📸#تصاویر_ماندگار | هم رنگ خون شهیدان!
🔹️سال ۱۳۶۵ و قبل از عملیات کربلای ۴ بود، معمولاً خوراکی هایی که خوردنش زحمت داشت و بایستی پوست می کندی و آماده سازی می خواست، بچه ها نمی خوردند، آن روز در پادگان شوشتر انارهای زیادی فرستاده بودند، از پشت جبهه، ولی آماده سازی و پاک کردنش برای همه سخت بود.
🔹️از طرفی دیدیم حیف است این همه میوه که مردم برای ما فرستاده بودند خراب شود، بنابراین با تعدادی از بچه های رزمنده که شهید عبدالرحمن عبادی هم جزوشان بود، نشستیم و چند جعبه انار را پاک و دان کردیم، سپس فرستادیم برای بچه هایی که خسته و کوفته از عملیات برگشته بودند.
🔹️انار میوه خوشمزه و مورد علاقه همه رزمندگان بود، آنها انار را میوه ای بهشتی و هم رنگ خون شهیدان می دانستند و وقتی می خوردند، احساس می کردند به معبود خود نزدیک تر می شوند، بچه های زیادی انار خورده و نخورده انتخاب شدند و رفتند، اما من و مایی که ... ماندیم، چرا، نمی دانم!
🔹️آنچه می خوانید خاطره ای از محسن کریمی و برگرفته از کتاب ماندگاران است که همزمان با شب یلدا تقدیم حضورتان می شود.
🌐 لینک مطلب
@issar_qazvin
📸#تصاویر_ماندگار | یکی از آن سه نفر...
🔹️همه چیز از یک عکس شروع شد. عکس سه غواص ایرانی که دست بسته اسیر ارتش عراق بودند. یکی از آن سه نفر، ماجرای خواندنی نحوه اسارت و روزهای سختی است که بر قهرمان غواص عملیات کربلای ۴ گذشت.
🔸️ماجرای شنیدنی غواص عملیات کربلای چهار
🌐ادامه مطلب
@issar_qazvin
📸#تصاویر_ماندگار | تصویر به یاد ماندنی شهید محمد عبدی از شهدای والامقام ارتش جمهوری اسلامی
🔹 ولادت: ۱۳۲۶/۰۳/۲۰ / سبزوار _ ششتمد
🔹شهادت: ۱۳۶۷/۱/۱۵ / دهلران _ غرب پاسگاه عین خوش
🌷 انتشار به مناسبت ۲۹فروردین ماه؛ روز ارتش جمهوری اسلامی
@issar_qazvin
📸#تصاویر_ماندگار | صبوری، شجاعت و استقامتی که به تصویر کشیده شد
🔹 «در اطراف شهر مهاباد ارتفاعی بود که به آن کوه عروس و داماد میگفتند و مشرف به شهر و در تصرف دشمن بود. این ارتفاع همان جایی بود که هنگام سال تحویل، دشمنان از روی آن خمپارهای به سوی بچههای ما شلیک کردند چندین نفر از جمله کموشی و اسماعیلی به شهادت رسیدند؛ بنابراین گرفتن این ارتفاعات برای ما خیلی مهم بود.
🔹فروردین سال ۶۱ طی عملیاتی توانستیم این ارتفاعات را از دشمن پس بگیریم. شهید احمد اللهیاری آن زمان راننده بود و قرار بود برای بچهها غذا بیاورد، ولی چون مسیر ناهموار و مرتفع بود. خودروی تویوتایش به ته دره سقوط کرد.
🔹من و شهید سعید قنبری که یک دوربین معمولی داشت به طرف او رفتیم. اللهیاری بدون اینکه یک قطره خونی از بینیاش آمده باشد در حالی که یک اسلحه پنجاه کیلومتری کالیبر ۵۰ را مثل یک میله ورزشی به دوش گرفته بود، به سمت بالای دره در حرکت بود.
🔹آن لحظه من با دوربین شهید قنبری در این حالت از او عکس گرفتم. البته آن لحظه، عکاسی از او برایم زیاد مهم نبود، اما بعدها صبوری، استقامت و شجاعت او که در عکس به تصویر کشیده شده بود برایم خیلی جالب بود...»
🔹آنچه می خوانید خاطره ای از سردار شهید «احمد اللهیاری» برگرفته از «کتاب ماندگاران» است که تقدیم حضورتان می شود.
🌐 لینک مطلب
@issar_qazvin