eitaa logo
مه‌شکن🇵🇸🇮🇷
1.3هزار دنبال‌کننده
6.6هزار عکس
555 ویدیو
76 فایل
✨﷽✨ هرکس‌می‌خواهدمارابشناسد داستان‌کربلارابخواند؛ اگرچه‌خواندن‌داستان‌را سودی‌نیست‌اگردل‌کربلایی‌نباشد. شهیدآوینی نوشته‌هایمان‌تقدیم‌به‌ اباعبدالله‌الحسین(ع)‌وشهیدان‌راهش..‌. 🍃گروه‌نویسندگان‌مه‌شکن🍃 💬نظرات: https://payamenashenas.ir/RevayatEshgh
مشاهده در ایتا
دانلود
🥀﷽🥀 کلرید جیوه یا جیوه سفید، ترکیبی شیمیایی با فرمول HgCl۲ است. وزن مولکولی کلرید جیوه، ۲۷۱.۵ گرم در مول، چگالی آن ۵.۴۳ گرم در سانتی‌متر مکعب، نقطه جوش آن ۳۰۴ درجه سانتی‌گراد و نقطه ذوبش ۲۸۰.۷ درجه سانتی‌گراد است. کلرید جیوه معمولا به شکل بلورهای ریز سپید دیده می‌شود؛ اما در مناطقی چون ازمیر در غرب ترکیه، آن را می‌توان به شکل یک پوسته طلایی رنگ هم پیدا کرد. در قرون وسطی، پزشکان مسلمان از جیوه سفید به عنوان ضدعفونی‌کننده استفاده می‌کردند؛ هرچند استفاده از آن در پزشکی مدرن منسوخ شد. این ماده کاربردهایی درمانی و صنعتی نیز دارد. اما در طول تاریخ، کلرید جیوه با خاصیت خورندگی و سمیت بالای آن شناخته شده است. سمیت آن نه‌تنها به‌علت محتوای جیوه، بلکه به دلیل خاصیت خورنده آن است که می‌تواند باعث آسیب جدی داخلی از جمله زخم معده، دهان، گلو و آسیب به روده شود. کلرید جیوه همچنین تمایل به تجمع در کلیه‌ها دارد که به نارسایی حاد کلیه منجر می‌شود. قرار گرفتن در معرض مقدار زیادی کلرید جیوه می‌تواند در کمتر از بیست و چهار ساعت به مرگ دراثر نارسایی کلیه یا آسیب به دستگاه گوارش بیانجامد. احساس سوزش در دهان و گلو، درد معده، ناراحتی شکمی، بی‌حالی، استفراغ لخته‌های خون و...، از عوارض جانبی مسمومیت حاد با کلرید جیوه‌اند. به عبارتی، کلرید جیوه مانند اسید از درون بدن را تکه‌تکه می‌کند. متلاشی می‌کند و باعث می‌شود رنگ پوست بیمار متمایل به سبز شود، باعث می‌شود بیمار پاره‌های جگرش را در تشت بالا بیاورد... ولی از آن بدتر، این است که این کلرید جیوه‌ی لعنتی را – که از روم برای معاویه فرستاده‌اند – همسر امام به امام بخوراند. از کلرید جیوه کشنده‌تر و دردناک‌تر، تنهایی امام است؛ این که قاتل امام در خانه امام باشد، همسرش باشد. از همه این‌ها کشنده‌تر، این است که سرداران سپاه امام برای معاویه نامه نوشته بودند که: حسن(ع) را زنده می‌خواهی یا مُرده؟ از این‌ها جگرسوزتر، این است که مردم نه وقت جنگ پشت امام‌شان ایستادند و نه وقت صلح. نه جنگ امام را فهمیدند و نه صلحش را. از کلرید جیوه سمی‌تر، مردمی بودند که سر سفره کریم اهل‌بیت(ع) نشسته بودند و حرف رسانه‌های معاویه را می‌شنیدند. مردمی که عقل مجسم* را رها کرده و دل به جهالت شیرینِ اموی سپرده بودند. اصلا حالا که فکرش را می‌کنم، تقصیر کلرید جیوه نبود. جگر امام را خیلی زودتر، مردمِ امام‌نشناس تکه‌تکه کرده بودند... ⚠️کاش ما برای امام زمانمان کلرید جیوه نباشیم.‼️ ✍️فاطمه شکیبا *:در منابع اهل‌سنت، روایتی هست از رسول الله(صلوات الله علیه و آله) که: اگر قرار بود «عقل» در قالب انسانی مجسّم شود، آن شخص حسن بن على (علیهماالسلام) بود. علیه‌السلام http://eitaa.com/istadegi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
- خلقت چه لایق است که صاحب عزا شود؟ عالم عزا گرفته و صاحب عزا خداست..!🏴🖤 شهادت مظلومانه پیامبر رحمت و مهربانی حضرت محمد مصطفی(صلوات‌الله علیه و آله) و شهادت امام حسن مجتبی(علیه‌السلام) تسلیت !🥀 صلوات الله علیه و آله علیه السلام http://eitaa.com/istadegi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
- گفتی جنازه‌ش رو کی پیدا کردی؟ - صبح بیست و دوم. پ.ن: آیا میشه من رمان بنویسم ولی توش یکی دوتا جنازه پیدا نشه؟ معلومه که نه! این امضای منه!😈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
Ali Akbar Ghelich - Rakate 8om.mp3
8.5M
🥀🏴 لطف پیدای تو و گریه‌ی پنهانی من... 🎤 علی‌اکبر قلیچ علیه‌السلام تسلیت باد. http://eitaa.com/istadegi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هرچند حال و روز زمین و زمان بَد است یک قطعه از بهشت در آغوش مشهد است حتی فرشته‌ای که به پابوس آمده انگار بین رفتن و ماندن مردد است اینجا مدینه نیست! نه، اینجا مدینه نیست پس بوی عطر کیست که مثل محمد است؟! حتی اگر به آخر خط هم رسیده‌ای اینجا برای عشق، شروعی مجدد است جایی که آسمان به زمین وصل می‌شود جایی که بین عالم و آدم زبانزد است هرجا دلی شکست به اینجا بیاورید اینجا بهشت ـ شهر خدا ـ شهر مشهد است... 🖤اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا الْمُرْتَضَى الْإِمَامِ التَّقِيِّ النَّقِيِ‏ وَ حُجَّتِكَ عَلَى مَنْ فَوْقَ الْأَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرَى الصِّدِّيقِ الشَّهِيدِ صَلاَةً كَثِيرَةً تَامَّةً زَاكِيَةً مُتَوَاصِلَةً مُتَوَاتِرَةً مُتَرَادِفَةً كَأَفْضَلِ مَا صَلَّيْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَوْلِيَائِكَ‏. علیه السلام http://eitaa.com/istadegi
مه‌شکن🇵🇸🇮🇷
🌱بسم الله الرحمن الرحیم 🌱 #زائر_زوری (سفرنامه اربعین) ✍🏻کوثر سادات مصباح بی‌شوقی‌ام علتش بی‌میلی
🌱بسم الله الرحمن الرحیم 🌱 (سفرنامه اربعین) ✍🏻کوثر سادات مصباح چند روز است دارم فکر می‌کنم قسمت آخر را چگونه بنویسم. که بد برداشت نشود، که بنظر مسخره نیاید، که نگویید: عه، این؟ خب باشد... که کوچک نبینیدش. آخر اگر کسی به خودم می‌گفت و این مقدمات طی نمی‌شد، خودم هم کوچک می‌شمردمش و به‌عنوان ریشه اصلی نگاه نمی‌کردم. حالا قضیه چی بود؟ رفتم به مادرم گفتم من انگار اصلا حس ندارم، نه حال گریه دارم، نه عشق زیارت و نه هیچ چیز دیگر. تازه، حالش را هم ندارم بروم کربلا. همین قدر تاسف‌بار. مادر خیلی راحت، طوری که انگار می‌خواهند بدیهی‌ترین چیز دنیا را توضیح دهند گفتند: خب اینا که حرف شیطونه! هان؟ شیطان؟ کجای زندگیمان هست؟ مگر کاری به ما هم دارد؟ حالا یک نفر حالش را نداشته باشد که برود چه سودی برا او دارد؟ یعنی انقدر بیکار است که بشیند نقشه بکشد و ببیند برای اینکه من نروم و خیلی هم افسوس نخورم باید چکار کند؟ لابد با چندتا دیگه از شیاطین اتاق فکر هم تشکیل داده که چطور پای من را ببُرد... مگر من کی‌ام؟ کجای دنیا اثر دارم؟ عمرا... ادامه دارد... http://eitaa.com/istadegi
مه‌شکن🇵🇸🇮🇷
🌱بسم الله الرحمن الرحیم 🌱 #زائر_زوری (سفرنامه اربعین) ✍🏻کوثر سادات مصباح چند روز است دارم فکر می‌
🌱بسم الله الرحمن الرحیم 🌱 (سفرنامه اربعین) ✍🏻کوثر سادات مصباح علی الحساب اثر من در دنیا را رها کنید. با این پیش‌فرض که زیاد یا کم، فرض را بر این می‌گذاریم که واقعا نقشه شیطان است. چرا؟ چون واقعا چه علتی دارد کسی که سال‌ها آرزو دارد و از ته دل اشک می‌ریزد، یک‌باره انقدر بیخیال شود و آرزوی چندساله‌اش را که با تحقیق و منطق پیدا کرده بود، انقدر راحت رها کند؟ خب با این اوصاف من باید بروم؛ ولی حال معنوی ندارم. پس با چه توشه‌ای بروم؟ سفری نیست که بشود با دست خالی رفت. میان علامت سوال‌های من، کانال پناهیان هم دائم پیام می‌داد که پیاده‌روی اربعین وظیفه است و کلیپ تصویری می‌ساخت که: "کی گفته هروقت حالش رو داشتی باید بری کربلا؟" از بقیه صاحب فکرها هم صحبت‌هایی از این دست منتشر می‌شد که اربعین رزمایش ظهور است و بازتاب جهانی دارد و... یک جرقه‌ای در ذهنم روشن شد که اصلا حال می‌خواهی چکار؟ مثل یک بنده مودب، که وظیفه‌اش را می‌خواهد انجام بدهد برو. مثل بنده‌ای که نه از نماز لذت می‌برد و نه عشق و حالی برایش دارد، ولی چون وظیفه‌اش است، چون امر مولاست، مودب، اول وقت، قشنگ، با اذان و اقامه و... نماز می‌خواند. کم هم نمی‌گذارد. طوری که اگر کسی از دور ببینیدش فکر می‌کند چقدر عاشق است. ولی نیست! عشق و شور و حال چیزهایی است که می‌آید و می‌رود، که خیلی جاها به این راحتی به کسی نمی‌دهند، ولی ادب را از همان اول می‌شود داشت. می‌شود از روی وظیفه هم خیلی کارها را قشنگ انجام داد. اصلا اگر فقط از روی عاشقی بروی که سختی راه نمی‌فهمی، خستگی پدرت را درنمی‌آورد، گرما برایت فشاری ندارد، حتی عاشقی هم نمی‌کنی...! عاشقی این است که عاشق نباشی ولی خودت را بیندازی در دل این سختی‌ها.. (می‌فهمید دارم دری وری می‌گویم...؟!) داشتم خانه را جمع و جور می‌کردم و این فکرها رگباری به ذهنم می‌خورد. به خودم آمدم و دیدم دارد اشک‌هایم می‌چکد روی لباس‌هایی که تا می‌کنم، روی ظرف‌هایی که می‌شویم، روی جاهایی که گردگیری می‌کنم... قطره قطره احساساتم از عمق وجودم بیرون می‌آمد و می‌ریخت روی وسایل. با همین حال کوله سفر را بستم. ولی فکر نکنید این حال عجیب ادامه پیدا کرد، نه. در کم‌تر از پنج دقیقه پودر شد و رفت. و من ماندم و سفری پنج روزه و سخت، که صدها بار دلم گفت ول کن و ول باش و بخواب و بخور و به گوشی ور برو، وقتی نه حال زیارت داری نه زمان زیارت و نه حتی جایش را(خیلی خیلی خیلی خیلی شلوغ بود). ولی بر شیطان لعنت فرستادم، رفتم روبه‌روی امام ایستادم و گفتم: امر کردید، اطاعت کردم. سخت هم بود. حالش را هم نداشتم. ولی امر شما بود... بعد مؤدب سلام می‌دادم و اگر جا بود گوشه‌ای می‌نشستم و ذهنم حتی یاری نمی‌کرد که حرف دیگری بزنم. خسته هم بودم و بقیه زمان را مثل ماست یه کنج از حرم می‌نشستم، یا گوشه‌ای از مسیر، یا در ماشین‌ها. و سعی می‌کردم که هی مودب باشم. گاهی یادم می‌رفت. گاهی هم بلد نبودم. خیلی موقع‌ها هم خراب کردم. ولی از وقتی برگشتم دارم با برکات این سفرِ زوری زندگی می‌کنم. سفری که هر بلایی که حال من را می‌گرفت در آن بود. و من هم این امتحان سخت را خراب کردم. خدا لطف کرد، همان یک ذره ادب را برایم جبران کرد. قلبم دارد زنده می‌شود. الان گاهی اشک دارم. مداحی‌های توی مسیر را که می‌شنوم دلم می‌لرزد. وقت‌هایی که گوشه‌ای افتادم و حال کار مفید ندارم، من را بلند می‌کند. یادم می‌دهد با شیطان لج‌بازی کنم. یادم می‌دهد هنوز دوستم دارند، حواسشان هم به من هست، و این بی حالی، یک امتحان بزرگ است؛ این که من برای حال کردن می‌آیم، یا برای یک هدف بزرگ‌تر... پایان. http://eitaa.com/istadegi