eitaa logo
آستان حضرت طاهر ﷺ
2.7هزار دنبال‌کننده
10.3هزار عکس
1.7هزار ویدیو
30 فایل
آستان مقدس حضرت طاهر علیه السلام 📌استان البرز،کرج، مهرشهر ☎️ روابط عمومی آستان : ۰۲۶-۳۳۵۱۴۵۸۸ 📱 ارتباط با ما : @Emamzadeh_Taher اینستاگرام: http://instagram.com/itaher.ir 🌱مرکز مشاوره طهورا @tahoora_psy 🌿کانال خدام نوجوان: @nojavan_khadem
مشاهده در ایتا
دانلود
14.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♨️داستانی از توسل شهید عبدالحسین برونسی 👌 بسیار شنیدنی 🎤حجت الاسلام 🌷🌷🌷
🌺🌺مولاناالإمامُ الرِّضا عليه السلام: مَن سألَ اللّه َ الجَنّةَ و لَم يَصْبِرْ على الشَّدائدِ فَقدِ اسْتَهْزأ بنَفْسِهِ .; 🌺🌺مولاناامام رضا عليه السلام: هر كس [از خدا] بهشت بخواهد و در برابر سختيها شكيبايى نورزد، بى گمان خود را مسخره كرده است.🌺 بحار الأنوار : 78/356/11. 🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
🍃شخصی به حضور پیامبر (صلی الله علیه و آله) رسید, عرض کرد: نماز می خوانم و عمل منافی عفت انجام می دهم, دروغ هم می گویم! کدام را اول ترک گویم؟ ! ❤️ پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود: دروغ. او در محضر پیامبر (صلی الله علیه و آله) تعهد کرد که هرگز دروغ نگوید. 👈👈 هنگامی که خارج شد, وسوسه های شیطانی برای عمل منافی عفت در دل او پیدا شد, اما بلافاصله در این فکر فرو رفت, که اگر فردا پیامبر (صلی الله علیه و آله) از او در این باره سؤال کند چه بگوید؟ بگوید چنین عملی را مرتکب نشده است؟ اینکه دروغ است و اگر راست بگوید حد بر او جاری می شود؛ و همین گونه در رابطه با سایر کارهای خلاف این طرز فکر و سپس خود داری و اجتناب برای او پیدا شد 💟 و به این ترتیب ترک دروغ سرچشمه ی ترک همه ی گناهان او گردید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📺سخنرانی استاد حسینی قمی ✍️موضوع: اگر نگران عاقبت بخیری فرزندت هستی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨﷽✨ ✍ مراسم تشیع جنازه یکی از آشنایان در یک روز سرد پاییزی در گورستان بودم. نوه متوفی اصلا گریه نمی‌کرد و محزون هم نبود. سال‌ها این موضوع برای من جای سوال بود با این‌که او سنگ‌دل هم نبود. بعدها از او علت را جویا شدم، گفت: پدر بزرگ من هر چند انسان بدی نبود ولی روزی یاد دارم، عید نوروز بود و به نوه‌های خود عیدی می‌داد و ما کودک بودیم، ما نوه دختری او بودیم و او به نوه های پسری‌اش 1000 تومنی عیدی داد ولی به ما 200 تومنی داد و در پیش آن‌ها گفت: پدربزرگ اصلی شما فلانی است و بروید و از او شما 1000 تومنی عیدی بگیرید. این حرکت او برای همیشه یاد من ماند و من تا زنده‌ام او را پدربزرگ و خودم را نوه او هرگز نمی‌دانم. برای نفوذ در دل‌ها شاید صد کار نیک کم باشد ولی برای ایجاد نفرت ابدی، یک حرکت احمقانه کافی است. و بدانیم کودکان هرچند در مقابل محبت ما توان تشکر ندارند و خجالت می‌کشند و در برابر تندی و بی‌احترامی ما، از ترس ما توان عکس‌العمل ندارند و سکوت می‌کنند، ولی آن‌ها تمام رفتار ما را می‌فهمند و محبت‌ها و بدی‌های ما را می‌بینند و می‌دانند و برای همیشه در ذهن خود حفظ می‌کنند و زمانی که بزرگ شدند، تلافی می‌کنند.
پیامبر اڪرم (ص) فرمود من از جبرییل پرسیدم آیا بعد از من به زمین خواهی آمد ؟ 🍀 گفت : بلی یا رسول الله بعد از شما ۱۰ مرتبه به زمین نازل خواهم شد .... و ده گوهر از روی زمین خواهم برد ( به دلیل ڪفران مردم ). ✅پیغمبر فرمودند : آن گوهر ها چیست ؟ عرض ڪرد : 🍀 دفعه اول که نازل بشوم برڪت را خواهم برد . 🍀دفعه دوم رحمت را . 🍀دفعه سوم حیا را از چشم زنان . 🍀دفعه چهارم حمیت و غیرت را از مردان. 🍀 دفعه پنجم عدالت را از دل سلاطین . 🍀دفعه ششم صداقت و راستی را از دل رفیقان و دوستان . 🍀دفعه هفتم مروت را از دل اغنیا . 🍀دفعه هشتم صبر را از دل فقیران . 🍀 دفعه نهم حکمت را از دل حڪیمـــان. 🍀دفعه دهم ایمان را از دل مومنین. هر گاه خداوند غضب نماید، عذابی بر ایشان نازل نڪند . به جایش نرخ های آنان گران می شود و عمرهای ایشان ڪوتاه می گردد و تجارتشان سود نمی ڪنند و میوه هایشان نیڪو نمی باشد و نهر هایشان ڪم آب و باران از ایشان دریغ می گردد و اشرار بر آنان مسلط می گردد. ‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌🌷🌷🌷
من گریه مۍریزم به پاۍ جاده‌ات تا آئینه ڪارۍ ڪرده باشم مقدمت را اوّل ضمیر غائب مفرد ڪجائۍ؟ اۍ پاسـخ آدیـنـه هاۍ پـُر معمّـا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠پيامبر اکرم صلی الله علیه و آله 🔸اسْتَعِينُوا عَلَى أُمُورِكُمْ بِالْكِتْمَانِ فَإِنَّ كُلَّ ذِي نِعْمَةٍ مَحْسُودٌ 🔹در كارهايتان از پنهان كارى كمك بگيريد زيرا هر صاحب نعمتى مورد حسد واقع شود 📗 تحف العقول ص۴۸
YEKNET.IR - vahed - fatemieh 2 - 1400 - hosein taheri.mp3
7.57M
🔳 🌴این بار چندم است کفن باز میکنم 🌴دارم به این بهانه تو را ناز میکنم 🎤 👌دلنشین
🌸 ربنای سوزناک 🌸 🥀 شب بود و ما هم چنان اسارت را در اردوگاه تکریت سپری می کردیم. همه در خواب عمی قی فرو رفته بودند. من زیر پتو بیدار بودم. 🍃 در همین لحظات صدای آرام و دوردستی را شنیدم. نیم خیز شدم و به اطراف نگریستم. صدا دیگر نمی آمد؛ از پنجره نگاهی به بیرون انداختم هیچ صدایی به گوش نمی رسید. 🥀 کنجکاوانه گوشم را به زمین چسباندم. صدای ناله ی محزون را شنیدم. فهمیدم که صدا از داخل همین آسایشگاه است. به بچه ها نگاه کردم همه زیر پتوها دراز کشیده، در خواب بودند اما در آن گوشه یکی از پتوها مثل تپه ای کوتاه بالا آمده بود. 🍃 با شگفتی دوستم را از خواب بیدار کردم. او هاج و واج مرا نگاه می کرد. واقعه را برایش شرح دادم. او چشم هایش را مالید و نگاهی به آن جا کرد. بعد بی توجه به حرف های من خوابید 🥀 و گفت: «تو هم بخواب!» گفتم: «بیدارت کردم تا به او کمک کنیم ببینیم چه گرفتاری دارد که این طور گریه می کند». او گفت: «تو نمی دانی چرا او گریه می کند؟ او دارد نماز شب می خواند.» سپس پتو را روی سرش کشید و خوابید. 🍃 من که بی تاب شده بودم، به سوی آن آزاده رفتم و پتویش را آرام کنار زدم. دیدم که او در حال سجده اشک می ریزد و ناله می کند. صدای ربّنایش بسیار سوزناک بود. 🥀 بغض گلوی مرا می فشرد و با تعجب نگاهش می کردم! چه حال خوبی داشت! پیش خود گفتم: «مگر فرق من و او چیست؟». دیدن آن صحنه مرا تکان داد و شخصیت مرا دگرگون کرد. از فردا شب من هم از خواب برخاستم. 📚 قصه ی نماز آزادگان، ص 170، خاطره ی ضیاء الدین احراری. ------🌸🌹🌸-------