eitaa logo
جبارنامه
285 دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
599 ویدیو
30 فایل
کانال علی جباری ⌛پژوهشگر و مدرس تاریخ 📗مؤلف کتاب امامان شیعه در منابع اهل سنت 🖋️طلبه،سخنران،مداح و کمی شعر و مقاله 💻مدرس نرم افزار های علوم اسلامی 📻 کارشناس مجری رادیو معارف (برنامه پرسمان تاریخی) راه ارتباطی: @Jabbari1981
مشاهده در ایتا
دانلود
❇️در مدینه شخصی از نوادگان عمر بن خطاب با امام کاظم (ع) دشمنی میکرد و به طور مکرر با کمال گستاخی از آن حضرت و خاندان عصمت و طهارت (ع) بدگویی مینمود. چند نفر از یاران امام کاظم (ع) به آن حضرت عرض کردند: « ای آقای ما! اجازه بده تا این نامرد تبهکار را سر به نیست کنیم و از شرش آسوده گردیم. » ❌امام کاظم (ع) آنها را به شدت از این کار بر حذر داشت و فرمود: او اکنون کجاست؟ گفتند: در مزرعه خود مشغول کشاورزی است. امام (ع) بر مرکب خود سوار شد و به سراغ او رفت. 🔹وقتی که به مزرعه او رسید، مرد گستاخ با ناراحتی فریاد زد: « آهای! کشت و کار ما را پامال نکن! » حضرت موسی بن جعفر (ع) همچنان به طرف او حرکت کرد. وقتی به او رسید فرمود: خسته نباشی! سپس با چهره ای خندان احوال او را پرسید و فرمود: تاکنون چه قدر برای آبادانی مزرعه ات خرج کردهای؟ – صد دینار – امید داری چه قدر محصول برداری؟ – نمیدانم. من که علم غیب ندارم! – من میگویم، ولی ابتدا تو بگو چه قدر امید داری که برداشت کنی؟ – امیدوارم ۲۰۰ دینار برداشت کنم. 💠امام کاظم (ع) کیسه ای که محتوی ۳۰۰ دینار طلا بود به او داد و فرمود: « این را بگیر! خداوند آنچه را که امید برداشت از این مزرعه داری را نیز به تو بدهد! ‼️مرد گستاخ در برابر حسن اخلاق امام کاظم (ع) گیج و مبهوت شده بود، چنان تحت تاثیر قرار گرفت که همان لحظه به عذرخواهی از امام (ع) پرداخت و اظهار ندامت و شرمندگی نمود و ملتمسانه از حضرت خواست تا او را به خاطر جسارت هایش ببخشد. امام کاظم (ع) در حالی که با لبخند شیرین خود نشان میداد که او را بخشیده است از آنجا گذشت. ✅چند روزی نگذشت که اصحاب امام کاظم (ع) دیدند، آن مرد عمری در مسجد به محضر امام (ع) آمد و با کمال خوشرویی و ادب به امام (ع) نگریست و گفت: الله اعلم حیث یجعل رسالته [۱] . « خداوند آگاهتر است که رسالتش را در وجود چه کسی قرار دهد (و چه شخصی را امام و رهبر قرار دهد). 🍁اصحاب امام (ع) با تعجب دیدند که برخورد مردی که تا دیروز به امام و خاندان عصمت و طهارت (ع) گستاخی و بی ادبی میکرد، به کلی عوض شده است. مرد کشاورز بار دیگر امام (ع) را ستود و سوالاتی مطرح کرد و پس از شنیدن پاسخ های امام (ع) رفت. 🍃امام کاظم (ع) هنگام بازگشت به خانه، به اصحاب خویش فرمود: این همان شخصی بود که شما از من اجازه میخواستید تا او را بکشید. اینک از شما میپرسم کدام یک از این دو راه بهتر بود؟ آنچه شما میخواستید یا آنچه من انجام دادم؟ من با دادن مبلغی پول کارش را سامان دادم و روان و جان بیمارش را اصلاح نمودم » [۲] . 🌸پی نوشت ها: [۱] سوره انعام، آیه ۱۲۴٫ [۲] سید محسن امین، اعیان الشیعه، ج ۲، ص ۷٫ مرحوم طبرسی، اعلام الوری؛ ج ۲، ص ۲۹۶٫ 📚کرامات و مقامات عرفانی امام موسی بن جعفر؛ سید علی حسینی قمی، نبوغ چاپ دوم ۱۳۸۲٫. 👇👇👇 🆔 @jabbarnameh
❇️در مدینه شخصی از نوادگان عمر بن خطاب با امام کاظم (ع) دشمنی میکرد و به طور مکرر با کمال گستاخی از آن حضرت و خاندان عصمت و طهارت (ع) بدگویی مینمود. چند نفر از یاران امام کاظم (ع) به آن حضرت عرض کردند: « ای آقای ما! اجازه بده تا این نامرد تبهکار را سر به نیست کنیم و از شرش آسوده گردیم. » ❌امام کاظم (ع) آنها را به شدت از این کار بر حذر داشت و فرمود: او اکنون کجاست؟ گفتند: در مزرعه خود مشغول کشاورزی است. امام (ع) بر مرکب خود سوار شد و به سراغ او رفت. 🔹وقتی که به مزرعه او رسید، مرد گستاخ با ناراحتی فریاد زد: « آهای! کشت و کار ما را پامال نکن! » حضرت موسی بن جعفر (ع) همچنان به طرف او حرکت کرد. وقتی به او رسید فرمود: خسته نباشی! سپس با چهره ای خندان احوال او را پرسید و فرمود: تاکنون چه قدر برای آبادانی مزرعه ات خرج کردهای؟ – صد دینار – امید داری چه قدر محصول برداری؟ – نمیدانم. من که علم غیب ندارم! – من میگویم، ولی ابتدا تو بگو چه قدر امید داری که برداشت کنی؟ – امیدوارم ۲۰۰ دینار برداشت کنم. 💠امام کاظم (ع) کیسه ای که محتوی ۳۰۰ دینار طلا بود به او داد و فرمود: « این را بگیر! خداوند آنچه را که امید برداشت از این مزرعه داری را نیز به تو بدهد! ‼️مرد گستاخ در برابر حسن اخلاق امام کاظم (ع) گیج و مبهوت شده بود، چنان تحت تاثیر قرار گرفت که همان لحظه به عذرخواهی از امام (ع) پرداخت و اظهار ندامت و شرمندگی نمود و ملتمسانه از حضرت خواست تا او را به خاطر جسارت هایش ببخشد. امام کاظم (ع) در حالی که با لبخند شیرین خود نشان میداد که او را بخشیده است از آنجا گذشت. ✅چند روزی نگذشت که اصحاب امام کاظم (ع) دیدند، آن مرد عمری در مسجد به محضر امام (ع) آمد و با کمال خوشرویی و ادب به امام (ع) نگریست و گفت: الله اعلم حیث یجعل رسالته [۱] . « خداوند آگاهتر است که رسالتش را در وجود چه کسی قرار دهد (و چه شخصی را امام و رهبر قرار دهد). 🍁اصحاب امام (ع) با تعجب دیدند که برخورد مردی که تا دیروز به امام و خاندان عصمت و طهارت (ع) گستاخی و بی ادبی میکرد، به کلی عوض شده است. مرد کشاورز بار دیگر امام (ع) را ستود و سوالاتی مطرح کرد و پس از شنیدن پاسخ های امام (ع) رفت. 🍃امام کاظم (ع) هنگام بازگشت به خانه، به اصحاب خویش فرمود: این همان شخصی بود که شما از من اجازه میخواستید تا او را بکشید. اینک از شما میپرسم کدام یک از این دو راه بهتر بود؟ آنچه شما میخواستید یا آنچه من انجام دادم؟ من با دادن مبلغی پول کارش را سامان دادم و روان و جان بیمارش را اصلاح نمودم » [۲] . 🌸پی نوشت ها: [۱] سوره انعام، آیه ۱۲۴٫ [۲] سید محسن امین، اعیان الشیعه، ج ۲، ص ۷٫ مرحوم طبرسی، اعلام الوری؛ ج ۲، ص ۲۹۶٫ 📚کرامات و مقامات عرفانی امام موسی بن جعفر؛ سید علی حسینی قمی، نبوغ چاپ دوم ۱۳۸۲٫. 👇👇👇 🆔 @jabbarnameh
هدایت شده از جبارنامه
❇️در مدینه شخصی از نوادگان عمر بن خطاب با امام کاظم (ع) دشمنی میکرد و به طور مکرر با کمال گستاخی از آن حضرت و خاندان عصمت و طهارت (ع) بدگویی مینمود. چند نفر از یاران امام کاظم (ع) به آن حضرت عرض کردند: « ای آقای ما! اجازه بده تا این نامرد تبهکار را سر به نیست کنیم و از شرش آسوده گردیم. » ❌امام کاظم (ع) آنها را به شدت از این کار بر حذر داشت و فرمود: او اکنون کجاست؟ گفتند: در مزرعه خود مشغول کشاورزی است. امام (ع) بر مرکب خود سوار شد و به سراغ او رفت. 🔹وقتی که به مزرعه او رسید، مرد گستاخ با ناراحتی فریاد زد: « آهای! کشت و کار ما را پامال نکن! » حضرت موسی بن جعفر (ع) همچنان به طرف او حرکت کرد. وقتی به او رسید فرمود: خسته نباشی! سپس با چهره ای خندان احوال او را پرسید و فرمود: تاکنون چه قدر برای آبادانی مزرعه ات خرج کردهای؟ – صد دینار – امید داری چه قدر محصول برداری؟ – نمیدانم. من که علم غیب ندارم! – من میگویم، ولی ابتدا تو بگو چه قدر امید داری که برداشت کنی؟ – امیدوارم ۲۰۰ دینار برداشت کنم. 💠امام کاظم (ع) کیسه ای که محتوی ۳۰۰ دینار طلا بود به او داد و فرمود: « این را بگیر! خداوند آنچه را که امید برداشت از این مزرعه داری را نیز به تو بدهد! ‼️مرد گستاخ در برابر حسن اخلاق امام کاظم (ع) گیج و مبهوت شده بود، چنان تحت تاثیر قرار گرفت که همان لحظه به عذرخواهی از امام (ع) پرداخت و اظهار ندامت و شرمندگی نمود و ملتمسانه از حضرت خواست تا او را به خاطر جسارت هایش ببخشد. امام کاظم (ع) در حالی که با لبخند شیرین خود نشان میداد که او را بخشیده است از آنجا گذشت. ✅چند روزی نگذشت که اصحاب امام کاظم (ع) دیدند، آن مرد عمری در مسجد به محضر امام (ع) آمد و با کمال خوشرویی و ادب به امام (ع) نگریست و گفت: الله اعلم حیث یجعل رسالته [۱] . « خداوند آگاهتر است که رسالتش را در وجود چه کسی قرار دهد (و چه شخصی را امام و رهبر قرار دهد). 🍁اصحاب امام (ع) با تعجب دیدند که برخورد مردی که تا دیروز به امام و خاندان عصمت و طهارت (ع) گستاخی و بی ادبی میکرد، به کلی عوض شده است. مرد کشاورز بار دیگر امام (ع) را ستود و سوالاتی مطرح کرد و پس از شنیدن پاسخ های امام (ع) رفت. 🍃امام کاظم (ع) هنگام بازگشت به خانه، به اصحاب خویش فرمود: این همان شخصی بود که شما از من اجازه میخواستید تا او را بکشید. اینک از شما میپرسم کدام یک از این دو راه بهتر بود؟ آنچه شما میخواستید یا آنچه من انجام دادم؟ من با دادن مبلغی پول کارش را سامان دادم و روان و جان بیمارش را اصلاح نمودم » [۲] . 🌸پی نوشت ها: [۱] سوره انعام، آیه ۱۲۴٫ [۲] سید محسن امین، اعیان الشیعه، ج ۲، ص ۷٫ مرحوم طبرسی، اعلام الوری؛ ج ۲، ص ۲۹۶٫ 📚کرامات و مقامات عرفانی امام موسی بن جعفر؛ سید علی حسینی قمی، نبوغ چاپ دوم ۱۳۸۲٫. 👇👇👇 🆔 @jabbarnameh