عزیزان
نظرات زیادی در رابطه با واکسن به دست بنده رسیده؛ برخی موافق و برخی مخالف.
ممنون از همه عزیزانی که پیام دادند.
راستش فکر میکنم انتشار این نظرات و پاسخ دادن بهشون، اون هم درحالی که در این زمینه متخصص نیستم، بیشتر باعث میشه مخاطب سردرگم بشه و ورود به بحثی که در اون تخصص ندارم، به لحاظ اخلاقی و شرعی درست نیست.
لذا لطفاً درباره واکسن سوال نپرسید.
اگر هم دنبال اطلاعات بیشتر در این رابطه هستید، میتونید به این کانال مراجعه کنید:
@s_a_razavi
✅ پاسخ بخشی از شبهات و استدلالات مخالفان واکسن در باب ولایتمداری آنان را میتوانید در متون ذیل مطالعه و دریافت کنید.(قسمت اول)
🔻 ولایتمداری در تراز انقلاب
https://eitaa.com/s_a_razavi/6127
🔻 بر مدار ولایت
https://eitaa.com/s_a_razavi/6155
🔻 غوره نشده هایی که ادعای مویزی میکنن
https://eitaa.com/s_a_razavi/6316
🔻 درد داره روبروی ولایت ایستادن
https://eitaa.com/s_a_razavi/6294
🔻 ولی و سرپرست ما کیست؟
https://eitaa.com/s_a_razavi/5732
🔻 مریدان علی در خیمه معاویه چه میکنند؟!
https://eitaa.com/s_a_razavi/6274
🔻 کرونا بهانه است اصل ولایت نشانه هست
https://eitaa.com/s_a_razavi/6281
🔻باطن های انباشته شده از حرام
https://eitaa.com/s_a_razavi/6266
🔻 از تاریخ عبرت بگیریم
https://eitaa.com/s_a_razavi/6262
🔻 بندِ دلمان پاره شده
https://eitaa.com/s_a_razavi/6255
🔻 واکسن در قبیله سوفسطائیان
https://eitaa.com/s_a_razavi/6295
🔻 تصمیم رهبری و القاء فشار باطل
https://eitaa.com/s_a_razavi/6211
🔻 تمام حرف و بحث من در واکسن فقط یک جمله هست و بس
https://eitaa.com/s_a_razavi/6171
🔻 من نقد میکنم پس هستم
https://eitaa.com/s_a_razavi/6146
🔻 مملکتی با هزار رهبر
https://eitaa.com/s_a_razavi/6145
🔻 آزادی و اجبار در زیست اجتماعی
https://eitaa.com/s_a_razavi/6138
🔻 یاران گیج و ویج
https://eitaa.com/s_a_razavi/6135
🔻 رهبری و واکسن شناسان
https://eitaa.com/s_a_razavi/6084
🔻 تصمیم فرمانده
https://eitaa.com/s_a_razavi/6082
🔻عاقبت یک نقد غیر منصفانه
https://eitaa.com/s_a_razavi/5989
🔻 قطعات مختلف فتنه کرونا
https://eitaa.com/s_a_razavi/5898
🔻 شبکه اطلاعات کشور
https://eitaa.com/s_a_razavi/5877
#سیداحمدرضوی
@s_a_razavi
✅ پاسخ بخشی از شبهات و استدلالات مخالفان واکسن در باب ولایتمداری آنان را میتوانید در متون ذیل مطالعه و دریافت کنید. ( قسمت دوم)
🔻 این تناقض بحرانی را مخالفان واکسن چگونه میخواند پاسخ دهند؟!
https://eitaa.com/s_a_razavi/6339
🔻 افراطیون همیشه در آغوش استعارگران غش میکنند
https://eitaa.com/s_a_razavi/6377
🔻 در مقابل قوانین ضد اسلام چگونه باید رفتار کنیم؟
https://eitaa.com/s_a_razavi/6387
🔻 شناخت بی مبنایی در تضادها
https://eitaa.com/s_a_razavi/6404
🔻 فصل الخطاب اختلافات
https://eitaa.com/s_a_razavi/6464
🔻 آیا اگر کسی نظر کارشناسی مخالف رهبری بدهد؛ ضدولایتفقیه است؟
https://eitaa.com/s_a_razavi/6488
🔻 مخالفان تحریف گر
https://eitaa.com/s_a_razavi/6490
🔻 غایت هدف کارشناس نماها
https://eitaa.com/s_a_razavi/6491
🔻پاسخ به شبهاتی پیرامون تناقضات درمانی کرونا
https://eitaa.com/s_a_razavi/6505
🔻 پاسخ به برخی شبهات قیاس جریانات صدر اسلام با کرونا
https://eitaa.com/s_a_razavi/6506
🔻 آقا در همه حوزه ها فصل الخطاب است الا کرونا
https://eitaa.com/s_a_razavi/6511
🔻 شفافیت جبهه حق و باطل
https://eitaa.com/s_a_razavi/6519
🔻 ایراد کار مخالفان واکسن کجاست؟
https://eitaa.com/s_a_razavi/6522
🔻 داستان من و واکسن
https://eitaa.com/s_a_razavi/6528
🔻 یک سوال مبنایی از همه ولایتمداران دارم
https://eitaa.com/s_a_razavi/6534
🔻 چند سوال مبنایی از مخالفان واکسن
https://eitaa.com/s_a_razavi/6535
🔻 نه اینکه نتوانند بلکه نمیخواهند
https://eitaa.com/s_a_razavi/6544
🔻 عملیات روانی-رسانه ای در بحث کرونا چگونه صورت میگیرد؟
https://eitaa.com/s_a_razavi/6575
🔻 آشکار شدن مجهولات
https://eitaa.com/s_a_razavi/6610
🔻 اظهر من الشمس
https://eitaa.com/s_a_razavi/6611
🔻 ولایتمداری محصول آگاهی است
https://eitaa.com/s_a_razavi/6620
🔻 از تولیدکنندگان لوازم منزل یاد بگیرید!
https://eitaa.com/s_a_razavi/6621
🔻 توضیحاتی پیرامون قرنطینه هوشمند و میکروچیپ داخل واکسن
https://eitaa.com/s_a_razavi/6625
🔻 آیا اجبار در واکسیناسیون شرعی و قانونی هست؟
https://eitaa.com/s_a_razavi/6652
🔻توضیحاتی پیرامون چگونگی انحراف افکار مخاطب توسط استفتائات از مراجع
https://eitaa.com/s_a_razavi/6658
🔻 صراحت در کلام ولایت
https://eitaa.com/s_a_razavi/6731
🔻 ولایت ما و ولایت اونا
https://eitaa.com/s_a_razavi/6732
#سیداحمدرضوی
@s_a_razavi
بدترین اتفاق برای یک مامور امنیتی و اطلاعاتی اسارت است...
بریده رمان امشب که انشاءالله تا یک ساعت دیگه در کانال قرار داده میشه.
حدس میزنید چه اتفاقی قراره بیفته؟
#خط_قرمز
🔰 #بسم_الله_قاصم_الجبارین 🔰
یا علی مددی...💚
📕 رمان امنیتی ⛔️ #خط_قرمز ⛔️
✍️ به قلم: #فاطمه_شکیبا
قسمت 129
چشمم میافتد به توپ پلاستیکی پاره و خاک گرفته که گوشه حیاط افتاده است.
پس حتماً این خانه پسربچه یا بچههایی داشته که بعد از ظهر تابستان، خانه را با بازی فوتبالشان روی سرشان بگذارند.
معلوم نیست حالا آن بچهها کجا آواره شدهاند و اصلا زنده هستند یا نه؟
باید وارد اتاق خانه بشوم تا ببینم راهی هست که از طریق خرابههای خانه به راهم ادامه بدهم یا نه؟
در اتاق کاملا از جا درآمده و روی زمین افتاده است. خدایا من را ببخش که وارد خانه مردم میشوم... .
قبل از این که قدم به داخل خانه بگذارم، نگاهم به شیر کنار حیاط میافتد و یادم میآید که تشنهام. چیزی از جیره آبم نمانده است.
چون هنوز در منطقه تحت تصرف تحریرالشام هستم، میتوانم امیدوار باشم برای سلامتی خودشان هم که شده آب را مسموم نکردهاند.
با اکراه میروم به سمت شیر آب و با فشار دست، سعی میکنم اهرمش را بچرخانم. اهرم با صدای نخراشیدهای میچرخد؛ اما آبی از شیر خارج نمیشود.
نفسم را بیرون میدهم. بیخیال...فعلا میشود تشنگی را تحمل کرد.
قبل از این که کمر راست کنم، چشمم به یک خمپارهانداز شصت میلیمتری میافتد که میان بوتههای خودروی باغچه جا خوش کرده است.
این نشانه خوبی نیست. ممکن است کسی داخل خانه باشد. آرام کمر راست میکنم و با دقت حیاط را میپایم.
هیچ صدایی از داخل خانه نمیآید. کنار خمپارهانداز خبری از گلوله خمپاره نیست.
این یعنی یا خیلی وقت است که با این خمپارهانداز شلیک نکردهاند، یا همین حالا همه گلولههایشان را روی سر بچههای ما خالی کردهاند.
به پنجرهی بدون شیشه نگاه میکنم. خردهشیشههایش پخش شدهاند کف حیاط و پردهاش از پنجره بیرون زده.
کسی را داخل خانه نمیبینم. به سختی پاهای چسبیده به زمینم را تکان میدهم تا برسم به اتاق.
به خودم دلداری میدهم که اگر کسی داخل خانه بود، با شنیدن صدای چرخاندن شیر باید متوجه حضورم میشد و بیرون میآمد.
بعد هم سریع جواب خودم را میدهم که شاید کمین کرده باشد.
🔗لینک قسمت اول رمان 👇
🌐https://eitaa.com/istadegi/1733
⚠️ #ادامه_دارد ⚠️
🖋 #فاطمه_شکیبا
#روایت_عشق 💞
https://eitaa.com/istadegi
🔰 #بسم_الله_قاصم_الجبارین 🔰
یا علی مددی...💚
📕 رمان امنیتی ⛔️ #خط_قرمز ⛔️
✍️ به قلم: #فاطمه_شکیبا
قسمت 130
قدم به اتاق که میگذارم، بوی بد وحشتناکی زیر بینیام میزند و چهره در هم میکشم.
وحشتناک است! این میتواند یک هشدار باشد. گوش تیز میکنم.
صدای فشفش بیسیم میآید و وقتی دقتم را بیشتر میکنم، صدای کسی را میشنوم که پشت بیسیم حرف میزند.
خون در رگهایم یخ میزند و در همان حال میایستم. بدترین اتفاق برای یک مامور امنیتی و اطلاعاتی اسارت است و دوست ندارم به هیچ وجه تجربهاش کنم.
ذکر صلوات روی لبم جان میگیرد.
میچسبم به دیوار پشت سرم و تمام خانه را از نظر میگذرانم؛ پنجرههای شکسته و پردههای پاره، وسایل بهم ریخته و شکسته، لباسهای ریخته بر زمین، دیوارهای زخمی از اثر گلوله و ترکش و قاب عکسهایی با شیشه شکسته که افتادهاند روی زمین.
معلوم است آدمهای این قاب عکس، تمام زندگیشان را رها کرده، جانشان را برداشته و فرار کردهاند.
روی یکی از دیوارهای زخمی، بالای این ویرانیها، باز هم با اسپری مشکی لا اله الا الله نوشتهاند. به نام خدا و به کام خودشان، روزگار مردم را سیاه کردهاند... .
هرچه جلوتر میروم، بوی بد شدیدتر میشود و بیشتر مشامم را میآزارد.
انگار منشاء این بوی بد، یکی از اتاقهاست. بوی تعفن است؛ بوی لاشه گندیده یک حیوان.
گوشهایم ده برابر قبل به صدا حساس شدهاند. تمام بدنم نبض میزند.
نارنجک را از جیب شلوارم بیرون میآورم و در دست میگیرم. من اسیر نمیشوم، حتی به قیمت مرگ.
این بوی تعفن کمکم دارد من را به مرز تهوع میبرد. دستم را روی صورتم میگذارم تا صدای عق زدنم در نیاید.
حس میکنم الان است که تمام دل و رودهام را بالا بیاورم.
یکی دو روز است که چیزی نخوردهام و حالا بوی تعفن و گرسنگی با هم به معدهام حمله کردهاند.
باز هم حالت تهوع... چفیهام را روی دهان و بینیام میگیرم. چشمانم سیاهی میروند و الان است که از هوش بروم.
به نزدیک در اتاق که میرسم، صدای بیسیم را واضحتر میشنوم:
- أ تسمعنی ابوعدنان؟(صدامو میشنوی ابوعدنان؟)
🔗لینک قسمت اول رمان 👇
🌐https://eitaa.com/istadegi/1733
⚠️ #ادامه_دارد ⚠️
🖋 #فاطمه_شکیبا
#روایت_عشق 💞
https://eitaa.com/istadegi
سلام
نه بزرگوار،
وقایع داستان به ترتیب این بود:
عباس میخواست بره سوریه، حاج رسول نگذاشت، پرونده سمیر بهش محول شد، رفت سوریه و سمیر رو کشت، برگشت ایران، یه ماموریت کوچیک توی ایران انجام داد، و دوباره رفت سوریه و الان هم سوریه ست.
به *** دقت کنید، چون این علامت پرش زمانی هست.
زمان حال با فعل حال روایت میشه و زمان گذشته با فعل ماضی.