💠 پیگیر اعزام به سوریه شد؛ اما نتوانست مدافع حرم شود/به خاطر نجات یک جانباز از صحنه درگیری به شهادت رسید.
🔻حسین از همان اول تعلقی به دنیا نداشت. هم آنجایی که کسب و کار خوبی داشت ولی همه را کنار گذاشت تا لباس پاسداری بپوشد. هم آنجایی که هر وقت یکی از رفقا به مشکلی بر میخورد حسین سریعا ورود میکرد تا مشکل را رفع کند. اوج رهایی حسین از این دنیا زمان روضهها بود. مخصوصا زمانی که روضه حضرت رقیه(س) خوانده میشد. حسین عاشق روضه سه ساله امام حسین(ع) بود، وصیت کرده بود اگر شهید شدم سر مزارم روضه حضرت رقیه(س) بخواند. چند وقتی پیگیر اعزام به سوریه شد؛ اما شرایط جوری نشد که بتواند مدافع حرم شود.
🔸سرانجام روز 31 شهریور ماه 97 در حمله کور دشمنان بزدلان نظام جمهوری اسلامی ، حسین ولایتی فر در سن 22 سالگی به شهادت رسید. یکی از دوستان و همرزمان شاهد حسین نقل می کرد که حسین خود استاد کمین و ضد کمین بوده است. اگر میخواست در آن معرکه جان خود را حفظ کند امکان نداشت تیر بخورد. وقتی در آن سر و صدا و شلوغی و هیاهو همه میخوابند روی زمین، حسین جانبازی را میبیند که نمیتواند فرار کند و روی ویلچر گیر کرده، حسین هم به سمت آن جانباز میدود تا او را عقب بیاورد و جان او را حفظ کند. که چندین تیر به سینهاش میخورد و آسمانی میشود.
#زندگینامه
#بخش_آخر @istadeh_tashahadat
🎋جوانان انقلابی
🍃🔻۱۴ مرداد سالروز ترور و شهادت دکتر #حسن_آیت نماینده مجلس شورای اسلامی دقیقا زمانیکه قصد داشت چهره
🍃♦️۱۴ مرداد سالروز شهادت دکتر سید حسن آیت
#زندگینامه
🍃♦️شهید دکتر سید حسن آیت سوم تیر ۱۳۱۷ هجری شمسی در شهرستان نجف آباد در خانواده ای روحانی و کشاورز دیده به جهان گشود
🔹وی تحصیلات ابتدائی و متوسطه خود را در همین شهرستان سپری کرد و پس از پایان تحصیلات علوم دینی از جمله علوم حوزه و تا حدود فقه و اصول در نجفآباد و اصفهان، به تهران رفت و در دانشسرای عالی در رشته تربیت معلم، در بخش ادبیات فارسی موفق به اخذ لیسانس شد.
🔹شهید آیت مطالعات خود را در رشته جامعهشناسی ادامه داد و سال ۱۳۴۰ فوق لیسانس جامعهشناسی از مؤسسه علوم اجتماعی دانشگاه تهران دریافت کرد.
در سال ۱۳۴۱، در کنکور دانشکده حقوق شرکت کرد و در همین سال به دانشکده حقوق دانشگاه تهران راه یافت و دوره روزنامه نگاری را در مؤسسه اطلاعات گذراند و در طول مدت تحصیلات عالیه، به زبانهای عربی، انگلیسی و فرانسه نیز آشنایی پیدا کرد.
🔹شهید آیت در نجفآباد و اصفهان پای به میدان مبارزه نهاد و از همان ابتدای نوجوانی ، راه اسلام و راه آیتالله کاشانی را انتخاب کرد و با درگذشت آیت الله کاشانی در اسفند سال ۱۳۴۰ صحنه مبارزه اسلامی در میهن ما خالی شد و یک دوران فترت پیش آمد.
با شروع مبارزه امام خمینی (ره) با رژیم پهلوی شهید آیت از اولین کسانی بود که به امام خمینی پیوست و پس از قیام ۱۵ خرداد با تدریس در دانشگاه ذهن دانشجویان خود را بیدار و آنان را در مسیر مبارزه به حرکت درمی آورد.
🔹با اوج گیری مبارزه ملت مسلمان ایران در مقابل نظام استکبار، شهید آیت یکی از اولین کسانی بود که با سخنرانیهای خود در مساجد و دانشگاهها و ادارات دولتی به گسترش دامنه مبارزه با رژیم پرداخت و با حضور خود در این اجتماعات که شاید بیشترین سخنرانی های شهید آیت در طی این دوران انجام شده است، نقش بسیار سازنده و فعالی در بالا بردن سطح اطلاعات تودههای مردم ایفاء کرد.
🔹با پیروزی انقلاب، شهید آیت به همراه شهید مظلوم آیتالله دکتر بهشتی و سایر همرزمان از مؤسسان حزب جمهوری اسلامی و عضو شورای مرکزی این حزب بود که از همان ابتدا به عنوان دبیر سیاسی حزب جمهوری اسلامی انتخاب شد.
شهید آیت در انتخابات مجلس خبرگان، بعنوان نماینده مردم اصفهان انتخاب شد و بعنوان دبیر مجلس خبرگان انتخاب شد.
🔹پس از حذف جلال الدین فارسی از نامزدی ریاست جمهوری، شهید آیت به عنوان تنها کاندیدای حزب در مقابل خطی که بنیصدر نامزدشان بود .
شهید آیت برای روشن شدن چهره منافقانه بنیصدر و اطرافیانش و میزان واقعیت وعدهها و نیز عدم اعتقاد او به ولایت فقیه، همه کاندیداها را به مناظره تلویزیونی دعوت کرد.
🔹شهید آیت، به دنبال افشاگریها و بیان نقطه نظرات سازنده و هشداردهنده خود در نطق های انتخاباتی رادیو تلویزیونیاش، در نامهای به وزارت کشور خواستار ۱۵ روز تأخیر انتخابات شد.
در اولین انتخابات مجلس شورای اسلامی پس از پیروزی انقلاب، شهید آیت به نمایندگی تهران در مجلس شورای اسلامی انتخاب شد و در همین دوران خدمت در مجلس، چهره بسیاری از منافقین و افراد وابسته به غرب را افشاء کرد .
♦️در اربعین ۷۲ تن از شهدای ۷ تیر ۱۳۶۰ از شهدای پاکباز اسلام ویاران وفادار امام ، دکتر حسن آیت نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی و عضو دیگر این حزب ، حین خروج از منزل مسکونی خود مورد سوءقصد قرار گرفت و به جمع یاران گلگون کفن خویش پیوست.
🌷پیکر شهید آیت درتهران تشییع و در بهشت زهرا به خاک سپرده شد.
🍃🌷#شهدا_گاهی_نگاهی
#جَـواݩـانِ_اِنقـِلابـے
↓●ڪلیڪ ڪن●↓
http://eitaa.com/joinchat/176947216C4c94613ff4
نام : شهید مصطفی صدرزاده
تولد : 19 / شهریور / 1365
محل تولد : خوزستان
شهادت : 1 / آبان / 1394
محل شهادت : سوریه _ حلب
سن : 29
مزار : تهران _ شهریار _ گلزار شهدای بهشت رضوان
خلاصه ای از زندگی :
سلام رفقای عزیزم ، من مصطفی صدر زاده متولد ۱۹ شهریور ۱۳۶۵ در شهرستان شوشتر استان خوزستان هستم .
پدرم پاسدار و جانباز جنگ تحمیلی و مادرم از خاندان جلیله سادات هستند . من فرزند سوم و پسر دوم خانواده ی صدرزاده بودم .
یازده ساله بودم که از اهواز به همراه خانواده به استان مازندران و پس از دو سال به شهرستان شهریار استان تهران نقل مکان و در آنجا ساکن شدیم .
دوران نوجوانی خود را با شرکت در مساجد و هیئت های مذهبی ، انجام کارهای فرهنگی و عضویت در بسیج و یادگیری فنون نظامی سپری کردم .
در دوران جوانی حدود چهارسال در حوزه ی علمیه ی امام جعفر صادق علیه السلام در تهران به تحصیل علوم دینی پرداختم ولی حس می کردم گمشده ای دارم که هنوز به آن نرسیده ام ، از این رو درس حوزوی را رها کردم و به دنبال کار فرهنگی ، که همان گشمده ام بود ، در دانشگاه دانشجوی رشته ادیان و عرفان شدم .
هم زمان مشغول جذب نوجوانان و جوانان مناطق اطراف شهریار و برپایی کلاسها و اردوهای فرهنگی و نظامی و جلسات سخنرانی و... برای آنان بودم .
من از سن ۱۴، ۱۵ سالگی جزو کسانی بودم که برای ساخت مسجد محل کمک می کردم ؛ چه از لحاظ کارگری کردن برای ساخت ، که نخواهند هزینه ای را متقبل شوند و چه از طریق جمع آوری پول و کمک در بهشت رضوان یا بهشت زهرای تهران .
گاهی اوقات دوستانم سربه سرم می گذاشتند که مصطفی شغل جدید پیدا کردی و از این حرف ها . یادم هست روزی مادرم گفت : پسرم ناراحت نمی شوی به تو این حرفها را میزنند ؟ بالاخره پسری در این سن و سال اوج غرور را سپری میکنی .
من هم در جواب خیلی راحت گفتم : نه مامان اتفاقا برای خدا گدایی کردن نمیدونی چه لذتی داره ... برای ساخت این مسجد زحمات زیادی کشیده شد و به حمد خدا بعد از چندسال ، ساخت آن به پایان رسید .
یک روز من خواب عجیبی دیدم که آن را برای عمه ام تعریف کردم ، خواب دیدم مسجد ساخته شده آن هم با چه عظمتی و آنجا شهید آوردند ، تابوت را وسط مسجد گذاشتند و از این تابوت نور در آسمان می رود . جالب اینجاست که اولین شهیدی که در این مسجد تشییع شد خود من بودم .
نتیجه ازدواج من با خانم سمیه ابراهیم پور ، در سال 1386 ، دختری به نام فاطمه و پسری به نام محمدعلی بود .
در دوران دانشجویی برای امرار معاش مدتی به شغل گاوداری روی آوردم .
در سال 1392 برای دفاع از دین و حرم بی بی زینب (س) با نام جهادی سید ابراهیم ، داوطلبانه به سوریه عزیمت و بعد از مدتی فرمانده ی گردان عمار و جانشین تیپ فاطمیون شدم . البته اعزام من به این آسانی ها هم نبود !
با توجه به این که من سربازی نرفته بودم و اجازه ی خروج از کشور را نداشتم ، دو مرحله با رفتن به عراق سعی کردم از آن طریق خود را به سوریه برسانم که موفق نشدم ، لذا تصمیم گرفتم به عنوان افغانستانی و همراه با تیپ فاطمیون عازم سوریه گردم که نهایتاً با سعی و تلاش پیگیر موفق شدم
و برای این کار به مشهد رفتم و لهجه ی افغانستانی را یاد گرفتم و به عنوان یکی از رزمندگان افغانستانی فاطمیون راهی سوریه شدم و حدود سه سال در جبهه های نبرد مبارزه کردم .
زخم های زیادی روی بدن من به جا مانده بود ، زخم هایی که یا یادگار فتنه گران سال ۸۸ بودند یا یادگار داعشیان ! زخم هایی که هرروز در میدان جنگ تعدادشان بیشتر می شد و استقامت من را بیشتر می کرد .
سرانجام پس از چندین بار زخمی شدن در درگیری با داعش ، ظهر روز تاسوعا مقارن با ۱ آبان 1394 در عملیات محرم در حومه حلب سوریه به آرزوی خود ، یعنی شهادت در راه خدا رسیدم و به دیدار معبود شتافتم .
#زندگینامه
#شهدا_گاهی_نگاهی
#جَـواݩـانِ_اِنقـِلابـے
↓●ڪلیڪ ڪن●↓
http://eitaa.com/joinchat/176947216C4c94613ff4
#اطلاع_نگاشت
#زندگینامه
#شهید_سید_احمد_پلارک
در شش سالگی پدر را از دست داد و چون تک پسر خانواده بود علاوه بر تحصیل، بار مسئولیت خانواده نیز بر عهده او افتاد و تن به کار داد و توانست خواهرانش را در ازدواج یاری دهد.
او در خیابان ایران میدان شهدا و در محلهای مذهبی زندگی میکرد. مسجد حاج آقا ضیاء آبادی "علی بن موسی الرضا علیه السلام" مأمن همیشگیاش بود. وی دائماً به منطقه میرفت. او فرمانده آر پیچیزنهای گردان عمار در لشکر 27 حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم بود.
در یکی از پایگاه های زمان جنگ، به عنوان یک سرباز معمولی کار میکرد. او همیشه مشغول نظافت توالت های پایگاه بود و همیشه بوی بدی بدنش را فرا می گرفت. در یک حمله هوایی در حال نظافت بود که موشکی به آنجا برخورد میکند و او شهید و در زیر آوار مدفون میشود.
بعد از بمب باران، هنگامی که امداد گران در حال جمع آوری زخمی ها و شهیدان بودند، متوجه میشوند که بوی شدید گلابی از زیر آوار می آید. وقتی آوار را کنار میزدند با پیکر پاک این شهید روبرو میشوند که غرق در بوی گلاب بود. هنگامی که پیکر آن شهید را در بهشت زهرا تهران، در قطعه 26 به خاک میسپارند، همیشه بوی گلاب تا چند متر اطراف مزار این شهید احساس میشود و نیز سنگ قبر این شهید همیشه نمناک میباشد بهطوری که اگر سنگ قبر شهید پلارک را خشک کنید، از آن طرف سنگ از گلاب مرطوب می شود..
🌴اَلْلَّٰھُمـَّـ ؏َـجِّڸْ لِوَلیِّٖــღــڪَ اَلْفَــــࢪَجْ🌴
🎋#جوانان_انقلابی
#شهدا_گاهی_نگاهی
#امام_زمان_عج
#جهاد_تبیین
http://eitaa.com/joinchat/176947216C4c94613ff4