «زيد ناطق است».
📣 در اين جا قضيه «هر انسانى ناطق است» كبرى،
📣و قضيه «زيد انسان است» صغراى قياس را تشكيل ميدهند
📢و شناخت قضيه «زيد انسان است» از غير طريق عقل و بديهيات صورت ميگيرد.
👀ما با چشمانمان زيد را ميبينيم و حكم ميكنيم كه او انسان است.
📹حال از كجا دانستهايم كه اين موجود انسان است؟
📡بديهى است از اين راه كه انسان داراى نشانهها و آثارى است كه آنها را جستجو ميكنيم و آنها را در زيد مييابيم، آن گاه ميگوييم: «زيد انسان است».
📢 اين حكم محتاج مقدمات ديگرى است كه شايد به بديهيات منتهى نشود. براى روشنتر شدن موضوع، مثالى از مسايل اجتماعى ميآوريم:
📢مسئله⚖ تساوی حقوق زن👩 ومرد👨
🖋اندیشه قلم✒️
@islami12🌴
📡Http://Eitaa.Com/islami12 📝
شماره:9
#عقل_وحکم_تساوی_بین_زن_ومرد:
👥بسيارى از مردم ميگويند :
🕵عقل حكم ميكند كه زن👩 و مرد👨 در همه چيز و در تمام حقوق متساوى هستند
💣🙍🔪 و محروميت از بعضى حقوق را ظلم و ستم به زنان ميدانند
📜 و اثبات نظريه تساوى زن و مرد را مستند به حكمى عقلى ميدانند
و به اين وسيله احكام شرعيهاي را كه قايل به تفاوت بين زن و مرد است زير سؤال ميبرند.
📢ما در اين جا از آنها سؤال ميكنيم دليل بر حكم عقل به مساوات زن و مرد در همه چيز، چيست؟
😬📣آنها ميگويند:
👫چون هر دو انسان هستند و انسانيت بين زن و مرد مشترك است
⚖ پس بايد حقوق ايشان هم مشترك و همانند باشد و نبايد حقوق زن و مرد را متفاوت قرار دهيم.
📢 اگر از آنها سؤال كنيم امور مشتركى كه موجب حقوق مشترك بين زن و مرد ميشود كدام است، قطعاً در بعضى از موارد باز خواهند ماند.
📢👫 آيا همه چيزهايى را كه به انسان نسبت ميدهيم بين زن و مرد مشترك است؟
👱♀👨👩آيا ميتوان گفت: چون مرد حق تعدد زوجات دارد، پس زن هم ميتواند زوجهاى متعددى داشته باشد؟
📢 آيا اين چيزى است كه عقل بدان حكم ميكند؟
🚬💣در حقيقت، اين استدلال يك مغالطه است
👨⚖👩 و چنين نيست كه اگر زن و مرد در انسانيت مشترك هستند، بايد در جميع حقوق متساوى باشند؛
💼👜زيرا اختلافات روحى و جسمى فراوانى بين زن و مرد وجود دارد كه باعث اختلاف در حقوق ميشود و چه بسا كه خصوصيت يك جنس باعث اختصاص حقوق مشخصى به آن جنس شود.
☝️البته حقوقى وجود دارد كه متعلق به انسانيت است؛
⚖همانند حق :
دفاع از خود و 🚣يا حق حيات، 🏘مسكن، 🍲تغذيه و غير آنها؛
🖊ولى با استناد به اين اشتراكات نمىتوان گفت كه زن و مرد، كه داراى امتيازات خاص خويش هستند، در تمام حقوق متساويند؛
👼👩براى مثال، زن داراى جهازى است كه ميتواند حامله شود و طفل را تغذيه كند و مرد فاقد آن است و همين تفاوت جسمانى ميتواند باعث تفاوت حقوق گردد.
براى همين، خدايى كه زن را به اين جهاز مجهز كرده، حقوق خاصى را براى او وضع كرده است و اين اختلافات جسمانى و روحى كه بر اساس حكمت الهى در وجود انسانها نهاده شده است، ناچار باعث اختلافات در حقوق ميگردد.
📢بنابراين ما بايد منشأ اين مغالطه را بيابيم.
⚖در اين قياس ميگويند كه هر گونه حقّى ناشى از انسانيت است؛ در حالى كه چنين نيست و گرچه برخى حقوق اين چنين هستند اما برخى از حقوق نيز ناشى از مرد بودن يا زن بودن است؛
👩👧👦 مثلا حق حضانت زن ناشى از انسانيتش نيست، بلكه ناشى از زن بودنش است
📢 و چنين نيست كه حق حضانت ميان زن و مرد مشترك باشد.
🖋اندیشه قلم✒️
@islami12🌴
📡Http://Eitaa.Com/islami12 📝