eitaa logo
جارچی 🇮🇷|
1.21میلیون دنبال‌کننده
228.9هزار عکس
88.8هزار ویدیو
216 فایل
بزرگترین پایگاه خبری رسمی در ایتا 📡💯 همیشه و همه‌جا آگاه باشید از مهمترین اخبار ایران و جهان 📣 حوادث سیاسی اجتماعی ورزشی اقتصادی هنری و.. 🌟 شرایط و قوانین تبلیغات👇 https://eitaa.com/joinchat/730988964C84315db2a7 📲 ارسال سوژه: @poshtiban
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰 فرمان امام برای پایان دادن به 🔗 ضد انقلاب ۲۵ مردادماه را محاصره کرده بودند. پاسداران بومی و ۶۰ سپاهی تهرانی(معروف به دستمال‌سرخ‌ها) و دکتر و همراهانش در حال مقاومت بودند. 🔗 مهاجمان پس از گرفتن بیمارستان، مدافعانش را تیرباران کردند و بدن‌هایشان را قطعه‌قطعه کردند. حتی جنازه‌های داخل سردخانه را. 🔗 نزدیک بود آخرین مقاومت‌ها درهم شکسته شود که ۷صبح پیام امام از رادیو خوانده شد و همین پیام با بسیج عمومی مردم، باعث شد. 📜 اگر با توپها و تانکها و قوای مجهز تا ۲۴ ساعت دیگر حرکت به سوی پاوه نشود، من همه را مسئول می‌دانم. تا دستور ثانوی، من مسئول این کشتار وحشیانه را قوای انتظامی می‌دانم. و در صورتی که تخلف از این دستور نمایند، با آنان عمل انقلابی می‌کنم. ۲۷مرداد۵۸ @jaarchi
⭕️یک یادگاری سی‌ساله 🔸روایت رهبر انقلاب از نامه‌ای که برای آزادسازی سوسنگرد نوشتند: 🔹در روز - چون میدانید سوسنگرد اشغال شده بود؛ بار اول فتح شد، دوباره اشغال شد؛ باز دفعه‌ی دوم حرکت شد و فتح شد - تلاش زیادی شد برای اینکه نیروهای ما - نیروهای ارتش، که آن وقت در اختیار بعضی دیگر بودند - بیایند و این حمله را سازماندهی کنند و قبول کنند که وارد این حمله بشوند. 🔹شبی که قرار بود فردای آن، این حمله از به سمت سوسنگرد انجام بگیرد، ساعت حدود یک بعد از نصف شب بود که خبر آوردند یکی از یگانهائی که قرار بوده توی این حمله سهیم باشد را خارج کرده‌اند. خب، این معنایش این بود که حمله یا انجام نگیرد یا بشود. 🔹بنده نوشتم به فرمانده‌ی لشکری که در اهواز بود و هم زیرش نوشت - که اخیراً همان فرمانده‌ی محترم آمده بودند و عین آن نوشته‌ی ما را قاب کرده بودند و دادند به من؛ قریب سی ساله؛ الان آن کاغذ در اختیار ماست - و تا ساعت یک و خرده‌ای بعد از نصف شب ما با هم بودیم و تلاش میشد که این حمله، فردا حتماً انجام بگیرد. بعد من رفتم خوابیدم و از هم جدا شدیم. 🔹صبح زود ما پا شدیم. نیروهای نظامی - نیروهای ارتش - که حرکت کردند، ما هم با چند نفری که همراه من بودند، دنبال اینها حرکت کردیم. وقتی به منطقه رسیدیم، من پرسیدم چمران کجاست؟ گفتند: صبح زود آمده و جلو است. یعنی قبل از آنی که نیروهای نظامىِ منظم و مدون - که برنامه ریخته شده بود که اینها در کجا قرار بگیرند و آرایش نظامیشان چگونه باشد - حرکت بکنند و راه بیفتند، چمران جلوتر حرکت کرده بود و با مجموعه‌ی خودش چندین کیلومتر جلو رفته بودند. بعد هم الحمدلله این کار بزرگ انجام گرفت، و چمران هم مجروح شد. خدا این شهید عزیز را رحمت کند. 🔹اینجوری بود چمران. و مقام برایش مهم نبود؛ نان و نام برایش مهم نبود؛ به نام کی تمام بشود، برایش اهمیتی نداشت. باانصاف بود، بیرودربایستی بود، شجاع بود، سرسخت بود. در عین لطافت و رقت و نازکمزاجی شاعرانه و عارفانه، در مقام جنگ یک بود. ۱۳۸۹/۰۴/۰۲ 🔸سالگرد آزادسازی سوسنگرد ۲۶ آبان ۵۹ @jaarchi