eitaa logo
هیأت جوانان حضرت علی اکبر (ع)
262 دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
146 ویدیو
10 فایل
حضرت علی اکبر (ع)، "جوان مومن انقلابی" زمان خویش بود!
مشاهده در ایتا
دانلود
-627368189_-210440.mp3
3.41M
🎙 🌙 🔊 قرائت قران: ایات ۱۸ تا ۲۴ سوره محمد 🎙 محمد عبدالباسط صمد 🔹 به مناسبت ................................................ ✅ @Javananaliakbar1386
موضوع: ادامه نبوت و رسالت 😇 حاج‌آقاعابدینی: 😭 آدم بعد از این که هابیل از دنیا رفت چهل شبانه روز گریست. آدم بر وفات هابیل فقط گریه‌ی یک پدر برای فرزند نبود. در گریه‌ی یعقوب برای یوسف سلام الله علیهما قصه‌ها شنیده ایم. چه گریه‌های عظیمی یعقوب در فراق یوسف داشت. یوسف برای یعقوب فقط فقدان فرزند نبود. «رَأَيْتُهُمْ لِي سَاجِدِينَ» (یوسف/ 4) یوسف سلام الله علیه بر یعقوب هم دارد. لذا در حقیقت گریه‌ی یعقوب برای یوسف گریه‌ی بر خودش بود، بر بود. نه فقط فرزندش. گریه‌ی آدم بر هابیل که چهل شبانه روز که سه شبانه روزش در سجده بوده این گریه‌ها در فراق هابیلی بود که می‌خواست شود. می‌خواست نبی شود. 👨‍👦 تا این که خدای تبارک و تعالی وعده داد که به تو فرزندی می‌دهم در قبال هابیل که اسم او هبة الله است. هبه‌ و بخشش الهیست که همان شیث سلام الله علیه است. شیث شد وصی بعد از آدم سلام الله علیه. آدم به شیث فرمود: یاد بهشت از وجود من خالی نمی‌شود. برو و سیبی از بهشت برای من بیاور. شیث به دنبال سیبی که برای آدم سلام الله علیه شفا باشد آمده بود. وقتی شیث حرکت کرد، برخورد کرد به جبرئیل سلام الله علیه و جمعی از ملائکه. بعد جبرئیل گفت کجا می‌روید گفت می‌خواهم بروم وصیت پدرم را انجام بدهم گفت برگرد که پدر شما از دنیا رفت و روحش توفی شد. آمدند بر بالین آدم سلام الله علیه و آدم را دیدند که از دنیا رفته است. 🙌 برخورد با جبرئیل به عنوان آغاز و شیث است. یعنی این آمدن جبرئیل و ملائکة الله دو امر را با هم رقم می‌زند وفات آدم سلام الله علیه را و آغاز نبوت و وصایت شیث سلام الله علیه را. وقتی که آدم در مرض قرار گرفت، شیث را صدا زد. گفت که وفات من نزدیک است. وقتی که قوای انسان رو به مرگ می‌رود و انسان آن قدرت‌های انسانیش رو به تمام شدن می‌رود در حقیقت بروز و ظهور است. وقتی که سلطان حق بروز می‌کند، و و ظهور‌های ما رو به است. انسان مومن وقتی که مرگ را می‌بیند دو نگاه به مرگ دارد: یک نگاه به مرگ این است که فقدان عزیز و محبوبی است لذا برای انسان حالت و ایجاد می‌کند. و ناله‌ی انسان در می‌آید اما یک نگاه دیگر به مرگ این است که هرگاه مرگ دارد می‌آید یعنی نشان می‌دهد هر چیزی است و فقط او است «كُلُّ شَيْءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ» (قصص/ 88) هر مرگی تایید سلطان حضرت حق است. 🖇 ادامه دارد ... 📚 منبع: جلسه 95/02/04 سمت خدا. ................................................ ✅ @javananaliakbar1386
🖇 ... (ادامه سخن) 🤝 آدم می‌فرماید به شیث که از من گرفته بود که تو را قرار بدهم. یک نکته این است حتما خدا باید وصی را نصب بکند. یعنی من مامور هستم و الا با کیست؟ از طرف خداست. یک نکته دیگر این است که هر عالم است لذا اگر حجت نباشد زمین اهلش را می‌بلعد. قوانین الهیه به وجود انبیا پیدا می‌کند، پیدا می‌کند. وقتی که یک کسی بگوید قرآن کفایت می‌کند، کتاب‌های انبیا کفایت می‌کند، حجت دیگر نمی خواهیم، میگوییم کتاب‌های انبیا قابل تأویل هستند به جهات متعدد. که دیگر جای تأویل نداشته باشد تا دیگر کس دیگری به چیر دیگری تاویل نکند. نگویید حَسْبُنَا كِتَابُ اللَّهِ فقط کتاب الهی ما را کفایت می‌کند. 😥 جبرائیل به شیث فرمود خدا به تو بدهد و برای تو اجر قرار بدهد. ما نمی دانیم وقتی یک نبی الهی از دنیا می‌رود آن هم برای فرزندی مثل شیث که می‌داند باب نبوت و ارتباط با عالم جبروت عالم ملکوت و عالم معنا از طریق پدر بوده است چقدر این سنگین و ترسناک است. اگر شما جریان فاطمه سلام الله علیها را شنیده باشید حضرت در فراق پدر چقدر گریه کردند؟ همه‌ی این گریه‌ها نه به خاطر این بود که پدر را از دست داده بلکه پدری که بین آسمان و زمین بوده است را از دست داده است. لذا شیث خیلی نگران شد، هراسناک شد. جبرئیل گفت: نه! باب نبوت پیدا می‌کند. من بر تو نازل می‌شوم و تو با خدای تبارک و تعالی ارتباط داری و این هراس و وحشت تو پیدا می‌کند و انس پیدا می‌کنی. 🛐 بعد با هم آمدند، تکفین کردند و غسل دادند، بعد دفن کردند. همه اینها را جبرئیل تعلیم داد به شیث. وقتی که موقع نماز شد، شیث منتظر شد تا جبرئیل ملک اعظم الهی جلو بایستد. جبرئیل به شیث خطاب می‌کند که شیث می‌دانی چه مقامی پیدا کردی از این به بعد؟ شیث می‌گوید شما ملک اعظم الهی با این شأنیت من چطور جلو بایستم. جبرئیل می‌گوید: ما از آن وقتی که سجده کردیم بر آدم، ما این بود که در برابر ابناء آدم همیشه باشیم و در باشیم و امام ما ابرار و نیکان انسان‌ها هستند. ما چگونه بر اماممان مقدم شویم؟ تو امام ما هستی! جبرئیل این را به شیث نبی می‌گوید. لذا می‌گوید تو باید جلو بایستی و همه‌ی ما پشت سر تو. آمدند پشت سر او و اقتدا کردند به او. 🙇‍♂ امام صادق می‌فرماید اِنَّ المَلَائِکَة لِخُدَّامِنَا وَ خُدَّامِ مُحِبِّینَا (نورالثقلین، ج 4، ص 511) ملائک هم خدام ما هستند هم خدام دوستان ما. ببینید جایگاه ما کجاست. من خودم را عرض می‌کنم مشغول هستیم. چطور انسان مشغول خاک بازی است و این طور خودش را، استعداد و عمرش را می‌کند؟ 📚 منبع: جلسه 95/02/04 سمت خدا. ................................................ ✅ @javananaliakbar1386
-827187455_-210442.mp3
5.93M
🎙 🌙 🔊 🎙 با نوای حاج مهدی رسولی 🔹به مناسبت ................................................ ✅ @Javananaliakbar1386
🌹 🌙 🌹 رضا صادقی یونسی 🌹 شب قدر و خلوت شب قدر که رسید، به اتفاق چندین تن از همرزم هایم، به محل برگزاری مراسم احیا رفتم. از مجموع ۳۵۰ نفر افراد گردان، فقط بیست نفر آمده بودند. تعجب کردم. شب دوم هم همین طور بود. برایم سؤال شده بود که چرا بچه ها برای احیا نیامدند، نکند خبر نداشته باشند. از محل برگزاری احیا بیرون رفتم. پشت مقر ما صحرایی بود که شیارها و تل زیادی داشت. به سمت صحرا حرکت کردم، وقتی نزدیک شیارها رسیدم، دیدم در بین هر شیار، رزمنده ای رو به قبله نشسته و قرآن را روی سرش گرفته و زمزمه می کند. چون صدای مراسم احیا از بلند گو پخش می شد، بچه ها صدا را می شنیدند و در تنهایی و تاریکی حفره ها، با خدای خود راز و نیاز می کردند. بعدها متوجه شدم آن بیست نفر هم که برای مراسم عزاداری و احیا آمده بودند، مثل من تازه وارد بودند. این اتفاق یک بار دیگر هم افتاد. بین دزفول و اندیمشک، منطقه ای بود که درخت های پرتقال و اکالیپتوس زیادی داشت، ما اسمش را گذاشته بودیم جنگل. نیروهای بعثی بعد از آنکه پادگان را بمباران کرده بودند. نیروهایشان را در آن جنگل استتار کرده بودند. آنجا دیگر تپه نداشت، اما بچه ها خودشان حفره هایی کنده بودند و داخل آن می رفتند و در عجیبی با خدا می کردند. 📚 مجموعه خاطرات شهید رضا صادقی یونسی ........................................ ✅ @Javananaliakbar1386
📜 🌙 🔹 إِنَّ الَّذِينَ ارْتَدُّوا عَلَىٰٓ أَدْبَارِهِمْ مِنْ بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمُ الْهُدَى ۙ الشَّيْطَانُ سَوَّلَ لَهُمْ وَ أَمْلَىٰ لَهُمْ 🔸 بی‌شک آن كسانی كه پس از روشن شدن [به همان عقاید باطل و كردار ناپسندشان‌] برگشتند [و دست از قرآن و پیامبر و حقیقت برداشتند] درواقع شیطان زشتی‌هایشان را در نظرشان و آنان را در دور و دراز انداخت. 📚 محمد - 25 ................................................ ✅ @javananaliakbar1386
306913025_-210543.mp3
3.18M
🎙 🌙 🔊 قرائت قران: ایات ۲۵ تا ۳۰ سوره محمد 🎙 محمد عبدالباسط صمد 🔹 به مناسبت ................................................ ✅ @Javananaliakbar1386
موضوع: * دوران * 😇 حاج‌آقاعابدینی: 🙇‍♂ ملائکه مدبرات عالم هستند، وقتی ملائک به انسان میکنند یعنی علل العالم اقتدا می‌کنند به انسان. لذا اگر انسانی بکند و خودش را این جا مشغول بکند، نه فقط خودش را کرده بلکه روایت دارد همه‌ی عالم نسبت به او عند الله و میکنند که ما را هم ضایع کرده است. جواب دادن این ضایع کردن برای انسان خیلی در روز حساب سخت و سنگین می‌شود. 😫 آدم علیه السلام آنجا دفن شد. بعد وقتی جبرئیل و ملائکه خواستند بروند، شیث شروع کرد به گریه کردن زیاد. گفت حالا تازه می‌فهمم که باب نبوت مسدود شده و رابطه با عالم غیب قطع شده است. جبرئیل گفت ما بر تو نازل می‌شویم و خداوند با تو مأنوس است. بعد از رفتن جبرئیل قابیل که از کوه از دست آدم فرار کرده بود آمد پایین شروع کرد شیث را تهدید کردن. من برای میراث هابیل را کشتم تا در حقیقت بر من نگذاشته باشد و فرزندان او بر فرزندان من نکنند. اگر تو بخواهی اظهار بکنی حتما تو را هم خواهم کشت. قابیل تنها نبود. از این جا میراث نبوت شد. به خاطر این تهدید‌ها شیث اظهار نبوت نکرد. ⚔ فرزندان قابیل با فرزندان شیث و بعضی از فرزندان آدم یک جنگ طولانی مدت را تا زمان حضرت نوح داشتند. سیطره هم با فرزندان قابیل بود. شاید ده واسطه از آدم تا نوح ادامه دارد که اولی آن‌ها شیث است که همه پنهان بودند. یعنی دعوتشان پنهان بود و با عده‌ی کمی ارتباط داشتند. لذا یکی از ‌های سیئه قابیل این عدم اظهار نبوت بود. لذا تا دوران نوح انبیا آشکار نبودند وعده‌ی شان هم به نوح بود. لذا از زمان آدم به شیث خطاب شد که به فرزندانت بگو هرکه بود به نوح بپیوندند لذا نوح بود برای دوران خودش. 😡 منحرفین دوران صدر اسلام هم که میراث نبوت نبی ختمی را جدا کردند یکی اش همین بود که اظهار آن میراث دیگر نبود. حضرت علی سالیانی مشغول به زراعت بود. حضرت علی در آن زمان در آن جامعه به کشاورزی مشغول می‌شده، چاه حفر می‌کرده، زمین آباد می‌کرده، وقف می‌کرده، چقدر چاه کنده. حضرت علی که علم اولین و آخرین بوده مشغول بوده به چاه کندن. برای علی فرقی نمی کند اما برای مردم آن زمان چقدر اوج بوده که حضرت علی علیه السلام مشغول زراعت باشد. 🌊 نوح علیه السلام نبی‌ای بود که کرد. امام صادق علیه السلام در روایتی اشاره به این مستخفی بودن انبیا می کنند و را توضیح می دهند که وضعیت ما هم الآن مثل جریان شیث است. لذا اگر کسی در زمان فشار ظالمان خیلی مسائل را بکند این کارش مورد تایید و اجازه ما نیست. دوران ، دوران نیروهاست، دوران است، دوران است، دوران شکل دهی و ارتباط مومنان با هم است. اما در حقیقت دوران تقیه، دوران تقیه‌ی انفعالی نیست بلکه در دوران تقیه می‌شود. آماده می‌شود برای دورانی که وقتی زمینه اش پیدا می‌شود کاملا جلوه می‌کند. 🧖‍♂🧖‍♀ فرزند هابیل و شیث با هم ازدواج کردند. نسل عموم انسان‌ها از این‌ها هستند. اما فرزندان قابیل به عنوان اهل و کسانی که در نسل هابیل و شیث ایستادند، در مقابل ابرار ایستادند. عمدتا قدرت و سلطه و سیطره با فرزندان قابیل بود و فرزندان شیث و هابیل که با هم ازدواج کردند و عمده صلحا که از این نسل هستند از همان افراد از این نسل هستند. البته در طول تاریخ بعضی جاها این‌ صلحا سیطره پیدا می‌کردند، مثل دوران سلیمان و داوود نبی علیهما السلام ولی اکثر دوران ها آن‌ها سلطه داشتند لذا اشقیا عمدتا از نسل قابیل هستند. 📚 منبع: جلسه 95/02/04 سمت خدا. ................................................ ✅ @javananaliakbar1386
1601511168_-210545.mp3
2.8M
🎙 🌙 🔊 🎙 با نوای حاج مهدی رسولی 🔹به مناسبت ................................................ ✅ @Javananaliakbar1386
🌹 🌙 🌹 بیست و سه نفر 🌹 حَرب لِمَن حارَبَکم عکس گرفتن با صدام حسین بیش از حد برایمان سخت و نفرت‌آور بود. اما ما اسیر بودیم و چاره‌ای جز انجام دادن فرمان نداشتیم. با جمع شدیم پشت صندلی صدام. حال بدی داشتم. نمی‌خواستم در عکس دیده بشوم. سرم را پایین گرفتم. همه چیز برای گرفتن یک عکس یادگاری مهیا بود. اما این عکس چیزی کم داشت؛ لبخندی که روی لب‌های ما باشد و فضای عکس را کاملا عاطفی کند. صدام زیرکانه، برای عوض کردن چهره‌ درهم رفته‌ ما دست به کار شد. از ما پرسید: «کدام یک از شما می‌تواند یک جوک تعریف کند؟» هیچکس پاسخی نداد. صدام گفت: «پس هِلا برای شما یک جوک می‌گوید.» اما هلا لحظه‌ای کوتاه سرش را از روی کاغذ نقاشی‌اش برداشت و کودکانه گفت: «نُچ» نقشه صدام برای خنداندن ما نگفت. اما لحن کودکانه‌ هلا جوری بود که ما خنده‌مان گرفت و عکاس‌ها از لبخند ناخواسته‌ دو سه نفر از بچه‌های ما به موقع استفاده کردند. جلسه تمام شد. صدام رفت و ما به زندان بغداد برگشتیم.  📚 آن بیست و سه نفر - ص ۴۰۴ ........................................ ✅ @Javananaliakbar1386