#مدرسه
امروز ۱۰ مهر ۱۴۰۲ بنا بر دعوت مربی پرورشی هنرستان #شهید_چمران جناب آقای احمدی که از دوستان بنده هستن، رفتم مدرسه تا به مناسبت میلاد #پیامبر ص و #امام_صادق ع چند دقیقه ای در خدمت دانش آموزان باشم.
نمی دونستم از طرف نوجوانها با چه واکنشی روبرو خواهم شد. البته از همون لحظه ورود به مدرسه توقع دو سه تا تیکه و شوخی و متلک را داشتم اما به خیر گذشت و تا دفتر مدرسه هیچ خبری نبود😉
چند دقیقه ای توی دفتر با معلمین و مربیان عزیز هنرستان احوالپرسی و گفتگو کردیم و دعوت شدم برای سخنرانی.
ساعت ۷:۳۰ صبح، بچهها هنوز نیمه خواب، نشستن زیر آفتاب و دیدن یه حاج آقا شاید در نظر بعضیا یه اتفاق ناگوار بود😁
با بسم الله و سلام و بدون حاشیه پردازیهای رایج منبری ها رفتم سر اصل مطلب و با چاشنی طنز و شوخی کارو پیش بردم که دانش آموزان مطالبمو راحتتر بپذیرن و حوصله شون سر نره.
انصافا با توجه به اینکه بچهها زیر آفتاب بودن و اذیت میشدن، مرام به خرج دادن و شنونده خوبی بودن.
منم خودمو کشوندم قسمتی که آفتاب بود تا تبعیض نشه و من زیر سایه نباشم.
یک ربع صحبت درباره ویژگیهای پیامبر ص و تطبیق با مسایل روزمره و رفتیم برای مولودی خوانی.
خودم خوندم و خودم هم جواب دادم و قسمتهایی که باید تکرار میشد را تکرار کردم و تمام.😂
چون نمیشد اون وقت صبح از بچهها توقع همراهی داشت🙂
موقع خروج هم دو سه تا از بچههای با معرفت مدرسه اومدن و خسته نباشید گفتن و خداحافظی کردیم و برگشتم منزل.
امیدوارم بچه ها خیلی اذیت نشده باشن و مطالب براشون مفید بوده باشه.
👇👇👇
🆔 @jabbarnameh