هرچند حال و روز زمین و زمان بَد است
یک قطعه از بهشت در آغوش مشهد است
حتی فرشتهای که به پابوس آمده
انگار بین رفتن و ماندن مردد است
اینجا مدینه نیست! نه، اینجا مدینه نیست
پس بوی عطر کیست که مثل محمد است؟!
حتی اگر به آخر خط هم رسیدهای
اینجا برای عشق، شروعی مجدد است
جایی که آسمان به زمین وصل میشود
جایی که بین عالم و آدم زبانزد است
هرجا دلی شکست به اینجا بیاورید
اینجا بهشت ـ شهر خدا ـ شهر مشهد است...
🖤اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا الْمُرْتَضَى الْإِمَامِ التَّقِيِّ النَّقِيِ وَ حُجَّتِكَ عَلَى مَنْ فَوْقَ الْأَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرَى الصِّدِّيقِ الشَّهِيدِ صَلاَةً كَثِيرَةً تَامَّةً زَاكِيَةً مُتَوَاصِلَةً مُتَوَاتِرَةً مُتَرَادِفَةً كَأَفْضَلِ مَا صَلَّيْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَوْلِيَائِكَ.
#شهادت_امام_رضا علیه السلام
#امام_رضا
http://eitaa.com/istadegi
مهشکن🇵🇸🇮🇷
🌱بسم الله الرحمن الرحیم 🌱 #زائر_زوری (سفرنامه اربعین) ✍🏻کوثر سادات مصباح بیشوقیام علتش بیمیلی
🌱بسم الله الرحمن الرحیم 🌱
#زائر_زوری
(سفرنامه اربعین)
✍🏻کوثر سادات مصباح
چند روز است دارم فکر میکنم قسمت آخر را چگونه بنویسم.
که بد برداشت نشود،
که بنظر مسخره نیاید،
که نگویید: عه، این؟ خب باشد...
که کوچک نبینیدش.
آخر اگر کسی به خودم میگفت و این مقدمات طی نمیشد، خودم هم کوچک میشمردمش و بهعنوان ریشه اصلی نگاه نمیکردم.
حالا قضیه چی بود؟
رفتم به مادرم گفتم من انگار اصلا حس ندارم، نه حال گریه دارم، نه عشق زیارت و نه هیچ چیز دیگر. تازه، حالش را هم ندارم بروم کربلا. همین قدر تاسفبار.
مادر خیلی راحت، طوری که انگار میخواهند بدیهیترین چیز دنیا را توضیح دهند گفتند: خب اینا که حرف شیطونه!
هان؟
شیطان؟
کجای زندگیمان هست؟
مگر کاری به ما هم دارد؟
حالا یک نفر حالش را نداشته باشد که برود چه سودی برا او دارد؟
یعنی انقدر بیکار است که بشیند نقشه بکشد و ببیند برای اینکه من نروم و خیلی هم افسوس نخورم باید چکار کند؟
لابد با چندتا دیگه از شیاطین اتاق فکر هم تشکیل داده که چطور پای من را ببُرد...
مگر من کیام؟
کجای دنیا اثر دارم؟
عمرا...
ادامه دارد...
#اربعین #کربلا
http://eitaa.com/istadegi
مهشکن🇵🇸🇮🇷
🌱بسم الله الرحمن الرحیم 🌱 #زائر_زوری (سفرنامه اربعین) ✍🏻کوثر سادات مصباح چند روز است دارم فکر می
🌱بسم الله الرحمن الرحیم 🌱
#زائر_زوری
(سفرنامه اربعین)
✍🏻کوثر سادات مصباح
علی الحساب اثر من در دنیا را رها کنید. با این پیشفرض که زیاد یا کم، فرض را بر این میگذاریم که واقعا نقشه شیطان است.
چرا؟
چون واقعا چه علتی دارد کسی که سالها آرزو دارد و از ته دل اشک میریزد، یکباره انقدر بیخیال شود و آرزوی چندسالهاش را که با تحقیق و منطق پیدا کرده بود، انقدر راحت رها کند؟
خب با این اوصاف من باید بروم؛ ولی حال معنوی ندارم.
پس با چه توشهای بروم؟
سفری نیست که بشود با دست خالی رفت.
میان علامت سوالهای من، کانال پناهیان هم دائم پیام میداد که پیادهروی اربعین وظیفه است و کلیپ تصویری میساخت که: "کی گفته هروقت حالش رو داشتی باید بری کربلا؟"
از بقیه صاحب فکرها هم صحبتهایی از این دست منتشر میشد که اربعین رزمایش ظهور است و بازتاب جهانی دارد و...
یک جرقهای در ذهنم روشن شد که اصلا حال میخواهی چکار؟ مثل یک بنده مودب، که وظیفهاش را میخواهد انجام بدهد برو. مثل بندهای که نه از نماز لذت میبرد و نه عشق و حالی برایش دارد، ولی چون وظیفهاش است، چون امر مولاست، مودب، اول وقت، قشنگ، با اذان و اقامه و... نماز میخواند. کم هم نمیگذارد. طوری که اگر کسی از دور ببینیدش فکر میکند چقدر عاشق است. ولی نیست! عشق و شور و حال چیزهایی است که میآید و میرود، که خیلی جاها به این راحتی به کسی نمیدهند، ولی ادب را از همان اول میشود داشت. میشود از روی وظیفه هم خیلی کارها را قشنگ انجام داد.
اصلا اگر فقط از روی عاشقی بروی که سختی راه نمیفهمی، خستگی پدرت را درنمیآورد، گرما برایت فشاری ندارد، حتی عاشقی هم نمیکنی...!
عاشقی این است که عاشق نباشی ولی خودت را بیندازی در دل این سختیها..
(میفهمید دارم دری وری میگویم...؟!)
داشتم خانه را جمع و جور میکردم و این فکرها رگباری به ذهنم میخورد. به خودم آمدم و دیدم دارد اشکهایم میچکد روی لباسهایی که تا میکنم، روی ظرفهایی که میشویم، روی جاهایی که گردگیری میکنم...
قطره قطره احساساتم از عمق وجودم بیرون میآمد و میریخت روی وسایل. با همین حال کوله سفر را بستم.
ولی فکر نکنید این حال عجیب ادامه پیدا کرد، نه. در کمتر از پنج دقیقه پودر شد و رفت. و من ماندم و سفری پنج روزه و سخت، که صدها بار دلم گفت ول کن و ول باش و بخواب و بخور و به گوشی ور برو، وقتی نه حال زیارت داری نه زمان زیارت و نه حتی جایش را(خیلی خیلی خیلی خیلی شلوغ بود).
ولی بر شیطان لعنت فرستادم، رفتم روبهروی امام ایستادم و گفتم: امر کردید، اطاعت کردم. سخت هم بود. حالش را هم نداشتم. ولی امر شما بود...
بعد مؤدب سلام میدادم و اگر جا بود گوشهای مینشستم و ذهنم حتی یاری نمیکرد که حرف دیگری بزنم.
خسته هم بودم و بقیه زمان را مثل ماست یه کنج از حرم مینشستم، یا گوشهای از مسیر، یا در ماشینها.
و سعی میکردم که هی مودب باشم.
گاهی یادم میرفت.
گاهی هم بلد نبودم.
خیلی موقعها هم خراب کردم. ولی از وقتی برگشتم دارم با برکات این سفرِ زوری زندگی میکنم.
سفری که هر بلایی که حال من را میگرفت در آن بود. و من هم این امتحان سخت را خراب کردم.
خدا لطف کرد، همان یک ذره ادب را برایم جبران کرد. قلبم دارد زنده میشود.
الان گاهی اشک دارم.
مداحیهای توی مسیر را که میشنوم دلم میلرزد.
وقتهایی که گوشهای افتادم و حال کار مفید ندارم، من را بلند میکند.
یادم میدهد با شیطان لجبازی کنم.
یادم میدهد هنوز دوستم دارند، حواسشان هم به من هست، و این بی حالی، یک امتحان بزرگ است؛ این که من برای حال کردن میآیم، یا برای یک هدف بزرگتر...
پایان.
#اربعین
http://eitaa.com/istadegi
مهشکن🇵🇸🇮🇷
🌱بسم الله الرحمن الرحیم 🌱 #زائر_زوری (سفرنامه اربعین) ✍🏻کوثر سادات مصباح علی الحساب اثر من در دنی
خدا رو شکر که نتیجه خوبی داشته.
شما هم اگر نظری دارید بفرمایید:
https://payamenashenas.ir/RevayatEshgh
🌹حماسه زنان نوغان
▪️خبر سنگین بود؛ نوه رسول الله از دنیا رفت!
شیعیان اما خوب میدانستند که این مصیبت، نه فقط یک رحلت جانگذار که شهادتی غریبانه است.
🔻بهت و ترس همه را فراگرفته بود
باید کاری میکردند، اما چگونه؟!
دستگاه امنیتی مأمون شوخی نبود، شاید جاسوسان خلیفه به دنبال شناسایی و حذف شیعیان اباالحسن بودند.
🔻بالاخره حصار رعب و سکوت شکست...
آنهم توسط گروهی از بانوان!
زنان نوغانی به بهای بخشیدن مهریه، همسرانشان را راضی کردند تا پیکر مطهر امام رضا ع را تشییع و تدفین کنند.
🥀 ترکیبی از لطافت و عقلانیت در عرض ارادت به ساحت ولایت، با نمادی از شاخه های گل
✨ این بانوان، ۱۲۰۰ سال قبل گوی سبقت را از مردان ربودند و به صحنه آمدند و حماسه ای بینظیر خلق کردند!
💫 برخی روایات نقل میکنند که زنان شیعه به تدفین پرشکوه و غرق در گل بسنده نکردند؛ و عهد نمودند که تا پایان عمر خادم مشهدالرضا باشند و غریب نوازی را با مهماننوازی از زوار همراه کنند.
🖋فاطمه ترکان
#روایت_زن
#زینب_زمانهات_باش
┈┈••✾••┈┈
💠راه سوم (شبکهٔ تخصصی زنان مترقی)
⏩@rahesevvom
May 11
May 11
🌸 ماه ربیعالاول بهار زندگیست
🌿 بعضی از اهل معرفت و اهل سلوک معنوی معتقدند که ماه ربیعالاول، به معنای حقیقی کلمه، ربیع حیات است، ربیع زندگی است؛ زیرا در این ماه، وجود مقدس پیامبر گرامی و همچنین فرزند بزرگوارش حضرت ابیعبداللّه جعفربنمحمدالصّادق ولادت یافتهاند و ولادت پیغمبر سرآغاز همهی برکاتی است که خدای متعال برای بشریت مقدر فرموده است.
🎙 رهبر حکیم انقلاب
#ربیع_الاول
http://eitaa.com/istadegi