🔸دویست و ده!
آخر شب،
صدای دانههای بارانی که
به نورگیر میخورد؛
نشسته بودم
و آب فاطری رو نوش میکردم...
(صل الله علیک یا اباعبدالله)
با خودم یاد همه آنهایی افتادم که
این کار و کلا تمام غیر سرکار بودنشان،
به این وضع است
و تنها دغدغهشان
#کسب و رزقشان و بعد زن و بچه!
(که البته خب این هم مراتبی از #جهاد است)
و بی هیچ دغدغهی دیگری
روز را طی میکنند...
مگر دغدغه بالا و پایین شدن #بورس و...؟!!!!
و چقدر راحتند...
البته قطعا وقتی شما با ایشان مجالست کنی
میبینی که
هم درآمد بیشتر دارند(خدا برکت بده)
هم اقساط کمتر(الحمدالله)
و هم غصه بیشتر در خصوص نداریِشان!!!
#نظام و #اسلام را هم که
متهم اصلی میدانند
و #مدیریت کشورهای دیگر را بیست!
همین حین بود
یاد جمله آن #رفیق عزیز افتادم:
نه برادر!
فکر این طور زندگی کردن هم
برای یک رزمنده
آفت هست...
آری!
کاروان #امام در راه است
و ندای الرحیلش
سالیانی است که بلند شده...
جا بمانیم
مانند جاماندگان از کاروان #عاشورا
حسرتزدگان میشویم!
#زندگی و #تفکر یک رزمنده
با دیگران
و عوام
فرق باید بکند..
*پینوشت:
همین طور #رزمندههای این عرصه،
از جلوی چشمانم رد میشوند
که امثال بنده
انگشت کوچک آنها هم نیستیم!
فرق بین #حرف و #عمل این است!!!
🆔 @jaaar_taheri