eitaa logo
جبارنامه
285 دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
598 ویدیو
30 فایل
کانال علی جباری ⌛پژوهشگر و مدرس تاریخ 📗مؤلف کتاب امامان شیعه در منابع اهل سنت 🖋️طلبه،سخنران،مداح و کمی شعر و مقاله 💻مدرس نرم افزار های علوم اسلامی 📻 کارشناس مجری رادیو معارف (برنامه پرسمان تاریخی) راه ارتباطی: @Jabbari1981
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹من کارشناس و مجری براتون یه کانال پر از اطلاعات دینی و علمی بدون تبلیغات و مطالب حاشیه ای ایجاد کردم👌 💠 آیات و روایات و احکام 🖌 داستان کوتاه 🌼 جملات انگیزشی ❤️ مصاحبه‌ها، مقالات و اشعار من 📚 مباحث تاریخی و روانشناسی ⬅️ کلیپ‌ها و صوت‌های معنوی و ... ✅ جبارنامه، گامی در مسیر نشر معارف و ارتقاء اخلاق 👇👇👇 🆔️ @jabbarnameh
🔸خشم بدترین همراه 👇👇👇 🆔 @jabbarnameh
7.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 وای بر کم‌فروشان 🔸 احکامی که باید بدانیم 👇👇👇 🆔 @jabbarnameh
💠 امام جواد ع: 🔸 عِزُّ الْمُؤْمِنِ غِناه عَنِ النّاسِ. 🔹 عزّت مؤمن در بى‌نیازى و طمع نداشتن به مال و زندگى دیگران است. 📚بحارالانوار ج 72 ص 109 ❇️ میلاد امام جواد ع بر همه شیعیان و دوستداران ایشان مبارک باد. 👇👇👇 🆔 @jabbarnameh
🔆خدمت مادر پیر 🔅دو برادر مادر پیر و بيماري داشتند. با خود قرار گذاشتند که يکي خدمت خدا کند و ديگري در خدمت مادر باشد يکي به صومعه رفت و به عبادت مشغول شد و ديگري در خانه ماند و به پرستاري مادر مشغول شد. 🔅چندي نگذشت برادر صومعه نشين مشهور عام و خاص شد و به خود غره شد که خدمت من ارزشمندتر از خدمت برادرم است، چرا که او در اختيار مخلوق است و من در خدمت خالق. ✅ همان شب در خواب ديد که وي را خطاب کردند: به حرمت برادرت تو را بخشيدیم، برادر صومعه نشين اشک در چشمانش آمد و گفت: يا رب، من در خدمت تو بودم و او در خدمت مادر، چگونه است مرا به حرمت او مي بخشي، آيا آنچه کرده ام مايه رضاي تو نيست. ⬅️ ندا رسيد، آنچه تو مي کني من از آن بي نيازم ولي مادرت از آنچه او مي کند بي نياز نيست ... 👇👇👇 🆔 @jabbarnameh
💠 در شب ولادت امام جواد الائمه ع، در مسجد مقدس جمکران دعاگوی همه دوستداران اهلبیت ع هستم. 👇👇👇 🆔 @jabbarnameh
✅ یادی از آن روزهای شیرین برای مردم ایران: امام آمد. 👇👇👇 🆔 @jabbarnameh
مناظره امام‌ جواد (ع) با علمای اهل سنت.mp3
2.76M
▫️ مناظره امام‌ جواد (ع) با علمای اهل سنّت 👤 مرحوم شهید مرتضی مطهری 👇👇👇 🆔 @jabbarnameh
🔹دختر کوچولو وارد بقالی شد و کاغذی رو به‌طرف بقال دراز کرد و گفت: مامانم گفته چیزایی که در این لیست نوشته رو لطفاً بهم بدین، اینم پولش. 🔸بقال کاغذ رو گرفت و لیست نوشته‌شده در کاغذ رو فراهم کرد و به دست دختربچه داد. 🔹بعد لبخندی زد و گفت: چون دختر خوبی هستی و به حرف مامانت گوش می‌دی، می‌تونی یک مشت شکلات به‌عنوان جایزه برداری. 🔸ولی دختر کوچولو از جای خودش تکون نخورد! 🔹مرد بقال که احساس کرد دختربچه برای برداشتن شکلات‌ها خجالت می‌کشه، گفت: دخترم! خجالت نکش، بیا جلو خودت شکلات‌هاتو بردار. 🔸دخترک پاسخ داد: عمو! نمی‌خوام خودم شکلات‌ها رو بردارم، می‌شه شما بهم بدین؟ 🔹بقال با تعجب پرسید: چرا دخترم؟ مگه چه فرقی می‌کنه؟ 🔸دخترک با خنده‌ای کودکانه گفت: آخه مشت شما از مشت من بزرگتره! 👌خیلی از ما آدم‌بزرگ‌ها، حواسمون به‌اندازه‌ یک بچه کوچک هم جمع نیست که بدونیم و مطمئن باشیم که مشت خدا از مشت آدم‌ها و وابستگی‌های اطرافشون بزرگتره. 👇👇👇 🆔 @jabbarnameh
💠 یا حسین: مثل آن شیشه که در همهمه باد شکست ناگهان باز دلم یاد تو افتاد، شکست💔 👇👇👇 🆔 @jabbarnameh
💭استادی به شاگردانش عقیده می‌آموخت، لااله الا الله یادشان می داد، آنرا برایشان شرح می‌داد و بر اساس آن تربیتشان می‌کرد. 💭 روزی یکی از شاگردانش طوطی ای برای او هدیه آورد، زیرا استاد پرورش پرندگان را بسیار دوست می‌داشت. استاد همواره طوطی را محبت می‌کرد و او را در درس‌هایش حاضر می‌کرد تا آنکه طوطی توانست بگوید: ✨لا اله الا الله✨ 💭 طوطی شب و روز لا اله الا الله می‌گفت. اما یک روز شاگردان دیدند که استاد به شدت گریه می‌کند. وقتی از او علت را پرسیدند گفت: طوطی به دست گربه کشته شد. گفتند برای این گریه می‌کنی؟ اگر بخواهی یکی بهتر از آن را برایت تهیه می‌کنیم. استاد پاسخ داد: من برای این گریه نمی‌کنم. ناراحتی من از این است که وقتی گربه به طوطی حمله کرد طوطی آنقدر فریاد زد تا مُرد. 💭 با آن همه لا اله الاالله که می‌گفت، وقتی گربه به او حمله کرد، آنرا فراموش کرد و تنها فریاد می‌زد. زیرا او تنها با زبانش می‌گفت و قلبش آنرا یاد نگرفته و نفهمیده بود. 💭 سپس استاد گفت می‌ترسم ما هم مثل این طوطی باشیم ! تمام عمر با زبانمان لا اله الاالله بگوییم و وقتی که مرگ فرا رسد فراموشش کنیم و آنرا ذکر نکنیم، زیرا قلوب ما هنور آنرا نشناخته است! آیا ما لا اله الا الله را با دلهایمان آموخته ایم؟ 👇👇👇 🆔 @jabbarnameh