eitaa logo
آستان مقدس حضرت طاهرﷺ
3.6هزار دنبال‌کننده
13.7هزار عکس
2.1هزار ویدیو
31 فایل
آستان مقدس حضرت طاهر علیه السلام 📌استان البرز،کرج، مهرشهر ☎️ روابط عمومی آستان : ۰۲۶-۳۳۵۱۴۵۸۸ 📱 ارتباط با ما : @Emamzadeh_Taher اینستاگرام: http://instagram.com/itaher.ir 🌱مرکز مشاوره طهورا @tahoora_psy 🌿کانال خدام نوجوان: @nojavan_khadem
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🌹ناصح مشفق🌹🍃 ↩ هم رزم شهید : یکی از ویژگی های آقا شهرام ؛ دلسوزی و به فکر بودن دیگران بود. او دائما به من می گفت: پرویز گوش به حرف این و آن نکن، خودت عقل و درایت داری بیا به منطقه برویم ، هر کدام از ما باید به نمایندگی خانواده مان راه دفاع از ناموس و وطن و حق را برویم. ↩ دختر خاله ی شهید: همیشه اهل فامیل را نصیحت می کرد، نسبت به سنش خیلی فهمیده بود ، من حتی حالا نیز حضور شهرام را حس می کنم و در کارهایم از او یاری می طلبم و هیچ وقت یاد و خاطره اورا فراموش نکرده ام. 🖊 🔷 eitaa.com/shohadaaitaher
🕊 همه شده بودیم گوش و می شنیدیم که یکهو صدای صلوات بلند شد. چند نفری که توی باغ نبودند چشم گرد کردند و به هم اشاره که «چی شد؟ صلوات برای چی؟!» یواشکی جواب گرفتند: «آخه فلانی غیبت کرد» به بچه های گردان یاد داده بود «هرکس وسط حرف هایش داشت غیبت می کرد چیزی نگید و فقط صلوات بفرستید تا متوجه بشه و دیگه ادامه نده. اگه باز هم به غیبتش ادامه داد شما هم به صلوات تون ادامه بدید. اون قدر بفرستید تا مجبور بشه تمومش کنه. » فکر بکری بود، تاثیرش هم زیاد. دیگر کسی جرات نداشت غیبت کند و الا بچه های گردان با رگبار صلوات هدفش می گرفتند. 🔹 eitaa.com/shohadaaitaher
🌱 مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می فرمود: خدا با کارهایش با ما حرف می زند. هر وقت غصه دارمان کرد؛ یعنی با ما کار دارد. غم پیغام دوست است. وقتی غم آمد با او خلوت کن ببین با تو چه کار دارد ... . . 🌷شهدا همیشه نگاهے🌷 🔹 eitaa.com/shohadaaitaher
🌷شهید احمد ڪاظمے: اگر می خواهید تاثیر گذار باشید... اگر می خواهید به عمر و خدمت و جایگاهتون ظلم نکرده باشید ؛ما راهی به جز اینکه یک شهید زنده در این عصر باشیم نداریم.. 🌷شهدا همیشہ نگاهے🌷 🔹 eitaa.com/shohadaaitaher
#به_رنگ_شهدا یک سالی بود در خانه ما بیشتر صحبت از #شهادت بود🕊 یک روزی گفت: «خانم اگر من شهید شوم چه می‌کنی؟» گفتم:.« خدا را شکر می‌کنم.»☺️ گفت:«اگر جنازه من را بیاورند دست روی صورت من می‌کشی😢؟» گفتم: «آقا شاید تو سر نداشته باشی.» گفت: «خدا را شکر پیش امام حسین شرمنده نمی‌شوم.»🌹 گفت: «دستم چه؟» گفتم: «شاید دست هم نداشته باشی.» گفت: «آن زمان هم خدا را شکر می‌کنم که شرمنده #حضرت_ابوالفضل نیستم.»🌹 بعد گفتم: «شاید تانک از روی شما رد شود و چیزی از تو باقی نماند.» گفت:« آن وقت پیش #علی‌اکبر شرمنده نیستم.»💔 بعد گفت: «اگر جنازه‌ام برنگردد پیش خانم #فاطمه_الزهرا هستم و به عروسم که از سادات است❤️ گفت: «شما از خانم فاطمه زهرا بخواهید اگر #شهید شدم جنازه‌ام برنگردد... #شهید مدافع حرم رحیم کابلی 🌸 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 🔹 eitaa.com/shohadaaitaher
#به_رنگ_شهدا 🍃🔸🍃🔸🍃 #رمز_یا_زهرا توی خط مقدم کارها گره خورده بود خیلی از بچه ها پرپر شده بودند خیلی ها مجروح. حاج حسین خرازی بی قرار بود اما به رو نمی آورد خیلی ها داشتند باور میکردند اینجا آخر کاره توی این گیر و دار حاجی اومد پشت بیسم و با حالت بغض و گریه به تورجی زاده، فرمانده گردان یازهرا"س" گفت : چند خط روضه حضرت زهرا برام بخون. تورجی زاده فقط یک بیت زمزمه کرد که دیدم حاجی از هوش رفت! صدای او در كل بيسم ها پخش شد. خدا می دونه نفهمیدیم چی شد وقتی به خودمون اومدیم دیدیم بچه ها دارند تکبیر میگن ، خط را گرفته بودند و عراقی ها را تارو مار کرده بودند 🌷 با توسل به حضرت زهرا(س) گره کار باز شده بود. 🔹 eitaa.com/shohadaaitaher
#به_رنگ_شهدا 🏴🏴 شهید جاودانی چند سالی بود که هر طور شده خودش رو به پیاده روی #اربعین می رسوند.👌 قبل از شهادتش هم در استانه #محرم به مادر قول میده که قبل اربعین از سوریه برگرده و مادر و پدر رو به پیاده روی اربعین ببره ...اما قبل از عمل به قولش حاجت چند ساله اش رو گرفت و لبیک گویان زائر همیشگی امام حسین شد...🕊✨💐 دوستان بیاین در ادامه راه شهید جاودانی هر کس هر طور که می تونه یا خودش زائر اربعین بشه و یا با مال و جان و اعتبار واسطه ای برای زیارت یک یا چند نفر...✨ ...به قول استاد پناهیان: «صاحب‌خانه‌ها می‌توانند اجارۀ یک‌ ماه را به مستأجرها ببخشند ، تا مستأجرها به سفر اربعین بروند. ▪️ کارخانه‌دارهای شخصی می‌توانند یک‌ماه حقوق اضافه بدهند تا کارگرانشان به این سفر بروند و .... نترسید؛ حسین علیه السلام جبران خواهد کرد💔.» شهید مدافع حرم محمد جاودانی🌷 eitaa.com/shohadaaitaher
ساعت حدود ۱۲ شب نارنجکی داخل پذیرایی انداختند همراه با دختر هایم در اتاق خواب بودیم با شنیدن صدای مهیب از اتاق خارج شدیم و او هم به سمت هال دوید .در آن حادثه پتو سوخت ولی حاج حمید صدمه ای ندید . تکه های نارنجک به سقف و دیوار اتاق ها پخش شده بود . همسایه سپاهی مان حادثه را به حفاظت سپاه اطلاع داد. حفاظت احتمال می داد که بخاطر ترور صدام که نقشه حاج حمید بود این ترور از طرف منافقین یا نفوذی ها انجام شده است .حاج حمید نقشه ترور صدام را کشیده بود در آن ترور فرزند صدام ۱۳ تیر خورد و خود صدام زنده ماند .چند روز بعد متوجه شدیم در چند نقطه از شهر این اتفاق تکرار شده است . آن زمان این قضیه رسانه ای نشد . فردای ان روز هوا بسیار سرد بود . از طرف حفاظت سپاه هم یک سرباز را برای نگهبانی به درب منزلمان فرستادند . حاج حمید گفت"نیازی به نگهبانی نیست،برو" آن سرباز رفت و مجدد سرباز دیگری آمد . حاج حمید با دیدن سرباز عصبانی شد و گفت"در این هوای سرد نیاز به نگهبانی نیست اتفاقی نمی افتد . بروید" با سپاه تماس گرفت که سربازی نفرستد .پس از ترور نافرجام حاج حمید برخی اقوام تماس گرفتند و خبر دادند که صدام برای سر حاج حمید جایزه گذاشته است . اقوام از من می خواستند که مانع فعالیت هایش شوم اما هر بار که بر سر این موضوع بحث می کردیم حاج حمید به من اطمینان می داد که نگران نباشم و چیز مهمی نیست. روای ؛ همسرمحترم شهید « شهید حمید تقوی فر » 🔹 eitaa.com/shohadaaitaher
زندان همدان! زورخانه زندان... شهید رفته بود زندان و همرا زندانیان ورزش کرد! بع رو کرد به حسین فلاح و گفت: "بعد از دوران محکومیت تو جبهه منتظر شما هستیم"! ، باستانی کار و لوطی با مرام و گنده لات معروف همدان بود. کسی که وقتی اسمش برده مےشد حتی مدعی هایش هم لرزه بر اندامشون می افتاد!!! همراه علی رفت به جزیره مجنون و زخمی شد اما خم به ابرو نیاورد... یکی از همرزمانش تعریف مےکرد: از دور شخصی را دیدم که با صورت به زمین خورد، بدون اینکه دستانش را حائل کند... فکر کردیم از هوش رفته!!! نزدیکش که رفتیم دیدیم حسین فلاح است و دارد گریه میکند! گفت: "مےخواستم ببینم لحظه ای که اربابم ابالفضل ع با صورت به زمین خورد چه حسی داشت.. مےگفت و بقیه پا به پایش گریه مےکردند. عاقبت در شب عملیات کربلای۴ شد سرستونِ گردان غواص که باید خط ام الرصاص را می شکستند... تیر دوشکا سینه اش را درید و اونایی که اون لحظه دیدنش مےگفتن: تا لحظه افتادنش رو زمین فقط یازهرا س میگفت 🔹 eitaa.com/shohadaaitaher
#به_رنگ_شهدا زمان جنگ وقتی فرمانده نیروی زمینی بود، چند ماه خونه نیومده بود، یه روز دیدم در می زنند، رفتم پشت در دو نفر بودند، یكیشون گفت: منزل جناب سرهنگ شیرازی همین جاست؟، دلم هری ریخت، گفتم، حتما برایش اتفاقی افتاده گفت: جناب سرهنگ براتون پیغام فرستاده و بعد یه پاكتی بهم داد اومدم توی حیاط و پاكت رو بازكردم هنوز فكر می‌كردم خبر شهادتش را برایم آوردند، آن را باز كردم، یه نامه توش بود با یه انگشتر عقیق در آن نامه نوشته بود: 'برای تشكر از زحمت‌های تو، همیشه دعات می كنم'، از خوشحالی اشك توی چشمام جمع شد. #شهید_علی_صیاد_شیرازی 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷 eitaa.com/shohadaaitaher
از ويژگيهاي "ابراهيم"، احترام به ديگران، حتي به اسيران جنگي بود. هميشه اين حرف را از ابراهيم ميشنيديم كه: اكثر اين دشمنان ما انسانهاي جاهل و ناآگاه هستند. بايد اسلام واقعي را از ما ببيند. آن وقت خواهيد ديد كه آنها هم مخالف حزب بعث خواهند شد. لذا در بسياري از عمليات ها قبل از شليك به سمت دشمن در فكر به اسارت درآوردن نيروهاي آنها بود. با اسير هم رفتار بسيار صحيحي داشت.سه اسير عراقي را داخل شهرآوردند. هنوز محلي براي نگهداري آنها نبود. مسئوليت حفاظت آنها را به "ابراهيم" سپرديم. هر چيزي كه از طرف تداركات براي مــا مي آمد و يا هر چيزي كه ما ميخورديم. "ابراهيم" همان را بين اســرا توزيع ميكرد. همين باعث ميشد كه همه، حتي اسرا مجذوب رفتار او شوند. كمي هم عربي بلد بود. در اوقات بيكاري مينشست و با اسرا صحبت ميكرد.دو روز ابراهيم با آنها بود، تا اينكه خودرو حمل اسرا آمد. آنها از ابراهيم سؤال كردند: شما هم با ما مي آيي؟ وقتي جواب منفي شنيدند خيلي ناراحت شــدند. آنها با گريه التماس ميكردند و ميگفتند: مــا را اينجا نگه دار، هر كاري بخواهي انجام ميدهيم. حتي حاضريم با بعثيها بجنگيم! 🔹 eitaa.com/shohadaaitaher
#به_رنگ_شهدا 🔸 خودش برایم تعریف می کرد، برای اینکه پسرش سید محمد را با مسجد و نماز آشنا و علاقه مند کند، او را به مسجدی می برد که در نزدیکی اش پارک یا محل بازی باشد. 🔹 خوب که بازی می کرد و از بازی سیر می شد، به او می گفت: " سیدمحمد جان! حالا بیا بریم مسجد. من با تو آمدم پارک، حالا تو با من بیا مسجد." 🔸 دیدم روش خوبی است؛ حالا بچه ام با عشق و علاقه با من به مسجد می آید. نقل از: آقای حسین برادران، همرزم شهید 📚برگرفته از کتاب طاهر خانطومان #شهید_سیدرضا_طاهر 🔹 eitaa.com/shohadaaitaher