eitaa logo
روانشناسی اسلامی
216 دنبال‌کننده
23 عکس
8 ویدیو
9 فایل
پایگاه معرفی و نشر اندیشه ها، اخبار، رویدادها، کارگاه ها و دوره ها، اساتید، کتاب ها، موضوعات جهت تحقیق پایان نامه و .... در حوزه روانشناسی اسلامی ارتباط با مدیر کانال @mahmood_yazdani
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❗️❗️کلیپ هایی با ظاهری معنوی، با باطنی ضد انسانی و حتی ضد الهی 🔴 کلیپ بالا را خوب نگاه کنید، ظاهرش دعا، توسل و دل بستن انحصاری به خداوند است، اما باطنش ناامیدسازی و نفرت پراکنی میان انسان ها و حتی ناامیدسازی از خداوند است. 🔄 از این دست کلیپ ها به وفور در شبکه های مجازی پخش می شود‌، و ممکن است خود ما نیز آن را به اشتراک بگذاریم، بدون اینکه متوجه باشیم چه آثار مخربی دارند. 💔 افرادی که اندک دلخوری از آدم ها داشته باشند و یا کمی غمگین و افسرده باشند، به شدت جذب این نوع کلیپ ها می شوند، اما اتفاق بدتری که می افتد این است که با این دست کلیپ ها، فرد غمگین تر و ناامیدتر و افسرده تر می شود. ❗️❗️❗️انتهای کلیپ به صورت خیلی خیلی ظریف ، ماهیت ضدالهی هم پیدا می کند، چرا که معجزه ای را از خداوند می خواهد ( اینکه هیچگاه محتاج انسانی نشود ) که هیچ وقت مستجاب نخواهد شد، و همین مسأله باعث ناامیدی فرد از خداوند نیز می شود. و لذا کلیپی که با دعای الهی شروع می شود ، با ناامیدی از خداوند تمام می شود. 🔔🔔 به هوش باشیم و هر کلیپ با ظاهری خوب را به اشتراک نگذاریم. ✍ محمود یزدانی @shokoofaee
🔹 از علمی که کنیز است چه توقعی می‌توان داشت؟ ✅ برای انجام مصاحبه با داوطلب‌های دکتری دور یک میز نشسته‌ایم. پس از هر مصاحبه سرمان را به نشان تأسف تکان می‌دهیم و می‌گوئیم چرا سطح علمی داوطلب‌ها تا این اندازه بد است. سعی می‌کنیم توقع‌مان را پائین بیاوریم و سؤال‌های ساده‌تری بپرسیم ولی وضع خراب‌تر از این حرف‌ها بود. به ندرت می‌توانستند یک خط انگلیسی یا عربی بخوانند، یا بدیهی‌ترین مسائل علمی در رشته‌ی خود را توضیح دهند. هر کس از ما این افتِ نگران‌کننده را به جایی ربط می‌داد و من فکر می‌کنم دست‌کم بخشی از ماجرا به از بین رفتن ماهیّت علم در کشور ما بر می‌گردد. ✅ الاهیات‌دان‌های قرون وسطای مسیحی ترس‌شان از فلسفه را پشت شعار "فلسفه کنیز الاهیات" است پنهان کردند. برای‌ش مستندات کتابِ مقدّسی هم آوردند و گفتند روایت هاجر و ساره روایتی نمادین از رابطه‌ی فلسفه با الاهیات است. به باور آن‌ها هاجر کنیز مصریِ ماجرای حضرت ابراهیم، نماد فلسفه است و ساره نماد الاهیات، و آن‌گونه که هاجر در خدمت ساره بود، فلسفه هم باید در خدمت الاهیات باشد. همین باعث شد که توماس آکوئینی به پیروی از پیتر دامیان استدلال کند که عقل باید در خدمت ایمان باشد. این شعار البته توانست هیاهوی دشمنی فلسفه و الاهیات را به یک آشتی نسبی تبدیل کند؛ آشتی‌ای که بعدها نه فیلسوفان را راضی نگه داشت و نه الاهیات‌دان‌ها. چند قرن بعد، شعار فلسفه کنیز الاهیات است، البته نه با این وضوح، تبدیل شد به "علم کنیز الاهیات است." شماری از الاهیات‌دان‌ها به دنبال هژمونی علم تجربی برآن شدند که بگویند علمِ وحشی را می‌توان چونان فلسفه‌ی قرون وسطی رام کرد و به پیش‌خدمتی الاهیات در آورد، غافل از این که نه علم ساده رام می‌شد و نه علمِ سر به راه علم به شمار می‌آید. تمامِ هنر علم به همان وحشی بودنش هست. علمی که الاهیات‌دان بر آن دهنه بزند و بر گُرده‌اش بنشیند نه علم است و نه الاهیات؛ نه دانشگاه را راضی می‌کند و نه کلیسا را. حکایت علم و الاهیات در جهانِ مسیحی به این‌جا فرجام نیافت و هم‌چنان باقی‌ست. در کشور ما اما کنیزی علم تازه جان گرفته است. گروهی خیال می‌کنند می‌توانند جامعه‌شناسی، روان‌شناسی، فلسفه، اقتصاد، و مدیریّت را جوری تدریس کنند که به هیچ عالم دینی بر نخورد. پیش‌گامان این اندیشه که بیش‌تر حوزوی‌ها هستند سال‌هاست در تلاش‌ند علمِ وحشی را رام خوانش‌های مذهبی خود کنند، انشاء‌الله که بتوانند! ولی نتیجه‌ی دست به نقدش همین چیزی است که می‌بینیم. دکترهای بی‌سوادی که توان حل کردن کوچک‌ترین مسئله‌ی جامعه‌ی خود را ندارند. مقالات و کتاب‌هایی که مُرده تولید می‌شوند و از بین رفتن اعتبار هر چه مدرک علمی است. مهراب صادق‌نیا ۱۴۰۱/۴/۱۷ @sadeghniamehrab https://t.me/sadeghniamehrab
📣دفتر ترویج و توسعه روانشناسی اسلامی مرکز مشاوره سبل السلام برگزار میکند: ✅ دوره مجازی مناسبات اسلام و روانشناسی(سطح سه) ❇️ سرفصل های دوره 1⃣روش فهم روانشناختی متون دینی 2⃣نظریه پردازی در روانشناسی اسلامی 3⃣روش ساخت مقیاس های دینی همراه با معرفی برخی از آنها 4⃣اصول روان درمانگری و مشاوره با رویکرد اسلامی 5⃣روش طراحی بسته های آموزشی و درمانی مبتنی بر رویکرد اسلامی 6⃣ معرفی بسته زوج درمانگری مبتنی بر منابع اسلامی 7⃣ معرفی بسته درمانی پیمان شکنی زناشویی مبتنی بر منابع اسلامی 👥 سخنرانان افتتاحیه دکتر جان بزرگی حجت‌الاسلام دکتر کیومرثی ✳️ اساتید دوره حجج اسلام دکتر پسندیده شجاعی رفیعی هنر جدیری عباسی زارعی توپخانه و دکتر تبیک ◀️ همراه با برگزاری نشست مجازی «روش شناسی روانشناسی اسلامی» با حضور دکتر بهرامی احسان، حجت الاسلام دکتر هوشیاری و دکتر مرعشی ⌛️زمان برگزاری: ۲ مرداد لغایت ۳۰ مرداد یکشنبه ها و چهارشنبه ها ساعت ۱۶ الی ۲۰ 💳هزینه و نحوه ثبت نام: به پوستر دوره مراجعه شود (همراه با تخفیف های ویژه) ⏪ پشتیبانی: لینک ارسال پیام مستقیم در واتساپ https://wa.me/0989107971179 آیدی ایتا @Dore3sobol 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
💢 واحد پژوهش دانشکده علوم قرآنی مشهد برگزار می کند. ✅ نخستین نشست علمی در راستای همایش بین‌المللی روش شناسی استخراج علوم انسانی قرآن بنیان با عنوان: 🔶 الزامات دست یابی به علوم قرآن بنیان با نگاهی به کاستی های علوم حوزوی و الهیات دانشگاهی (رویکرد کلان نگر) 🔹ارائه دهنده : استاد محمود یزدانی 🔹زمان : شنبه 5 آذر ماه 1401 ساعت 12:45 الی 14 🔹مکان : مشهد - خیابان سناباد - دانشکده علوم قرآنی مشهد - سالن جلسات 🆔 @islamic_psycho
هدایت شده از بهترآفرینی
📣📣📣 هسته دین، دوستی و صمیمیت است. دین یعنی دوستی و صمیمیت ⏪ خیلی از منابع، معنویت را هسته دین معرفی می کنند. من خودم با کلمه معنویت هنوز نتوانسته ام ارتباط برقرار کنم و معنایش را خوب نمی فهمم یعنی چه؛  شاید اشکال از من باشد، نمی دانم.  در خود دین نیز از کلمه معنویت استفاده نشده است و یا هم اگر استفاده شده، خیلی کم است و معنویت اصطلاحی است که اخیرا خیلی پرکاربرد شده است.  ✅ اما من به جای معنویت از کلمه دوستی و صمیمیت استفاده می کنم و آن را معادل معنویت و همسنگ آن می دانم. 🤔📖 طی مطالعات و تأملاتی که من داشته ام، هسته دین را دوستی و صمیمیت می دانم. اگر با نگاه اغماض گرایانه دین را بخواهید تقلیل دهید، به نظر من کل دین به دو کلان بخش تقسیم می شود: ۱- توحید ۲- اخوت غالب دستورات دین یا در ذیل توحید قرار می گیرند یا در ذیل اخوت. و هسته هر دوی این ها  «دوستی و صمیمیت» است. و این مساله درباره سایر موضوعات دینی هم قابل تسری است. ⬅️ و دین عملا یک هدف نهایی بیشتر ندارد و موضوع اش دوستی و صمیمیت است. تمام دستورات دین مستقیم یا غیرمستقیم یا از دوستی و صمیمیت شروع می شوند یا به دوستی و صمیمیت می رسند. ❇️ پیامبران یک هدف بیشتر نداشتند : ترویج دوستی و صمیمیت و در تمام ابعاد چهار رابطه انسان هدفشان دوستی و صمیمیت بود. یعنی پیامبران در تلاش بودند که : ۱-  بین انسان و خداوند دوستی و صمیمیت ایجاد کنند ۲- بین انسان با خودش دوستی و صمیمیت ایجاد کنند ۳- بین انسان با دیگران دوستی و صمیمیت ایجاد کنند ۴- بین انسان با طبیعت دوستی و صمیمیت ایجاد کنند. ☠ و بر اساس همین تک هدف پیامبران، شیطان نیز یک هدف بیشتر ندارد : ایجاد دشمنی یعنی شیطان در تلاش است که : ۱-  بین انسان و خداوند دشمنی ایجاد کند ۲- بین انسان با خودش دشمنی ایجاد نند ۳- بین انسان با دیگران دشمنی ایجاد کند ۴- بین انسان با طبیعت دشمنی ایجاد کند. 🔷 بر اساس مطالعات من دوستی و صمیمیت یک رفتار در کنار صدها رفتار مورد توصیه دین نیست، بلکه دوستی و صمیمیت هسته و اساس دین است و تمام دستورات دین، جلوه هایی از دوستی و صمیمیت در حوزه های مختلف است. 👌👌 بنابراین دوستی و صمیمیت اساس و مبنای سبک زندگی اسلامی است، فلسفه زندگی اسلامی است، هدف زندگی اسلامی است ، جهان بینی اسلامی است، اخلاق اسلامی است و همه چیز دین است. و اصولا دین اسلام دین دوستی و صمیمیت است‌. و قرآن کتاب دوستی و صمیمیت است. 😡 ممکن است بگویید  خیلی دچار تقلیل گرایی شدم و از مباحثی همچون غضب الهی، جهنم، جهاد و قتال با ظالمان و .... غافل شده ام . فرصت این نیست که به این اشکال پاسخ دهم ولی من تقریبا می توانم ادعا کنم که تمام آیات قرآن  - حتی آیات جهاد و قتال و عذاب -  را بر اساس دوستی و صمیمیت می توان تبیین و  تحلیل کرد. ❗️❗️❗️ این بحث آورده های بسیار بسیار زیادی دارد و می تواند یک تغییر اساسی در هر آنچه که از دین صحبت می کنیم به وجود آورد.  و صحت هر آنچه که پسوند دینی یا اسلامی دارد با این شاخص دوستی و صمیمیت قابل بازتعریف و بازارزیابی است ✍ محمود یزدانی@shokoofaee
هدایت شده از بهترآفرینی
✅ «دوستی به مثابه جهان بینی» معرفی یک کتاب فوق‌العاده خوب : 👆👆 عنوان فوق، عنوان یک کتابی است که خیلی از خواندش لذت بردم. در حقیقت قبل از اینکه این کتاب را بخوانم درباره دوستی و صمیمیت به نتایجی رسیده بودم که بحث دوستی و صمیمیت یکی از کلیدی‌ترین و یا شاید کلیدی‌ترین بحث دین است. اما این کتاب خیلی به خوبی آنچه را که مدنظر داشتم را تایید می کرد. ⏪ مولف و گردآورنده این کتاب، آقای دکتر محمدجعفر امیرمحلاتی است. ایشان - که فعلا در شیراز به تحقیق و ترویج مباحث صلح و دوستی مشغول هستند -  قبلا یک دیپلمات بوده  و از سال ۶۷ تا سال ۶۸ نماینده ایران در سازمان ملل بوده است. دارای دکتری مطالعات اسلامی  و سابقه سالها تدریس در دانشگاه های آمریکا را داشته اند. به دلیل پیشینه شغلی مولف، این کتاب موضوع دوستی را فراتر از مباحث درون دینی به بحث گذاشته است و نگاه بین الادیانی، بین فرهنگی و بین المللی به این مقوله داشته است. 🔴 این کتاب دارای ۱۸ مقاله در ۴ بخش است. ۳ تا از این مقالات - که به نظرم جزو برترین مقالات نیز می باشد - نگاشته خود آقای دکتر امیرمحلاتی است و ۱۵ مقاله دیگر از نویسندگان مختلف قدیم و جدید ، مسلمان و غیرمسلمان در باب دوستی است. همین تنوع نویسندگان و وسعت دیدگاه ها یکی از نقاط قوت این کتاب است که من در کمتر کتابی آن را مشاهده کرده ام. 🔷 ۴ بخش کتاب عبارتند از : بخش اول : دوستی در ساحت زندگی معنوی جهان بخش دوم : دوستی در روابط بین فرهنگ ها، ملل و تمدن بخش سوم : دوستی در متون پیشین بخش چهارم : تاریخ سیر اندیشه دوستی در تمدن اسلامی 👌👌 در میان کتاب هایی که من تا به حال در موضوع دوستی و صمیمیت خوانده ام ، هیچ کتابی به اندازه این کتاب از «عمق» و «گستردگی» لازم برخوردار نبودند. «عمیق» از این جهت که خیلی به مبناها و زیربناهای این بحث پرداخته است. «گسترده» از این جهت که خیلی به توسعه و امتداد بحث دوستی توجه داشته است. 🔔🔔 من قبلا کتاب «دیگردوستی موثر» اثر «پیتر سینگر» فیلسوف آمریکایی را در همین کانال معرفی کرده بودم. اما کتاب «دوستی به مثابه جهان بینی» از کتاب مذکور عمیق تر و بنیادی تر و گسترده تر است، هر چند کتاب دیگردوستی موثر موضوع اش بیشتر کمک و یاری رسانی موثر است 💹 در پایان عرض می کنم با توجه به شرایط کشور ما نیاز داریم تا می توانیم موضوع دوستی و صمیمیت را برجسته و ترویج نماییم. بنابراین حتما توصیه می کنم این کتاب را مطالعه کنید. ✍ محمود یزدانی@shokoofaee
هدایت شده از بهترآفرینی
تصویر کتاب «دوستی به مثابه جهان بینی» به کوشش محمدجعفر امیرمحلاتی انتشارات هرمس
هدایت شده از بهترآفرینی
✅ وحدت حوزه و دانشگاه ؛ کجای مسیر هستیم ؟ و چرا خیلی کند پیش می رویم؟ به مناسبت روز وحدت حوزه و دانشگاه ✍ محمود یزدانی 🙈🙈 بیش از ۴۰ سال است که از ایده وحدت حوزه و دانشگاه می گذرد. صدها نشست و طرح و ایده در این زمینه داده شده است، اما آنچه که در عمل رخ داده است، بسیار کم است. هنوز که هنوز است هر دوی این مراکز کار چندانی با هم ندارند و کار خودشان را انجام می دهند. تحلیل های زیادی نیز در این باره صورت گرفته است. من هم تحلیل خودم را ارائه می کنم و به یک راهکار اشاره خواهم کرد. 1⃣ حوزه و دانشگاه در هیچ چیزی وحدت نداشته باشند، در یک چیز بیشترین وحدت را دارند : هر دو از جامعه دورند. هم مباحث حوزه از نیازهای جامعه دور است و هم مباحث دانشگاه 2⃣ تا زمانی که حوزه و دانشگاه نتوانند روی یک چیز به وحدت برسند، این جدایی شان کماکان ادامه دارد. حل مساله های جامعه مهمترین نقطه وحدت حوزه و دانشگاه می تواند باشد که فعلا دغدغه هیچکدام از آنها به صورت جدی نیست. هر دو نهاد مهمترین دغدغه شان تربیت یکسری دانش آموخته است. حالا این دانش آموختگان به چه کاری بخواهند بیایند - مخصوصا در علوم انسانی - خیلی برایشان مهم نیست 3⃣ هر دو نهاد اشکالات مهم هویتی و شخصیتی دارند. اگر با زبان روانشناسی و البته با کمی طنز بخواهم بگویم، حوزه دچار اختلال شخصیت اسکیزوئید و دانشگاه دچار اختلال شخصیت وابسته است. حوزه در گذشته خودش مانده و توان ارتباط برقرار کردن با زمان حاضر را ندارد و دانشگاه نیز به دلیل اینکه از دنیای غرب کپی برداری شده است، وابسته به علوم غربی است و هنوز دانشگاه و اساتید دانشگاهی به خوباوری نرسیده اند. حال فرض کنید دو شخصیت اسکیزوئید و وابسته بخواهند با هم همکار شوند. نتیجه از قبل واضح و تا حد زیادی خنده دار است. 4⃣ اشکالات متعددی نیز در نوع علوم این دو نهاد است. غالب علوم در سیر تکاملی خود، سه سطح دانش دائره المعارفی ، دانش متظومه ای ( سیستمی )، و دانش راهبردی (استراتژیک) را طی می کنند و به بلوغ می رسند. دانش های حوزوی غالبا در سطح دانش های دائره المعارفی مانده اند. و بخش کمی از آنها وارد دانش های منظومه ای (سیستمی) شده اند. دانش های دانشگاهی در ایران با خوش بینی زیاد نیز غالبا در سطح دانش های منظومه ای ( سیستمی) مانده اند. تمام دانش ها تا به سطح دانش راهبردی ( استراتژیک ) نرسند، توان حل مساله های اجتماعی را ندارند. فلذا علوم رایج در ایران - چه علوم انسانی و چه علوم اسلامی - هنوز به بلوغ خود نرسیده اند فلذا هر دو در حل معضلات اجتماعی ناتوان هستند. 5⃣ با این پاردایمی که فعلا بر هر دو نهاد حاکم است و مهمتر از آن پاردایمی که بر سیاست گذاری علمی کشور حاکم است، من تا دهها سال دیگر هیچ چشم انداز روشنی در وحدت حوزه و دانشگاه نمی بینم ✅ @shokoofaee ادامه‌ی مطلب در متن بعدی 👇👇👇
هدایت شده از بهترآفرینی
ادامه‌ی مطلب از متن قبلی 👆👆👆 ❗️و اما راه حل : ⏪ تنها راه حل و بهترین راه حلی که به نظرم می رسد این است که هم حوزه و هم دانشگاه به بازتعریف رسالت خود احتیاج دارند. مهمترین رسالت هر نهاد علمی حل مساله های جامعه خودشان است. اگر به طور جدی این دو نهاد رسالت خودشان را به حل مساله های اجتماعی جامعه تغییر دهند، حداقل دو اتفاق مهم می افتد : اول از همه رشد علمی خیلی خوبی در هر دو نهاد اتفاق می افتد ؛ مخصوصا رشد کیفی علوم در هر دو نهاد صورت می گیرد؛ یعنی علوم هر دو نهاد به سطح دانش راهبردی( استراتژیک) ارتقاء می یابد. که صرفا با این نوع دانش می توان مساله های اجتماعی را حل کرد دوم اینکه وحدت خیلی خوبی بین این دو نهاد اتفاق می افتد. یعنی بدون این همه همایش ها و نمایش ها، همگرایی به طور طبیعی رخ می دهد، چرا که مساله های اجتماعی چندوجهی هستند و همین چندوجهی بودن باعث می شود که متخصصین برای حل و فصل آنها دور هم جمع شوند. پی نوشت ها: 1⃣ نکات فوق بیشتر درباره رشته های علوم انسانی دانشگاه ها ساری و جاری است. 2⃣ درباره مراحل تکامل یک علم از دانش دائره المعارفی به دانش منظومه ای و سپس دانش راهبردی، ان شاءالله بعدا توضیحاتی ارائه خواهم کرد. 3⃣ اختلال شخصیت اسکیزوئید  یک اختلال شخصیت است که با عدم علاقه به برقراری روابط اجتماعی، گرایش به یک زندگی انفرادی، سردی عاطفی، جداشدگی و بی‌تفاوتی مشخص می‌شود. افراد مبتلا ممکن است نتوانند دلبستگی‌های صمیمانه ای با دیگران برقرار کنند و در عین حال دارای یک دنیای فانتزی بامحتوا و جزئیات کامل اما منحصراً درونی هستند. 4⃣ اختلال شخصیت وابسته نوعی اختلال شخصیت است که فرد وابستگی فراگیر روانی به افراد دیگر دارد. این اختلال شخصیت یک وضعیت بلند مدت (مزمن) است که در آن بیمار برای نیازهای عاطفی و جسمی خود به دیگران وابسته است و تنها یک حداقل دستیابی به سطح طبیعی استقلال دارد. ✍ محمود یزدانی@shokoofaee
📣📣📣 اسلامی سازی علوم انسانی یا اسلامی سازی علوم حوزوی : کدامیک اولویت دارند؟ محمود یزدانی ✅ ۱۲ دی ماه سالروز رحلت حضرت علامه مصباح یزدی(ره) را به عنوان روز علوم انسانی اسلامی تعیین کرده اند. من در عین حال که با پروژه علوم انسانی اسلامی موافق هستم، اما این طرح و پروژه را تا حد زیادی ناموفق و ابتر می بینم و معتقدم ما در نگاه کلان چندان راه به جایی نخواهیم برد. ⏪ علتش این است که ما مسیر را داریم اشتباه می رویم. و لازم است قبل از اینکه سراغ علوم انسانی دانشگاه ها برویم، و آنها را اسلامی کنیم، بایستی سراغ علوم حوزوی می رفتیم و ابتدا آنها را اسلامی می کردیم. 😳😳😳 شاید اسلامی سازی علوم حوزوی را برای اولین بار شنیده باشید و متعجب شوید که مگر علوم حوزوی ما اسلامی نیست که بخواهیم آن را اسلامی کنیم. ❇️ پیش فرض تمام کسانی که سراغ اسلامی سازی علوم انسانی می روند این است که علوم حوزوی مانند فقه و تفسیر و کلام و ... اسلامی است، فلذا لازم است علوم انسانی مانند روانشناسی ، جامعه شناسی ، علوم سیاسی و ... نیز اسلامی شوند. اما من معتقدم همین پیش فرض - که نقدهای زیادی به آن وارد است - منشأ بزرگترین اشتباهات و خطاهای ما در این سده های اخیر است. ❗️❗️❗️من معتقدم علوم حوزوی ما اسلامی نیست و بزرگترین نقص ما همین اسلامی نبودن علوم حوزوی است. البته من با نگاه فازی به علوم حوزوی نگاه می کنم و وقتی می گویم علوم حوزوی ما اسلامی نیست، نگاه صفر و یک ندارم، بلکه معتقدم علوم حوزوی ما شبه اسلامی یا نیمه اسلامی و یا تا حدی اسلامی هستند. و تا ما نتوانیم علوم حوزوی را بقدر کفایت اسلامی کنیم، به طریق اولی پروژه علوم انسانی اسلامی از پیش ابتر و ناموفق است. 🔴 ‌علت اینکه می گویم این پروژه ابتر است، به این دلیل است که ما در طول قرن ها نتوانسته ایم مدلی از علم اسلامی حتی در حوزه های علمیه خودمان ایجاد کنیم که مطلوب اسلام بوده و شاخصه های علم اسلامی را داشته باشد، و چون نتوانسته ایم و مدلی ایجاد نکرده ایم، آن وقت بر اساس چه الگویی می خواهیم برویم علوم انسانی خودمان را اسلامی کنیم؟. وقتی فقه ما نیمه اسلامی یا تا حدی اسلامی است، و اسلامی به معنای کافی نیست، آن وقت چگونه و بر چه اساس چه مدلی می خواهیم فی المثل روانشناسی اسلامی ایجاد کنیم ؟ ادامه‌ی مطلب در متن بعدی 👇👇👇
ادامه‌ی مطلب از متن قبلی 👆👆👆 ❇️ ما تقریبا بجز زمان خیلی کوتاهی در صدر اسلام هیچ تجربه موفقی از اقامه دین نداریم و بعد از آن هم که حوزه های علمیه شکل گرفت، بر اساس تجربه موفق صدر اسلام شکل نگرفت و لذا در طی قرن ها فعالیت حوزه های علمیه، علمای ما بنا به دلایل متعدد - که برخی از آن ناشی از فراهم نبودن شرایط بود و برخی هم ناشی از نشناختن شاخص‌های علم اسلامی بود - نتوانستند علم اسلامی را تولید کنند و ما در زمینه علم اسلامی حتی از نوع حوزوی آن ، دست مان تا حد زیادی خالی است. 🙈🙈 بنابراین برخلاف نظر رایج و غالب خیلی ها که مشکل اصلی را در دانشگاه ها و علوم غربی می بینند، من مشکل اصلی را در حوزه ها و علوم حوزوی می بینم، و با اینکه اکثرا فکر می کنند که این علوم رایج حوزوی، اسلامی است، من معتقدم این علوم تا حد مختصری اسلامی است. یعنی اون جوری که دین می خواهد، علوم حوزوی ما اسلامی نیست. 🙊🙊 این دیدگاه بنده در عین حال که ممکن است اصلا به مذاق روحانیت و طرفداران اسلامی سازی علوم انسانی خوش نیاید، اما حقیقت تلخی است که هیچ گریزی از آن نداریم. 🔔🔔 پذیرش این دیدگاه تبعات زیادی دارد از جمله اینکه: 1⃣ پروژه اسلامی سازی علوم انسانی - به دلیل نداشتن مدل موفقی از علم اسلامی - پروژه زودهنگامی بود که شروع شد و به دلیل همین زودهنگامی و نداشتن مدل، ابتر مانده و ابتر خواهد ماند. 2⃣ تا زمانی که علوم حوزوی ما اسلامی نشود، علوم انسانی ما اسلامی نخواهد شد. 3⃣ چنانچه علوم حوزوی ما اسلامی شود ، خود همین اسلامی سازی علوم حوزوی باعث تولید روانشناسی ، جامعه شناسی و ... با رویکرد توحید بنیان خواهد شد و تا حد زیادی نیازهای جامعه را برطرف خواهد کرد. یعنی ما مسیر را داریم اشتباه می رویم، زیرا تولید علوم انسانی از اسلامی سازی علوم حوزوی شروع می شود نه از علوم دانشگاهی 4⃣ چون علوم حوزوی ما بقدر کفایت اسلامی نیست، فلذا با این علوم نمی توان نظام اسلامی تشکیل داد، از این منظر، مشکل تشکیل نظام اسلامی در حوزه اجرا نیست، بلکه در حوزه نظری و علمی است. این علوم رایج حوزوی توان طراحی و ساخت مدل نظری نظام اسلامی را ندارند، بنابراین حوزه های علمیه پاسخگوی نیازهای نظام اسلامی نیستند و این عدم پاسخگویی نه به دلیل نخواستن بلکه به دلیل نتوانستن بوده است. ✳️ حرف در این زمینه بسیار است که ان شاءالله در حد توان در متن های آتی به آن اشاره خواهم کرد ولی جای یک افسوس باقی است، که ای کاش آن همه دغدغه، انرژی، بودجه و تبلیغاتی که درباره اسلامی سازی علوم انسانی یا تولید علوم انسانی اسلامی صرف شده و صرف می شود، صرف اسلامی سازی علوم حوزوی می شد، که اگر این کار صورت می گرفت به پیشرفت های خیره کننده ای می رسیدیم. ✍ محمود یزدانی @islamic_psycho
📣📣📣 مشکل ما ایرانی ها نه «داخلی» است، نه «خارجی» است، بلکه «مالشی» است. غالب ایرانیان اهل «مالیدن» و «مالوندن» هستند.محمود یزدانی 🤔🤔 من درباره جامعه خودمان هم به لحاظ جامعه شناختی و هم به لحاظ روانشناختی خیلی فکر می کنم. و اخیرا به یک فهم جالبی رسیدم. البته وقتی بعدا نگاه کردم، دیدم غیر از من خیلی ها هم به این مساله اشاره کرده بودند ولی برای خود من، چون خودم به این نتیجه رسیده بودم، برای خودم خیلی جالب بود گویی که به یک بینش و نگرش تازه ای رسیده ام. ❇️ من به ریشه های مشکلات اجتماعی که دقت می کردم و دنبال این بودم که چرا ایران این همه مشکلات دارد، می خواستم بفهمم که غالب ایرانی ها - فارغ از نقش ها، جایگاه ها، و کارهای مختلفشان - وجه مشترک یا وجه غالب شباهت هاشون چی هست ؟ یعنی ایرانی ها با تمام تنوعاتی که دارند، در چه چیزهایی بیشترین شباهت ها را دارند. 📶 وقتی از مولفه های ظاهری همچون زبان، دین، نژاد و ... گذر کردم و به مولفه‌های پنهان تر پرداختم، دیدم «مالیدن» و «مالوندن» فراگیرترین خصوصیت مشترک منفی ما ایرانی هاست‌. یعنی غالب ایرانی کار اصلی شان «مالشگری» است. و دیدم این صفت هم در من و همسرم وجود دارد، هم در بچه های من هست، هم تو اطرافیان خودم فراوان دیدم، و هم وقتی گسترده تر نگاه کردم دیدم در مدارس و دانشگاه ها و حوزه های علمیه و ادارات و مساجد و هیئت ها و کارخانجات و بازار و .... و تا خیل عظیمی از مسئولان به وفور وجود دارد. و اگر بخواهم این مساله را انتزاع و تعمیم دهم، آن را وارد مقوله فرهنگ می کنم و به عنوان یکی از عناصر کلیدی فرهنگ ایرانی معرفی می کنم و با شواهد زیادی می گویم که فرهنگ ایرانی، «فرهنگ مالشگری» است. 🙈🙈 یعنی بر خلاف برخی ها که می گویند فرهنگ ایرانی ها، دینی یا اسلامی است، من می گویم ایرانیان فرهنگ مالشگری دارند و بر اساس همین فرهنگ مالشگری سراغ اسلام رفته اند و فرهنگ شان را اسلام مالی کرده اند. ⏪ من البته مطالعات میان فرهنگی نداشته ام که ببینیم فرهنگ های دیگر چگونه اند ولی به جد معتقدم که کشورهای پیشرفته دنیا، قطع و یقین فعلا فرهنگ مالشگری ندارند و یا اگر دارند در حد خیلی کمی است. ادامه‌ی مطلب در متن بعدی 👇👇👇
ادامه‌ی مطلب از متن قبلی 👆👆👆 ✅ حالا منظورم از «مالشگری» را توضیح دهم. مالشگری یعنی «یک چیزی را به خودتان یا دیگران بمالونید به طوریکه شبیه اون چیز شوید» مثلا فرض کنید رنگ پوستتان تیره است، شما می آیید هنگام رفتن به بیرون یا مهمانی یا جلسه یا ... کرم سفیدکننده به صورت تان «می مالید» و «سفیدتر» «به نظر می رسید». اما آیا وقتی به خودتان کرم سفید کننده می مالونید، واقعا سفیدتر شده اید؟ پاسخ این است که : هم بله و هم خیر یعنی ظاهرا پوست صورت تان کمی سفیدتر شده، اما در اصل رنگ پوست تان تغییر نکرده و فقط لایه ای از رنگ سفید روی پوست تان نشسته است. در مالشگری چیزی به «درون» رسوخ نمی کند، فقط در «سطح» و «ظاهر» یک چیزی «می نشیند» ولی «درونی» نمی شود. بنابراین تغییر سطحی مهمترین شاخصه مالشگری است. ✳️ حالا یک مثال عینی تر و اجتماعی تر می زنم. تعداد دانشگاه ها و دانشجویان و همچنین تولید مقالات علمی در ایران به نسبت جمعیت یکی از برترین کشورهای دنیاست و شاید ما جزو پنج کشور اول دنیا در این زمینه باشیم. حال سوال این است با این عدد و رقم چرا باز هم اینقدر عقب مانده هستیم. پاسخ این است که دانشگاه های ما محل تولید و گسترش علم و تربیت دانشجو و دانشمند نیستند، بلکه اونجا غالب اساتید مقداری علم را به دانشحویان «می مالند». بنابراین غالب دانشجویان ایران، دانشجو نیستند و روحیه حستجوگری علمی در آنها ایجاد نمی شود، بلکه «دانش مالیده» هستند. و اساتید دانشگاه غالبا «دانش مال» هستند. یعنی دانش را به دانشجویان «می مالند» و دانشگاه های ما هم موسسات علمی نیستند، بلکه موسسات «دانش مالی» هستند . بنابراین در ایران، دانشگاه ، «مالشگاه دانش« یا «دانشمالشگاه»، استاد، «دانش مال» و دانشجو، «دانشمالیده» است‌ ⏪ مثلا من خودم در بهترین دانشگاه های ایران درس خوانده ام. ولی وقتی از دانشگاه فارغ التحصیل شدم تازه فهمیدم که فقط یک کم روانشناسی در دانشگاه به من مالیده شده و لذا چند برابر وقت و هزینه ای که من در دانشگاه انجام دادم، بیرون دانشگاه در موسسات مختلف هزینه کردم تا تونستم کمی چیزی یاد بگیرم‌ . و مطمئن هستم که اگر من در یکی از دانشگاه های خوب اروپا یا آمریکا درس می خوندم، اونجا علم رو به من نمی مالوندند بلکه علم رو به من آموزش می دادند و من رو دانشجو تربیت می کردند. همین قضیه در سایر موسسات و نهادهای این کشور ساری و جاری است. ⏺ مثلا در مدارس، معلمان، علم و سواد را به بچه های ما می مالند و دانش آموزان ما در اصل «سوادمالیده» شده اند. در حوزه‌های علمیه هم، اسلام به طلبه ها مالیده می شود و بعد از آن، روحانیون و مبلغین هم در مساجد و هیئت ها ، اسلام را به مردم، می مالند. صدا و سیما هم که ادعای آموزش عمومی را دارد ، سبک زندگی مدنظرشان را دارند به مردم می مالونند. در ادرات و کارخانجات هم با توجه به ساعات کار مفید در ایران که نیم ساعت در روز است، کارگران و کارمندان بیشتر «کارمال» هستند. یعنی کمی کار را به خودشان می مالند. در میان مسئولان این مملکت نیز همین قصه است و آنها - با توجه به اینکه به جایی پاسخگو نیستند - مسئولیت را به خودشان می مالند و در اصل مسثول نیستند، بلکه «مسئولیت مالیده» هستند. در خانواده ها نیز همین قصه هست. زن و شوهر در اصل «همسرمالیده» هستند نه همسر. پدر و مادر هم «والدمالیده» هستند. 🙊🙊من گاها در برخی جلسات یا دوره ها که شرکت می کنم، به طنز با خودم می گویم خب بریم ببینیم قرار است چی رو بمالونیم یا چی رو به ما بمالونند. چون همه چیز سطحی است. و مثل کرم سفیدکننده که فقط روی سطح پوست مان می نشیند، این طرح و برنامه ها و آموزش ها و سخنرانی ها و .... فقط روی سطح می نشیند. 🙈🙈 خلاصه سرتان را درد نیاورم. ایران کلا کشور «مالشگری» است. و غالبا یا داریم خودمان را «می مالیم» یا دیگران را «می مالونیم». ✍ محمود یزدانی @shokoofaee
هدایت شده از بهترآفرینی
📣📣📣 «من منجی کوچک ام، پس هستم» ⏪ از آن زمانی که رنه دکارت فرانسوی آن جمله مشهورش را بیان کرد که «من می اندیشم، پس هستم»، این جمله با تعبیرات و تغییرات مختلفی بیان شده است. در زمان شاه، آن هنگام که تازه تولید پیکان شروع شده بود، به طنز برخی که صاحب پیکان شده بودند، می گفتند : «من پیکان دارم، پس هستم»، اما اگر امروزه کسی بگوید «من پیکان دارم، پس هستم» با طنز و یا تمسخر به او می گویند : «مطمئن هستی که هستی؟ مطمئنی که وجود داری ؟» اما همه این جملات بیانگر تمایل به تحقق یک کنش (رفتار) یا نحوه وجود هست که فرد بواسطه آن کنش یا نحوه وجود، «احساس وجود» می کند. ❇️ در روان ما انسان ها گویی میلی است که می خواهد ما بروز و ظهور داشته باشیم. می خواهد ما «احساس وجود» کنیم و بدانیم و بشناسانیم که «من هستم». و برای اینکه به خودمان ثابت شود که «من هستم» ، دست به کارهایی می زنیم که تاییدکننده این باشد که براستی در این جهان هستی «من هستم». شاید همه کارهایی که می کنیم، درسی که می خوانیم، کنکوری که می دهیم، ادامه تحصیلی که می دهیم، سر کاری که می رویم، پولی که در می آوریم، به مهمانی که می رویم، به مسافرتی که می رویم، سلفی که می گیریم، عکسی که از خود در پروفایل مان می گذاریم، استوری و لایوی که می گذاریم و ... همه و همه برای این باشد که به خودمان و دیگران می گوییم که ببین «من این کارها را می کنم، پس هستم» . ❗️اما براستی ما با این کارهایمان «واقعا هستیم» ؟ نکند در جواب این کارهایمان، مثل جواب حرف همان کسی که در این زمانه بگوید «من پیکان دارم، پس هستم » به طنز و تمسخر بگویند : «مطمئن هستی که هستی؟ مطمئنی که وجود داری ؟» ✅ راستی چه رفتار یا کنشی از ما (doing)، یا چه نحوه ای از بودن ما (being)، باعث می شود که واقعا «وجود داشته باشیم» یا «احساس وجود» کنیم ؟ من از کجا بدانم که «هستم»؟ در جمله «من .... پس هستم» جای نقطه چین ها چه بنویسیم که بعدا به ما نخندند و خودمان هم پشیمان نشویم. چه چیزی می تواند واقعا باعث «احساس وجود» در من شود ؟ ⬅️ جمله «من می اندیشم، پس هستم» بیانگر این است که «اندیشه» شاخص «هست بودن» من است. اما فارغ از اینکه بخواهیم نقدی بر این جمله دکارت داشته باشیم، اندیشه تا به عمل در نیاید، نوعی درخودماندگی است. ضمن اینکه چه نوع اندیشه ای می تواند معرف و شاخص «هست بودن» من باشد ؟ آیا هر اندیشه ای ؟ بگذریم، بحث در این زمینه زیاد است. ⁉️ اما واقعا چه چیزی به ما «احساس وجود» می دهد؟ احساسی که باعث می شود از خودمان راضی باشیم. 🔴 اگر به پیش فرض ها و استدلالات این بحث کاری نداشته باشیم، موضوع «نجات» می تواند «احساس وجود» به ما بدهد . «تقلای وجود» زمانی است که «وجود» به خطر بیفتد و لذا اگر خطری باشد و ما کاری نکنیم، گویی که «نیستیم»، و «تقلای نجات» باعث شکل گیری «حس وجود» در ما می شود. بنابراین «نجات» می تواند «احساس وجود» را در ما زنده کند‌. مثلا اگر خطری برای خودمان و دیگری باشد و کاری نکنیم، ما را سرزنش خواهند کرد که مگر تو نبودی؟ و یا اینکه حواست کجا بود ؟ ضمن اینکه خودسرزنشی هم خواهیم داشت. 🔶 بنابراین «نجات» و «منجی گری» می تواند «احساس وجود» را در ما زنده کند و شاید زنده بودن ما به «منجی گری» ما باشد. به نجات خودمان و نجات دیگران. وبه میزان تلاش مان در امر نجات، احساس وجود خواهیم کرد. ☪ ما همچنانکه با «منجی گری» خودمان، احساس وجود خواهیم کرد، با هر «منجی» نیز احساس اتحاد خواهیم کرد. بنابراین همه ما در روان مان از انسان های منجی خوشمان خواهد آمد. و شاید به همین دلیل باشد که هم می خواهیم خودمان منجی باشیم و هم منجی ها را تحسین می کنیم و هم منتظر منجی هستیم. 🔔🔔اما یک خطر بزرگی اینجا هست. وقتی گستره مشکلات و خطرها را در سطح وسیع اجتماعی و جهانی نگاهی بیندازیم، و از طرف دیگر به توان منجی گری خودمان نظری بیندازیم، ممکن است یک یأس و ناامیدی به ما دست دهد که آیا می توانیم کاری کنیم ؟ اینجا پاسخی که می توان داد، «منجی گری به قدر توان» است. ما «منجی بزرگ بشریت» و جهان هستی نیستیم، اما می توانیم «منجی های کوچک» باشیم. اول از همه منجی خودمان، سپس خانواده مان و سپس اطراف مان به قدر توان و امکانات مان. 💐💐 کار این دنیا با «منجی بزرگ» سامان می یابد، اما منجی بزرگ تا هزاران «منجی کوچک» نداشته باشد، کاری از پیش نخواهد برد. منجی بزرگ منتظر منجی های کوچک است. منجی هایی در قد و قواره من و شما. و زمانی ما می توانیم بگوییم که منتظر منجی بزرگ هستیم، که خودمان منجی کوچکی شده باشیم. آن وقت است که اتفاق نیکویی رقم خواهد خورد. ❇️ بنابراین اگر تلاش کنیم که منجی کوچکی شویم و بتوانیم بگوییم که «من یک منجی کوچک ام» آن وقت با اطمینان خاطر و آرامش می توان گفت که «پس هستم». ✍ محمود یزدانی @shokoofaee
📣📣📣 اگر خواستید خوش اخلاق شوید، یا خوش اخلاق ها را بشناسید، حداقل به این ۸ ویژگی توجه کنید. ✅ حسن خلق یا خوش اخلاقی یکی از خصیصه های مهم و بارز هر مسلمان و از دستاوردهای مسلمانی و دین ورزی، بایستی باشد‌، بطوریکه اگر فرد مسلمانی، خوش اخلاق نباشد، دین مداری او دچار اشکال خیلی جدی است. 🌙 ماه مبارک رمضان فرصت خیلی خوبی برای تمرین خوش اخلاقی و ارتقاء آن در درون خودمان است، بطوریکه از رسول الله (ص) نقل شده است: 🔹أيُّهَا النَّاسُ مَنْ حَسَّنَ مِنْکُمْ فِى هَذَا الشَّهْرِ خُلُقَهُ کَانَ لَهُ جَوَازاً عَلَى الصِّرَاطِ يَوْمَ تَزِلُّ فِيهِ الْأَقْدَامُ . «ای مردم! هر کدام از شما که در ماه مبارک رمضان اخلاقش را نیکو کند، در روزی که پاها بر روی صراط می لغزد. آن اخلاق نیکو شده جواز عبورش از صراط می باشد.» (وسائل الشیعة۱۰ ص۳۱۴) ⏪ در اینکه حسن خلق یا خوش اخلاقی چی هست، نظرات مختلفی وجود دارد، ولی تحقیقی که آقای دکتر عباس پسندیده، استاد پژوهشگاه قرآن و حدیث درباره مصادیق خوش اخلاقی در روایات انجام داده اند، یکی از بهترین تحقیقات در این زمینه است که مقاله آن در ادامه خواهد آمد. 🔴 آگاهی از مصادیق حسن خلق چندین فایده مهم دارد، از جمله : 1⃣ استفاده شخصی : اگر خواستید روی خودتان کار کنید و خوش اخلاق شوید، این مصادیق ۸ گانه به شما کمک می کند تا دقیقا روی همین موارد کار کنید. 2⃣ استفاده تربیتی : اگر خواستید فرزندان تان خوش اخلاق شوند، این مقاله با معرفی این مصادیق ۸ گانه، چشم انداز خوبی از فرد خوش اخلاق برای شما ترسیم می کند تا چراغ راه شما در تربیت باشد. 3⃣ استفاده بین فردی : اگر خواستید با آدم‌های خوش اخلاق دوست یا همکار یا شریک یا همسر شوید، این ۸ شاخص به شما شاقولی می دهد که بتوانید آدم های خوش اخلاق واقعی را از شبه خوش اخلاق ها و بد اخلاق ها تشخیص دهید. 4⃣ استفاده حرفه ای : اگر مبلغ یا مربی یا مشاور هستید این ۸ شاخص خوش اخلاقی به شما کمک می کند که مسیر ترویج، یا تربیت، یا تشخیص را درست بروید و بر اساس شاخص های عینی کار کنید. ✍ محمود یزدانی @shokoofaee@islamic_psycho مقاله چیستی حسن خلق از آقای دکتر پسندیده 👇👇
: : ✅ خوش اخلاقی یکی از موضوعات اساسی در دین اسلام است که تاثیر زیادی در کیفیت روابط بین فردی از جمله معاشرت های عمومی در اجتماع، و معاشرت های خاص از جمله ازدواج، تربیت فرزند، رفتار سازمانی و .... دارد. ⏪ از جمله نیازهای مهم در حوزه مشاوره پیش از ازدواج، و همچنین زوج درمانی و خانواده درمانی، سنجش میزان خوش اخلاقی مراجعان است. عامل خوش اخلاقی آنقدر مهم است که در حدیث است که امام رضا علیه السلام در پاسخ سوال فردی درباره خواستگار دخترشان که قبول بکنند یا نه، ایشان پاسخ دادند که اگر بداخلاق است، قبول نکن. 🔴 یکی از ابهامات موجود درباره اینکه مراجع خوش اخلاق است یا نیست، ابهام درباره مولفه‌های خوش اخلاقی می باشد که الحمدلله با مقاله آقای دکتر پسندیده درباره چیستی حسن خلق برطرف شده است، اما کاستی مهم دیگر، نبود یک پرسشنامه درباره سنجش خوش اخلاقی و میزان خوش اخلاقی است. و همچنین کاستی دیگر، فقدان پروتکل آموزشی درباره خوش اخلاقی است. در اینجا دو پیشنهاد مطرح می شود : 1⃣ پیشنهاد اول این است که دانشجویی، زحمت تهیه این پرسشنامه و سپس روایی و پایایی آن را در قالب پایان نامه متقبل شود. 2⃣ پیشنهاد دوم این است که دانشجوی دیگری زحمت تهیه پروتکل آموزشی خوش اخلاقی و سپس اثربخشی آن را بر پارامترهای مختلف مرتبط با حوزه درون فردی یا بین فردی متقبل شود‌‌. ❇️ انجام هر کدام از این دو پژوهش، خدمت بسیار ارزشمندی در حوزه پیش از ازدواج، زوج درمانی، خانواده درمانی، روابط بین فردی، و همچنین توسعه فردی می باشد. 🤲 ان شاءالله که مورد توجه و پیگیری قرار گیرد. ✍ محمود یزدانی@islamic_psycho
🤲 آلفرد آدلر و دعاهای روزانه ماه رمضان ✅ آلفرد آدلر (۱۸۷۰-۱۹۳۷) یکی از بزرگترین روانشناسان قرن بیستم است که صاحب مکتب خاص روان درمانی تحت عنوان روان درمانی «فردنگر» است. وی یکی از انسانی ترین نگاه ها را به بشریت دارد و همچنین یکی از زمینه سازان جنبش انسان گرایی در روانشناسی است. ⏪ نظریه شخصیت و نظریه روان درمانی آدلر بر اساس چند مفهوم بنیادین بنا شده است که یکی از آنها «علاقه اجتماعی» است. منظور آدلر از «علاقه اجتماعی» نوعی «احساس وحدت» با کل بشریت است. فردی که علاقه اجتماعی دارد، برای برتری خودش تلاش نمی کند، بلکه برای کمال تمام انسانها تلاش می کند که این امر به صورت همکاری با دیگران برای پیشرفت جامعه به جای نفع شخصی آشکار می شود. 🔔 اما نکته بسیار مهمی که آدلر درباره علاقه اجتماعی بیان می کند این است که از نظر آدلر، علاقه اجتماعی شاخص سلامت روان است. یعنی فرد سالم به لحاظ روانشناختی کسی است که علاقه اجتماعی دارد و فردی که علاقه اجتماعی اش تضعیف شود و یا از دست برود، از نظر آدلر بیمار است. 🟢 مفهوم علاقه اجتماعی دارای سه مولفه است : ۱- مولفه شناختی : که شامل مشغولیت ذهنی فرد برای بهزیستی و رفاه دیگران است. ۲- مولفه احساسی : که شامل همدلی می شود. ۳- مولفه رفتاری : که شامل تعامل گسترده با دیگران و تلاش برای بهزیستی و رفاه دیگران و اجتماع است. 🔶 از نظر آدلر، فرد سالم به لحاظ روانشناختی فردی است که رفاه اجتماعی را خیلی ارج می نهد و در صدد کاهش رنج دیگران است. 🤔🤔 با توجه به این مفهوم بنیادین در نظریه آدلر، بسیار محتمل بود که اگر آدلر با اسلام آشنا می بود، عاشق بخش اجتماعی اسلام می شد. مثلا عاشق مباحثی همچون الفت و اخوت، احسان و انفاق، انصاف، مواسات، مسرور کردن دیگران، خوش اخلاقی و ... می شد. شاید اگر آدلر با ادعیه ماه رمضان آشنا بود و کسی از او می پرسید که چکار کنم که علاقه اجتماعی من رشد و پرورش یاید، دعای زیر را حتما و حتما برای رشد علاقه اجتماعی توصیه می کرد: 🤲 اَللّهُمَّ اَدْخِلْ عَلی اَهْلِ الْقُبُورِ السُّرُورَ، اَللَّهُمَّ اَغْنِ کُلَّ فَقیرٍ، اَللّهُمَّ اَشْبِعْ کُلَّ جائعٍ، اَللّهُمَّ اکْسُ کُلَّ عُرْیانٍ، اَللّهُمَّ اقْضِ دَینَ کُلِّ مَدینٍ، اَللّهُمَّ فَرِّجْ عَنْ کُلِّ مَکْرُوبٍ، اَللّهُمَّ رُدَّ کُلَّ غَریبٍ، اَللّهُمَّ فُکَّ کُلَّ اَسیرٍ، اَللّهُمَّ اَصْلِحْ کُلَّ فاسِدٍ مِنْ اُمُورِ الْمُسْلِمینَ، اَللّهُمَّ اشْفِ کُلَّ مَریضٍ، اَللّهُمَّ سُدَّ فَقْرَنا بِغِناکَ، اَللّهُمَّ غَیرْ سُوءَ حالِنا بِحُسْنِ حالِکَ، اَللّهُمَّ اقْضِ عَنَّا الدَّینَ، وَاَغْنِنا مِنَ الْفَقْرِ، اِنَّکَ عَلی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ ✍ محمود یزدانی@islamic_psycho
📉📈 از مفاهیم و موضوعات در روانشناسی تا مفاهیم و موضوعات در اسلام : تشابه در اسامی؛ اما یک دنیا تفاوت در معانی محمود یزدانی ✅ تقریبا بسیاری از مفاهیمی که در بهزیستی روانی و روان درمانی مطرح شده و خواهد شد، به نوعی در اسلام هم به آن توجه شده است. آنچه که من میخواهم عرض کنم این ادعای کلیشه ای و نخ نما نیست که ببینید آنچه که در روانشناسی مطرح میشود، در اسلام هم هست. من خودم از اینجور حرف ها اصلا خوشم نمی آید، زیرا قبل از هر چیزی بی عرضگی خود ما را نشان میدهد و میتوان در جواب این نوع ادعاها گفت: خب بوده که بوده، اگر عرضه می داشتیم اول خودمان می آمدیم در روانشناسی مطرح می کردیم. ⏪ اما نکته ای که میخواستم عرض کنم این است که این تشابهات، خیلی از افرادی که دغدغه دین یا روانشناسی اسلامی دارند را به اشتباه می اندازد و فکر می کنند همان مفهومی که در روانشناسی مطرح شده، همان مفهوم هم «به عینه» در اسلام مطرح شده است. ❗️مشکل اصلی، «تطابق» دانستن یا «این همانی» دانستن مفاهیم روانشناسی با مفاهیم اسلام است. مثلا فکر می کنند تاب آوری در روانشناسی همان صبر در اسلام است. یا عزت نفس در روانشناسی همان عزت نفس یا تکریم در اسلام است، یا خودکنترلی در روانشناسی همان خودکنترلی در اسلام است، یا صمیمیت در روانشناسی همان صمیمیت مودت در اسلام است، یا خودشکوفایی در روانشناسی همان خودشکوفایی در اسلام است، و قس علیهذا 📣 اما خوشبختانه نیست. چون اگر این تطابق می بود، اصلا ضرورتی برای دین نبود. دین هیچگاه خودش را متکفل بیان مسائلی نمی کند که می شد بعدها انسان در اثر تلاش علمی به آنها برسد، بلکه دین موضوعات را به گونه ای مطرح می کند که در ظرف هیچ علم رایجی نمی گنجد و بسیار بسیار فراتر از آنها می باشد، بطوریکه امکان نداشت با تلاش علمی به آن می رسیدند. ❇️ حالا جهت اینکه انتزاعی حرف نزنم یک مثالی می زنم. بیایید صرفا مقایسه‌ای بین تعریف صمیمیت از منظر روانشناسی با صمیمیت از منظر دین داشته باشیم. صمیمیت در روانشناسی تعاریف متعددی دارد که به مهمترین آنها اشاره می کنم: - صمیمیت فرایندی تعاملی است که شامل شناخت، درک و پذیرش طرف مقابل، همدلی با احساسات او و قدرشناسی از دیدگاه بی همتای وی نسبت به جهان است (باگاروزی؛۲۰۰۱) - صمیمیت فرایندی است که طی آن افراد عواطف و احساسات، هیجان ها، ترس ها و آرزو های خود را بدون نگرانی و ترس از قضاوت شدن با دیگری در میان می گذارند. 🔶در تعاریف بالا دو مولفه خیلی کلیدی است. ۱- اشتراک گذاری ۲- گشودگی و پذیرش یعنی یک طرف رابطه، نظرات، دیدگاه ها، احساسات، آرزوها و ... خود را بیان می کند و به اشتراک می‌گذارد و طرف دیگر رابطه نسبت به این اشتراک گذاری پذیرا و گشوده می باشد. و بواسطه همین اشتراک گذاری از یک طرف و گشودگی و پذیرش از طرف دیگر، صمیمیت رخ می دهد. گرچه همین اتفاق هم که بیفتد اتفاق خیلی مبارکی است و در خیلی از روابط نه اشتراک گذاری است و نه پذیرش ، اما سوال بعدی این است که بالفرض اگر این اتفاق مبارک بیفتد، از نظر اسلام کفایت می کند و دوستی یا صمیمیت یا مودت در نظر اسلام همین فرآیند اشتراک گذاری - پذیرش دوطرفه است؟ آیا اسلام با همین تعریف علمی از صمیمیت راضی است؟ 🟪 اگر خیلی جزئی و دقیق نخواهیم بحث صمیمیت در اسلام را مطرح کنیم و صرفا بحث اجمالی داشته باشیم، و نه به نظام های پشتیبان صمیمیت همچون نظام مراقبت گری دلسوزانه که کارکرد انگیزه بخشی و پیشران در بحث صمیمیت دارد، اشاره ای کنیم، و نه مولفه های صمیمیت را از منظر اسلام واکاوی کنیم تا طرحی نو دراندازیم، شاید این فرآیند «اشتراک گذاری - گشودگی، پذیرش و قدرشناسی» با نگاه حداقلی و اغماض گونه مورد قبول اسلام هم باشد، اما در همین فرآیند ساده و با مولفه های محدود، اسلام در بحث وسعت و حد و مرز هر دو مولفه «اشتراک گذاری» و «گشودگی، پذیرابودن و قدردانی» کلی حرف دارد و قائل به توسعه این مرزها می باشد. از نظر اسلام اینکه صرفا افکار و احساسات و آمال و آرزوها به اشتراک گذاشته شود، و دیگری گشوده، پذیرا و قدردان باشد، اولا خیلی حداقلی است و ثانیا چندان کریمانه نیست. 📢از نظر اسلام صمیمیت با اشتراک گذاری نیازها و خواسته‌ها شروع نمی شود بلکه با اشتراک گذاری داشته ها شروع می شود، یعنی با به اشتراک گذاری محبت های قلبی، توانمندی های روحی-روانی-بدنی و خلاصه هر نوع امکانات، اموال و هر نوع سرمایه شروع میشود. و سپس نوبت به به اشتراک گذاری افکار و احساسات و... می رسد. ✅ @islamic_psycho ادامه‌ی مطلب در متن بعدی 👇👇👇
ادامه‌ی مطلب از متن قبلی 👆👆👆 🔔اسلام به دنبال تحقق صمیمیتی است که صرفا افراد از ذهن و کلام مایه نگذارند، بلکه از جان و مال و از همه وجود هم مایه بگذارند، بطوریکه فرد در رابطه صمیمی صرفا احساس نمیکند یک دوستی دارد که گوش شنوایی دارد، بلکه دوستی دارد که از همه چیزش برای او مایه میگذارد. اسلام به دنبال آن نوع صمیمیتی است که «دیگری» به مثابه «جان خود» پذیرش میشود. در اسلام هدف این است که «تمام وجود»، در رابطه پای کار بیاید، نه صرفا بخش خیلی خیلی حداقلی از تمامیت وجود. 🔄 حال این نوع اشتراک گذاری گرم و چندجانبه را که مدنظر اسلام است را مقایسه بکنید با اشتراک گذاری محدود در روانشناسی، آن وقت مقایسه کنید و ببینید واقعا روان ما از کدام دوستی خوشش می آید؟ هر چند در این وانفسای تنهایی آدمها، یافتن همان دوستانی که صرفا گشوده و پذیرای نظرات و احساسات ما باشند، باز هم غنیمت است و نصیب هر کسی نمیشود. ⏺ با شناخت اندکی که من از دین و همچنین از روانشناسی دارم، ذهنم یاری نمی دهد که حتی یک مفهوم یا موضوع در روانشناسی تطابق کامل با همان مفهوم در دین داشته باشد. هر موضوعی که دین مطرح کرده - در عین وجود برخی شباهت ها - اما بسیار بسیار متفاوت از آن چیزی است که روانشناسی به آن پرداخته است و این تفاوت هم در مبادی هست، هم در مبانی هست، هم در تعاریف است، هم در اصول هست، هم در روش ها هست، فقط برخی شباهت ها در تاکتیک ها و تکنیک ها باشد. خلاصه کلام اینکه تشابه اسامی موضوعات در روانشناسی با اسلام ما را به اشتباه دچار «تطابق» و «این همانی» نکند. و مواظب باشیم که اگر فهم، پذیرش یا عمل به آنچه که مدنظر اسلام است برای ما سخت است، پس لاقل مفاهیم دینی را پایین نکشیم و تقلیل شان ندهیم. ❗️به اعتقاد من پیشرفت های روانشناسی هم یک فرصت بزرگ و هم یک خطر عظیم برای دینداران است. فرصت از این منظر که فهم ما را از دقایق و ظرائف و پتانسیل های دین افزایش می دهد. اما خطر آنجاست که چون خیلی حوصله فکر کردن و بازخوانی مفاهیم روانشناسی از منظر دین را نداریم، به هر آنچه که روانشناسی به آن رسیده، بسنده می کنیم و فکر می کنیم که دین نیز همان منظور و مراد را دارد. در نظر من، تا زمانی که مباحث ما صرفا علم روانشناسی است، هر چه بیان شود و گفته شود جای هیچ نگرانی نیست ، اما اگر یک روزی بخواهد مقایسه ای صورت بگیرد یا استفاده ای به اسم دین از مفاهیم روانشناسی شود، همه موضوعات احتیاج به بازخوانی مجدد دارند. بی هیچ تعارفی، بی هیچ اغماضی، بی هیچ استثنایی پ.ن 1⃣ : معلی می‌گوید از امام صادق(ع) پرسیدم، حق مسلمان بر مسلمان چیست؟ فرمود: هفت چیز است که همه بر وى واجب است و اگر چیزى از آنها را به جا نیاورد از دوستى و طاعت خداوند بیرون رفته و حق خدا را ادا نکرده است. از امام سؤال کردم آنها چیستند؟ فرمود: اى «معلى» من با تو مهربانم مى‌‏ترسم حق آنها را ادا نکنى، بدانى و بکار نبندى. به او گفتم توانائى جز به خدا نیست. حق اوّل؛ فرمود آسان‌‏ترین آن حقوق این است که در باره مسلمان آنچه را که براى خود دوست می‌دارى بخواهى و آنچه را که براى خود نمى‌‏پسندى بر او هم نپسندى. حق دوم؛ این‌که از خشم نسبت به وى بپرهیزى و خوشنودى او را بخواهى و از وى فرمانبرى. حق سوم: این‌که با جان و مال و زبان و دست و پاى خود به وى یارى کنى. حق چهارم؛ این‌که دیده بان و راهنما و آئینه و جامه او باشى. حق پنجم؛ این‌که با گرسنه بودن او سیر نشوى، و با تشنگى او سیراب نگردى و با برهنه بودن او لباس نپوشى. حق ششم؛ این‌که تا او زن نگیرد تو زن نگیرى، و اگر او را نوکرى نباشد تو نوکرى اختیار نکنى. باید نوکر خود را بفرستى تا جامه او را بشوید و خوردنى او را بپزد و جامه خواب او را بگسترد. حق هفتم؛ این‌که به سوگند او وفا کنى و درخواست او را بپذیرى، بیمار او را عیادت کنى و در جنازه او حضور یابى، و اگر بدانى که او را نیازى است براى انجام آن بشتابى و او را ناگزیر نسازى که آن‌را از تو بخواهد- بلکه تو او را پیشى گیرى هر گاه این را بکار بستى، دوستى خود را به دوستى او و دوستى او را به دوستى خود پیوند داده‏‌اى. ( کافی، ج 2، ص 169) ✍ محمود یزدانی@islamic_psycho
📌 " باهم درمسیر خوشبختی " 🧕👨‍💼 🎏 امروز مورخ 25 اردیبهشت ماه 🖇 با عنوان : فرشته ای الهی (هستی شناسی جنین و اهمیت حفظ آن ) ⏰ ساعت ۱۵:۳۰ الی ۱۷:۰۰ 🖇 با عنوان : تک فرزندی، مسائل و چالش‌ها ⏰ ساعت ۱۷:۰۰ الی ۱۸:۳۰ 💠 استاد: جناب آقای یزدانی آدرس : شریعتی 45 فرهنگسرای شهرزیبا و ایمن 💑 🌺 🍃🌺 @BahamZoj __ باشگاه اجتماعی همسران مشهدی
📣📣📣 افکار، هیجانات و رفتارها از «موقعیت» نمی آیند، از «مقام» می آیند. رویکردهای آینده روان درمانی، رویکردهای «مقام درمانی» است نه «موقعیت درمانی» محمود یزدانی ✅ چند وقتی است در نام ها و اصطلاحات روانشناسی و روان درمانی تامل می کنم و به این فکر می کنم که آیا این نامی که برای این پدیده انتخاب شده، نام دقیقی هست یا خیر؟ 👈 مثلا در تفاوت های بین mindset (ذهنیت)، attitude (نگرش)، thinking (تفکر)، personality (شخصیت)، identity (هویت) و امثالهم مطالعه می کنم و دنبال این هستم که تفاوت های واقعی این اصطلاحات با هم چی هست و مهمتر اینکه در روان درمانی چه اتفاقی درباره این پدیده ها می افتد. 🔔 همین اول یک نکته ای را بگویم و آن این است که اینهمه تنوع رویکردهای روان درمانی - گذشته از جنبه های مثبت آن - نشان از یک پراکندگی و تشتت در شناخت حقیقت انسان دارد و هنوز حکایت شناخت و درمان انسان در روانشناسی، همان داستان مشهور فیل مولوی در تاریکی است که هر کسی چیزی می گوید. 🔷 حالا اینکه هر کس چیزی می گوید، یک مشکل است، مشکل مهمتر این است که وقتی یک چیزی می گوید، آنچه که می گوید، با آنچه که ادعا می کند درباره آن می گوید، متفاوت است و فراتر از آن چیزی که مدعی است درباره آن صحبت می کند، صحبت می کند. ⏪ مثلا وقتی صحبت از mindset (ذهنیت) یا attitude (نگرش) و ... می کند، و می خواهد نوع خاصی از ذهنیت یا نگرش یا .... برای موفقیت یا شکست بیان کند، عملا از مفاهیم دیگری همچون شخصیت یا هویت هم دارد می گوید. و خود نظریه پرداز هم ممکن است آگاه نباشد که بین اسم و مسمی ایده خود فاصله و شکاف است. ⏺ بگذریم..... امروزه غالب رویکردهای روان درمانی تاثیر موقعیت - اعم از بیرونی یا درونی -  بر رفتار را قبول دارند. یعنی معتقدند رفتارهای ما یا متاثر از موقعیت بیرونی ماست ( تقویت های مثبت و منفی بیرونی؛ و تشویق ها و تنبیه های بیرونی). یا متاثر از موقعیت درونی ماست (افکار، هیجانات ، طرح واره ها، و ... ). یعنی این «ماوقع» بیرونی یا درونی، شکل دهنده رفتار ماست. اما جالب این است که همه رویکردهای روان درمانی می خواهند ما را از این «ماوقع»های درونی و بیرونی منفک و مستقل کنند و ما را به «مقامی» برسانند که در آن «مقام»، ما «مسلط» بر «ماوقع درونی»، و «مستقل» از «ماوقع بیرونی» شویم. یعنی تمام رویکردهای روان درمانی چه آگاه باشند و چه نباشند، دغدغه شان، «مقام» است نه «ماوقع» یا «موقعیت» و هدفشان فراروی از «ماوقع»هاست. و هر رویکردی که نتواند مراجع را از بندهای «ماوقع» یا «موقعیت» رهایی ببخشد، در درمان پایدار موفق نخواهد بود. و اصولا شاخص تغییر بنیادی یا پایدار، ارتقاء «مقام» و «جایگاه» مراجع از «مقام» قبلی است. 🟢 اما چه خوب می شود به جای اینکه اینهمه درباره «ماوقع»ها که بسیار متکثر و متشتت هستند، تحقیق کنیم و صحبت کنیم و تکنیک و رویکرد ابداع کنیم، بیاییم درباره «مقام» صحبت کنیم. و از همان ابتدا درباره آنچه که می خواهیم بعدا برسیم و اسمی از آن نمی آوریم، به طور واضح و شفاف صحبت کنیم. 📈 با توجه به سیر رشد و تعالی رویکردهای روان درمانی که در حال برداشتن مرزهای خود با سایر رویکردها هستند و به سمت ترکیب و اتحاد پیش می روند، روان درمانی آینده، خودش را از «ماوقع»های درونی و بیرونی تا حد زیادی رها خواهد کرد و به سمت «مقام»درمانی پیش خواهد رفت. و تمام تلاشش را بر این خواهد گذاشت که از مسیر «مقام» و «شأن»ی که فرد برای خودش تصور و ترسیم کرده، تغییرات بنیادی را در «ماوقع»های درونی و مدیریت «موقعیت» بیرونی ایجاد کند. . ✅ @islamic_psycho ادامه متن در پیام بعدی 👇👇👇
روانشناسی اسلامی
📣📣📣 افکار، هیجانات و رفتارها از «موقعیت» نمی آیند، از «مقام» می آیند. رویکردهای آینده روان درمانی، ر
نکته تکمیلی یکی از دوستان عزیز جناب آقای دکتر زرقانی درباره متن مذکور 👇👇👇 اصطلاح مقام که شما به زیبایی اون رو تألیف کردید، معادل واژه mental situation در روانشناسی وجودی هست. و البته در ترجمه فارسی این کلمه روانشناسان ایرانی تعبیر حال را به کار می برند. به عنوان مثال مزلو می گوید ما دو حال روانی داریم در این جهان. یکی حال دادن (giving) و دیگری حال داشتن (having) و توضیح می دهد که هر کدام از این حال ها چه مختصاتی دارند و چطور در شئون مختلف از جمله روانی، اقتصادی، اجتماعی متجلی می شود و در ادامه بیان می کند که چطور باید حال را عوض کرد. و راجرز در ادامه اضافه می کند که اگر قرار است کسی تغییر کند، باید حالش عوض شود. اگر فکر عوض و رفتار عوض و حال عوض نشد، این حالت حال آدم منافق(فاصله بین حال واقعی و حال ایده آل) است. و راجرز اصرار دارد که حال آدمها را عوض کنید، نه فکر و رفتار. به همین خاطر از نظر ما روانشناسان انسان گرا، گاهی اوقات وقتی سایر روانشناسان روی رفتار و فکر بدون توجه به حال کار می کنند، در واقع دارند مرضی به مرض های قبلی اضافه می کنند. نه اینکه درمان کنند. و البته تغییر حال انسان بسیار مشکل و زمان بر است و به همین دلیل درمان های انسان‌گرا وجودی طولانی هستند.
هدایت شده از سلام بر سلیمانی
📢 یه خبر خوب برای علاقه مندان و فعالان فرهنگی در عرصه خانواده 💁‍♂ 📚 کارگاه تخصصی ویژه طلاب و ائمه جماعات 📝 باموضوع: اصول پیشگیری از طلاق و معماری خانواده پایدار 🎙با تدریس استاد حاج شیخ محمدحسن 📆 تاریخ برگزاری دوره: پنج شنبه 4 خرداد 1402 ⏰ پنج کارگاه آموزشی همراه با پرسش و پاسخ ❌ از 7 صبح تا 6 عصر ❌ 🏢 مکان: مشهدمقدس، امام خمینی ۱۴ (بازارچه سراب) مقابل سراب۳ جنب مسجد حمزه پلاک ۳۶ 👌امتیازات دوره: 1⃣ استاد دوره: حاج شیخ محمدحسن 2⃣ اعطاء گواهی پایان دوره به شرکت کنندگان محترم گواهی پایان دوره از معاونت تبلیغ حوزه علمیه، سازمان تبلیغات اسلامی ، وزارت ارشاد و موسسه مطالعات راهبردی إهدا می گردد. 4⃣ دعوت به همکاری از بین منتخبین دوره و واجدین شرایط در زمینه های پژوهشی و تدریس جهت همکاری دعوت می شود. 📎جهت ثبت نام : 09129438388 @meshkini_ir ┄┅══✾☘️🌷☘️✾══┅┄ 🏢 موسسه مطالعات راهبردی https://eitaa.com/isin_ir
🔰 کارگاه روانشناسی اسلامی با محوریت کتاب «پرسشنامه شخصیتی شاکله» با حضور مولف کتاب، حجت الاسلام دکتر شجاعی 🗓 سه شنبه 9 خرداد ساعت 16 --------------- 🔻پژوهشگاه حوزه و دانشگاه در ایتا: https://eitaa.com/rihu_ac_ir
🔔🔔🔔 ما اصلا اهل توسعه نیستیم. چه مدل غربی اش، چه مدل اسلامی اش. محمود یزدانی ⏪ یک جریانی در میان برخی انقلابیون و مومنین و برخی مسئولین هست که تا صحبت از هر چیزی بشود، میگن ما دنبال مدل اسلامی آن هستیم. مثلا اقتصاد اسلامی، بانکداری اسلامی، طب اسلامی، روانشناسی اسلامی، مدیریت اسلامی، دانشگاه اسلامی، علم دینی یا علوم انسانی اسلامی، حکمرانی اسلامی، و در کل پیشرفت یا توسعه اسلامی. خلاصه حرف این بزرگواران این است که اون مدل پیشرفت و توسعه غربی را ما نمی خواهیم، بلکه مدل اسلامی آن را میخواهیم. 😔😔 من قبلا فکر می کردم این حرف ها درست است، اما حالا فهمیده ام که غالب آنها اشتباه است. و اشتباه این حرف ها، نه به دلیل خود این حرف ها، بلکه به دلیل نیت پشت این حرف ها و رفتار پشت این حرف ها و شخصیت پشت این حرف هاست. مثال بزنم تا منظورم را بهتر برسانم. 🔷 فرض کنید یک دانشجویی تمایلی به خواندن درس هایش ندارد، وقتی از او بپرسی که چرا درس هایت را درست و حسابی نمیخوانی، با دلایل و مستندات زیادی بیان می کند که آخه این علوم، علوم غربی هستند و معلوم هم نیست درستند یا غلط اند. ما باید برویم این علوم را از منظر اسلام تولید کنیم. 🔴 اولین بار که شما این حرف ها را از این فرد بشنوید او را تحسین می کنید که به به، چه دانشجوی دغدغه مندی. اما چندماه و چندسال که می گذرد میفهمی قصه، چیز دیگری است. این دانشجوی پرمدعا که همش یکسره از علم اسلامی و اسلامی سازی علوم میگفته، یک تنبل به تمام معناست. اصلا درسخوان نیست، اصلا حوصله کار علمی را ندارد، و فرقی هم نمی کند که علم غربی باشد یا علم اسلامی. 🙈🙈 حالا قصه این دانشجوی تنبل و پرمدعا، قصه جامعه ما و قصه حکمرانی ماست‌. سالها همش درگیر این بودیم که کدام مدل توسعه؟ کدام مدل بانکداری؟ کدام مدل اقتصاد؟ کدام مدل روانشناسی؟ کدام مدل مدیریت؟ یک روزی می گفتند ایران بایستی ژاپن اسلامی شود و امثالهم. ⬅️ اما حکایت امروز جامعه و حکمرانی ما، حکایت خرچنگی است که گفت میخواهم بروم هندوستان. و در پاسخ به او گفتند: با همین دست و پای کج و کوله ات؟ ❗️❗️اصلا فارغ از اینکه ما علم اسلامی بخواهیم داشته باشیم یا علم غربی، سوال اصلی تر و بنیادی تر این است که با همین آموزش و پرورش؟ با همین دانشگاه ها؟ با همین حوزه ها؟  با همین مدل تربیت دانش آموز و دانشجو و طلبه؟ 😔😔 با این مدارس و دانشگاه ها و حوزه هایی که من می بینم، نه علم غربی به دست می آید نه اسلامی. مدرسه و دانشگاه و حوزه ای که «مدرک کده» شده، چه نسبتی با تولید علم دارد که حالا صحبت از غربی و اسلامی اش بکنیم؟ بانک های داخلی که روی بانک های غربی را در گرفتن سود و جریمه سفید کرده اند، چه نسبتی با «تامین سرمایه» دارند که حالا بخواهیم از غربی بودنش و یا اسلامی بودنش صحبت کنیم؟ مگر ما می توانیم مثل ژاپن و کشورهای اسکاندیناوی بشویم که حالا خودمان را در مقام یک فاعل مختار در نظر می گیریم که ما انتخاب کردیم که راه ژاپن یا کشورهای اسکاندیناوی را نرویم؟ چه همتی و چه خردورزی در خود دیده ایم که چنین ادعاهایی کرده ایم؟ چه فرهنگ کار و تلاشی در خود دیده ایم که چنین ادعاهای پرطمطراقی داریم؟ مگر ما اصلا اهل پژوهش کردن به سبک پژوهشگران غربی هستیم که ۲۰ سال، ۳۰ سال، ۴۰ سال روی یک موضوع کار بکنند و بعد نظریه بدهند، ما که نه گفتگوکردن را بلدیم و نه حوصله این کارهای طولانی مدت علمی را داریم، ما را چه به ادعاکردن که ما علوم غربی را نمی خواهیم، بلکه علوم اسلامی را می خواهیم. خب علوم اسلامی که از هوا نازل نمی شوند. اگر علوم غربی توسط متفکران پرصبر و حوصله و زحمتکش غربی و با تلاش طولانی عده زیادی از آنها در دانشگاه (نه در مدرک گاه) ها ایجاد شده، ما اصلا بستر تولید علم را داریم؟ اصلا کسی از حقیقت مدارس و دانشگاه ها و حوزه های علمیه ما خبر دارد که چقدر سطحی و نازل شده اند و غالب اساتید و دانشجویان در حد «مقاله چاپ کن» تنزل پیدا کرده اند‌. 🙊🙊 حالا حکایت ما برای توسعه - فارغ از غربی بودن یا اسلامی بودن - مثل همان ادعای خرچنگ برای رفتن به هندوستان است که می توان در پاسخ به توسعه خواهان مخصوصا توسعه خواهان اسلامی گفت : توسعه با همین آموزش و پرورش؟ با همین دانشگاه ها؟ با همین حوزه ها؟ با همین فرهنگ کار؟ با همین فرهنگ عمومی؟ و با همین سیستم حکمرانی؟ ✅ @islamic_psycho ادامه متن در پیام بعدی 👇👇👇
ادامه متن از پیام قبلی 👆👆👆 ⏺ خلاصه بایستی اعتراف کرد کثرت استفاده از پسوندهای اسلامی در ادامه هر طرح و ایده ای و در نقد هر طرح و ایده ای،  تماما ناشی از دغدغه دین داشتن نیست، بخش مهمی از آن ناشی از ولنگاری، تنبلی، بی حوصلگی، مفت خوری، اهل تفکر نبودن، برنامه نداشتن و ... است. واقعا که خودمان را سر کار گذاشته ایم، درست و حسابی!!! پ.ن 1⃣: دو سه سال پیش،  به دلیل یک کار مطالعاتی مفصل حدودا دو ساله، من بیش از ۱۰۰۰ مقاله علمی - پژوهشی از مجلات علمی - تخصصی روانشناسی کشور مطالعه کردم. اگر کسی مقاله خوان باشد، می فهمد عدد ۱۰۰۰ مقاله یعنی چه، که چقدر زمان می برد و چه حوصله ای لازم دارد خلاصه تجربه این مطالعه بیش از ۱۰۰۰ مقاله را اگر بخواهم  در یک فراز بگویم این می شود : «ای کاش وقتم را اینقدر هدر نمی دادم و به جایش می رفتم زبان انگلیسی می خواندم که به مقالات و کتاب های انگلیسی مستقیما دسترسی پیدا می کردم. » اگر خیلی اغماض کنم از این ۱۰۰۰ مقاله شاید بین ۲۰ تا ۵۰ مقاله حرفی برای گفتن داشتند. بقیه همش تکرار مکررات، بقیه همش حرف های آبکی، بقیه همش مقالاتی که فقط کارکرد تقویت رزومه برای استاد و دانشجو داشت. همین و وقتی مسئولین از آمار بالای تولید مقاله علمی در ایران با افتخار سخن می گویند ، با خودم می گویم نمی دانید که چه جور خودتان دانشگاه ها را سر کار گذاشته اید، و چگونه دانشگاه ها شما را سر کار گذاشته اند‌. شاهد این ادعا هم این است که اگر امتیاز مقاله داشتن را حذف کنند و نوشتن مقاله هیچ آورده ای برای استاد یا دانشجو نداشته باشد، تعداد مقالات علمی به یکباره تا یک صدم و شاید تا یک هزارم کاهش پیدا می کند. آن وقت مسئولین ما خواهند فهمید چقدر روحیه علمی در دانشگاه های ما جاری و ساری است. پ.ن 2⃣ : نظر من درباره مقالات علمی، معطوف به رشته روانشناسی است. درباره سایر رشته ها نظری ندارم. ولی مقالات علمی - تخصصی روانشناسی به زبان فارسی با تقریب ۹۵ درصد، به تمام معنا افتضاحند، افتضاح. شاهد این ادعا هم این است که از دانشجویان (غیر از زمان انجام پایان نامه) و اساتید روانشناسی ایرانی بپرسید که چقدر مقالات روانشناسی داخلی را می خوانید، پاسخ غالب این است : تقریبا هیچی پ.ن 3⃣ : من خودم طرفدار علوم اسلامی و توسعه اسلامی هستم. و معتقدم در این زمینه تا می توانیم بایستی کار کنیم و کار کنیم و کار کنیم. ولی چیزی که می بینم بیشتر ادعا هست و ادعا هست و ادعا. پ.ن 4⃣ : برخی نظریات جامعه‌شناختی وجود دارد که بیان می کنند ایرانی ها خیلی توسعه خواه نیستند و بیشتر انقلاب خواه هستند. یعنی بیشتر به تغییر مدیران و حاکمان فکر می کنند تا تغییر و توسعه خودشان و تغییر و توسعه سیستم حکمرانی. مثلا فکر می کنند اگر فرد الف به جای فرد ب وزیر آموزش و پرورش بشود، اوضاع درست می شود. ولی فکر نمی کنند که مشکل ساختار آموزش و پرورش است نه وزیر آن. و یا فکر می کنند اگر فرد یا گروه الف به جای فرد یا گروه ب بیاید، اوضاع اجتماعی و اقتصادی خوب می شود و نمی دانند با این فرهنگ عمومی انقلاب میشه راه انداخت ولی توسعه نمی توان پیدا کرد. خلاصه چندصد سال است که ایرانی ها درگیر تغییر مدیران و حاکمان شان هستند و خدا می داند چندصد سال دیگر زمان ببرد که این تغییر بنیادین اتفاق بیفتد که تفکرات ما از حالت تک عاملی و دو عاملی به تفکر سیستمی و سپس به تفکر استراتژیک تغییر جهت پیدا کند. ✍ محمود یزدانی@islamic_psycho
روانشناسی اسلامی
🔔🔔🔔 ما اصلا اهل توسعه نیستیم. چه مدل غربی اش، چه مدل اسلامی اش. #یادداشت_۱۴ ✍ محمود یزدانی ⏪ یک
در ادامه این متن و شواهدی بر آن، مطالعه متن زیر نکات خیلی خوبی برای مقایسه بین دانشگاه های ایران و دانشگاه های آمریکا دارد. 👇👇👇