#سنگ
سنگ ها هم عاقبت متفاوتی با یکدیگر دارند. یکی در مسیری قرار می گیرد که مورد تقدیس و پرستش قرار می گیرد و دیگری را نصیبی غیر از لعن ونفرین نیست.
گاهی در دستان کودکی قرار می گیرد که با آن شیشه قطاری می شکند و این می شود جایگزین تمام تفریح های نداشته اش و جانشین تمام اسباب بازی هایی که بر اثر فقر هیچ گاه برایش خریده نشد.
گاهی در راهی قرار می گیرد و پای نازنینی را زخم می زند و یا سری که میان سرها برای خودش سری بود را به درد می آورد.
گاهی از سر تنبلی در مسیر رودی می خوابد و مسیر طبیعی آب را می بندد و سیل می شود به جان ملت نجیبی و کلی ناسزا به جان خود می خرد.
گاهی از سر عداوت شیشه فانوسی را می شکند و دهقان پیری را در بیابان تاریک به هول و هراس می اندازد و گاهی از سر حسادت آینه ای را که تمام دلخوشی دخترک روستایی برای دیدن زیبایی خیره کننده اش بود را تکه تکه می کند.
گاهی در راه عاشقی سد می شود تا او به محبوبش نرسد و غافل است از آنکه عاشق اگر عاشق باشد تیشه ای به جانش می زند و او را از سر راه بر می دارد.
و گاهی خیلی بی رحم می شود. خیلی تلخ می شود. خیلی پر غصه می شود. خیلی لعنتی می شود تکه سنگ بی احساس.
آن گاه که بر مزار عزیزی آرام می گیرد و نام او را بر سینه خود حک می کند تا راهنما باشد برای یافتن آرامگاه کسانی که روزی همه چیزمان بودند.
داشتم از سنگ گلایه می کردم که چگونه دلت آمد نام عزیزان ما را تزئین پیکرت کنی که یادم آمد او سنگ است و سنگ ها دل ندارند، شاید هم دارند اما آنقدر سخت است که این حرفها روی آن اثری ندارد.
چه بد عاقبتی است عاقبت سنگی که سنگ مزار می شود.
شاید بتوان با سنگدلی سنگها کنار آمد و از آنان توقع فهم و درک نداشت، اما امان از آدم هایی که گاهی دل سنگ می شوند.
به راحتی خوبی هایت را فراموش می کنند و برایت دل نمی سوزانند. حرف هایت در آنها اثری نمی گذارد و عشقی را نمی پذیرند. غم کسی را نمی خورند و اشکی برای درد کسی نمی ریزند.
دلسنگ بودن و دلتنگ نبودن، مسأله این است.
لعنت بر تکه سنگ هایی که بعضی ها در سینه دارند و نام آن را دل گذاشته اند.
خدا کند دل های سنگتان بشکند تا شاید معنی دل شکستن را بفهمید که البته بعید است.
#علی_جباری
۱۴ اردیبهشت ۹۸
👇👇👇
🆔 @jabbarnameh
جبارنامه
#گذر_عمر
انگار موتور توربوجت بسته اند به ماشین عمرمان، چنان می رود که گاهی تا بخواهی تکانی به خودت بدهی به مقصد رسیده ای.
کاش میشد در بعضی ایستگاه ها #توقف کرد و ماند و ماند.
کاش جاهایی از عمرمان میشد #پیاده شویم و دستی به شانه زمان بزنیم و بگوییم تو برو داداش، من کار دارم، می مانم.
چه زود گذشت دورانی که اشکمان لب مشکمان بود و لحظاتی نمی گذشت که صدای خنده هایمان گوش فلک را کر می کرد.
مثل الان برای خنده و خوشحالی دنبال بهانه های خیلی بزرگ نبودیم که دیگر هرگز نتوانیم بخندیم.
چه زود دیر شد روزگاری که بزرگترین زخم هایمان با یک بوسه #مادر خوب میشد.
چه زود سپری شد ایامی که بزرگترین خطاهایمان و ته خلاف هایمان گِل بازی بود.
چه زود غروب کرد آفتاب روزهای بی دغدغه و بی غصه عمرمان.
عجب روزگاری بود آن روزها که با گریه هایمان گریه می کردند و با خنده هایمان شادی می کردند.
کجا رفتند آن مهربانها و با معرفت ها.
چه زود غبار غم خنده ها را زیر خودش دفن کرد.
#چه_زود_تمام_شد_سلطنت_کودکی
#علی_جباری
۱۵ اردیبهشت ۹۸
👇👇👇
🆔 @jabbarnameh
جبارنامه
#جان_جانانی
«همه بر سر زبانند تو در میان جانی»*
به فدای جانت ای جان که به جان من تو جانی
تو تمام آرزویی به دل شکسته ی من
ز خدا هر آنچه خواهم بخدا تمام آنی
اگر عاشقان کویت ز اساس خود گذشتند
چه غم آنکه عاشقان را تو اساس و خانمانی
پدران ما به عشق تو اسیر خاک گشتند
به فدای خاک پایت به فدایت این جوانی
سحری گذشتی از کوی من و به خواب بودم
چه شود دوباره آیی و دقایقی بمانی
من و جمع و خنده هایی که کسی خبر ندارد
که چه غم به سینه دارم ز نگفته ای نهانی
به تمام شعرهایم کمی اَر ملاحتی هست
همه علتش همین است که تو بر سر زبانی
#علی_جباری
۲۰ اردیبهشت ۹۸
*مصرع اول متعلق به پادشاه سخن جناب سعدی شیرازیست.
👇👇👇
🆔 @jabbarnameh
#ناصح_نادان
در باب حسن باده تو با ما سخن مگو
ما کهنه مست میکده های سحرگهیم
امروز اگر به میکده افتاده راه تو
دیریست ما به وعده پیمانه در رهیم
ای طفل تازه کار دبستان عاشقی
عمریست ما خراب خرابات و درگهیم
گر جرعه ای به ما رسد از دست دوستان
جان را برای آن دو سه تا جرعه می دهیم
افطار اگر به مِی شود از جام لطف یار
از درد و غصه و غم و غمخوار می رهیم
جاهل نِیَم هماره نصیحت کنی مرا
بر درس پیر میکده استاد و آگهیم
ای مدعی دگر مزن این لاف و کن غلاف
این بار بر خطای تو ما چشم می نهیم
#علی_جباری
۲۱ اردیبهشت ۹۸
👇👇👇
🆔 @jabbarnameh
#حکایت_جامعه
فردی به دکتر مراجعه کرده بود، در حین معاینه، یک نفر بازرس از راه میرسه و از دکتر میخواهد که مدارک نظام #پزشکی اش را ارائه دهد
دکتر بازرس را به کناری میکشد و پولی دسـت بازرس میـذاره و میگـه مـن دکـتر واقعی نیستم ، این پول رو بگیر بیخیال شو . بازرس کـه پـول رو می گـیره از در خارج میشه؟
مریضیقهی بازرس رومیگیره و اعتراض میکنه . بازرس میگه منـم بازرس واقعی نیستم و فقط برای #اخاذی اومده بودم ولی تـوی مریض میتـونی از دکتر قلابی شکایت کنی
مـریض لبخند تلخی میزنه و میگه: اتفاقأ من هم مريض نيستم اومدم كه چند روز استـراحت استعلاجی بگيـرم برای نرفتن به محل كارم
و ایـن است حکایـت مـا در جامعه!! قصه ها برای بیدار کردن ما نوشته شدند ، اما ما تمام عمر ، برای #خوابیدن دیگـری از آنها استفاده کردیم ...!
👇👇👇
🆔 @jabbarnameh
9.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مصاحبه تلویزیون با بنده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۹۸ پیرامون شخصیت علمی ثقة الاسلام کلینی.
👇👇👇
🆔 @jabbarnameh