eitaa logo
🎋جوانان انقلابی
211 دنبال‌کننده
7.1هزار عکس
4.1هزار ویدیو
108 فایل
مقام‌معظم‌رهبرے: جوان‌ها‌امروز‌درفضاے‌ مجازے فعالند,فضاےمجازے مےتواندابزارےباشدبراےزدن توے دهان دشمنان✊ #بیاد_شہیدمحسن‌حججے و #شهیدجوادمحمدی «عضو شدن درڪاناݪے ڪہ دم از شہدا میزنہ سعادتـہ» [کپے با ذڪر #صلوات مجاز است✔]
مشاهده در ایتا
دانلود
💫🌷توصیه ای زیبا از سردار شهید حاج محمد ابراهیم همت... اگر انسان در هر ۲۴ساعت یک تذکر به خودش بدهد بد نیست... بهترین موقع برای چنین تذکری لحظه‌های بعد از پایان نماز و وقتیست که سر به سجده می‌گذارید...📿 همان وقت اعمال خودتان طی صبح تا شب آن روز را مرور کنید. از خودمان بپرسیم، در این ۲۴ساعتی که بر ما گذشت، آیا کارهایمان برای رضای خدا بود..؟! 🍂🍃🍂🍃🌹🍂🍃🍂🍃 ↓●ڪلیڪ ڪن●↓ http://eitaa.com/joinchat/176947216C4c94613ff4
🌟 خاطره ای زیبا از شهید ابراهیم هادی... وقتی بهش می‌گفتیم چرا گمـنام ڪار می‌ڪنی ..؟! میگفت: ای بابا، همیشه ڪاری ڪن ڪه اگه خدا تو رو دید خوشش‌ بیاد نه مـردم...! 🍂🍃🍂🍃🌹🍂🍃🍂🍃 ↓●ڪلیڪ ڪن●↓ http://eitaa.com/joinchat/176947216C4c94613ff4
4_5809937368085430324.mp3
1.61M
💫 روایتی زیبا ازحاج‌حسین‌یکتا... "جوان عاشق"!♥️✨ 🍂🍃🍂🍃🌹🍂🍃🍂🍃 ↓●ڪلیڪ ڪن●↓ http://eitaa.com/joinchat/176947216C4c94613ff4
🌸استدلال جالب و سراسر تقوای یک بانوی شهیده، برای رعایت حجاب در خواب...‼️ 🍂🍃🍂🍃🌹🍂🍃🍂🍃 ↓●ڪلیڪ ڪن●↓ http://eitaa.com/joinchat/176947216C4c94613ff4
💫🌷خاطره ای زیبا از سردار جاویدالأثر، حاج احمد متوسلیان... 🌼حاج احمد در یکی از عملیات ها زخمی شده بود و یکی از پاهایش هم در گچ بود. او هر روز بین ساعت ۱۱ تا ۱۲ برای تعویض پانسمان به بیمارستان می آمد، اما یک روز نیامد و از آنجا که بسیار دقیق و مقرراتی بود، این غیبتش موجب نگرانی همه شد. 🌸 با پیگیری و پرس و جوی فراوان يكي از رزمندگان گفت: «حاج احمد از صبح تا عصر در حمام بوده است.» خطاب به رزمنده گفتیم: «او نباید آن قدر در حمام بماند؛ ممکن است گچ پایش نم بكشد.» 🍃 سراسیمه به حمام رفتیم و صحنه عجیبی را مشاهده کردیم. گچ پای حاج احمد كاملا سالم بود اما از انگشتانش خون می چكيد! حاج احمد در حال شستن لباس همه رزمندگانش بود، وقتی علت را پرسیدیم در جواب گفت: «حواسم به گچ پایم بود، چون كه بیت المال است.» ↓●ڪلیڪ ڪن●↓ http://eitaa.com/joinchat/176947216C4c94613ff4
💫🌷 خاطره ای زیبا از شهید حسین مشتاقی... 🌼 پدر شهید : 🍃 پسرم؛ تو به اندازه کافی جبهه رفتی . دیگه نرو؛ بزار اونایی برن که تا حالا نرفتن. ⚘چیزی نگفت و یه گوشه ساکت نشست. 🌸 صبح که خواستم نماز بخونم اومد جانمازم رو جمع کرد، بهم گفت: “پدر جان! شما به اندازه کافی نماز خوندی بذارین کمی هم بی نماز ها، نماز بخونن"! ❤️ خیلی زیبا منوقانع کرد و دیگه حرفی برای گفتن نداشتم... 🍂🍃🍂🍃🌹🍂🍃🍂🍃 ↓●ڪلیڪ ڪن●↓ http://eitaa.com/joinchat/176947216C4c94613ff4
💫🌷 خاطره ای زیبا از شهید حسینعلی اکبری... 🦋 بوی عطر عجیبی داشت. نام عطر را که میپرسیدیم جواب سر بالا میداد... 🍂 شهید که شد در وصیت‌نامه‌اش نوشته بود: به خدا قسم هیچ گاه عطری به خود نزدم. هر وقت خواستم معطر بشم، از ته دل میگفتم: "السلام‌علیک‌یا‌اباعبدالله‌الحسین‌" 🍂🍃🍂🍃🌹🍂🍃🍂🍃 ↓●ڪلیڪ ڪن●↓ http://eitaa.com/joinchat/176947216C4c94613ff4
🌸🍃خاطره ای زیبا از شهید مجید زین الدین … 🍃 یه موتور گازے داشت که هرروز صبح و عصر سوارش میشد و باهاش میومد مدرسه و برمیگشت… 🌼 یه روز عصرکه پشت همین موتور نشسته بود و میرفت، رسید به چراغ قرمز… ترمز زد و ایستاد. یه نگاه به دور و برش کرد و موتور رو زد رو جک ورفت بالای موتور و فریاد زد : الله اکبر و الله اکــــبر...‼️ نه وقت اذان ظهر بودنه اذان مغرب … اشهد ان لا اله الا الله... هرکی آقا مجید و نمیشناخت غش غش میخندید و متلک مینداخت و هرکیم میشناخت مات و مبهوت نگاهش میکردکه این مجید چش شُدِه؟! قاطی کرده چرا؟! 🌼 خلاصه چراغ سبز شد و ماشینا راه افتادن و رفتن… آشناها اومدن سراغ مجید که آقااامجید! چطور شد یهو؟؟!! حالتون خُب بود که؟!! 🌼 مجید یه نگاهی به رفقاش انداخت و گفت : "مگه متوجه نشدید؟! پشت چراغ قرمز یه ماشین عروس بودکه عروس توش بی حجاب نشسته بود و آدمای دورش نگاهش میکردن… من دیدم تو روز روشن جلو چشم امام زمان داره گناه میشه؛ به خودم گفتم چکار کنم که اینا حواسشون از اون خانوم پرت شه ؟! دیدم که این بهترین کاره !" ↓●ڪلیڪ ڪن●↓ http://eitaa.com/joinchat/176947216C4c94613ff4