❇️به نظر من میزان رضایت مندی افراد از زندگی و شاد یا غمگین بودن آنها در طول عمر، بستگی به چند عامل مهم دارد:
۱_ میزان آگاهی و دانش
۲_ سطح تربیت
۳_ میزان صبر و تحمل
۴_ جهان بینی و دیدگاه اعتقادی
۵_ روش مواجهه با مشکلات
۶_ میزان برخورداری افراد از امکانات دنیوی
۷_ هوشیاری در انتخاب دوست و همسر
۸_ سلامتی تن و روان
🖌#علی_جباری
🔺نکات دیگری که به نظرتون می رسه را بفرمایید تا اضافه کنیم.
📝پیشنهادات:
@jabbari1981
👇👇👇
🆔 @jabbarnameh
#ای_تو_بهانه
ای انتهای آبی دریای بی کران
بالاتر از شکوه پر از مهر آسمان
ای ماهتاب کوچه ی پر رمز و راز عشق
معشوق هر زمین و تمنای هر زمان
ای آفتاب مشرق سینای بندگی
وی در دل تمامی صاحبدلان نهان
ای مرهم شکایت دل های بی قرار
بر کاروان خسته دنیا تو ساربان
ای مهربان تر از همه ی مادرانه ها
آغوش گرم تو به من خسته آشیان
ای معنی نوازش و ای دست پر کرم
وی تکه نان سفره بی نان زاهدان
ای سوره سوره آیه به آیه نشان حق
تنها کتاب درس پر از حرف عارفان
ای مقصد تمام غزل های انتظار
الهام قلب صاف و مصفای شاعران
ای اشک های گوشه چشمان انتظار
بر هر دل شکسته و پرپر تو باغبان
صبری نمانده بر دل زارم به جان تو
دیگر بیا کنار دل عاشقان بمان
#علی_جباری
#ماه_شعبان #نیمه_شعبان #امام_زمان
👇👇👇
🆔 @jabbarnameh
#کمی_گلایه
آنچنان تدبیر کردی حال ما بر باد رفت
خنده و تفریح و سرگرمی همه از یاد رفت
خنده با لبهای ما دیگر غریبی می کند
سرد شد بی روح شد بی داد و بی فریاد رفت
قُلّک قلبم چنان خالی شد از مهر و وفا
عشق رفت و بعد از او شیرین و هم فرهاد رفت
دم زدی از رونق بازار و حال اقتصاد
پس چه شد آن وعده ها شهریور و مرداد رفت
کارها از رونق افتاد و مشاغل بسته شد
کَفتر از فرط گرانی جوجه را پر داد رفت
مرغ و ماهی پر کشید از سفره ی ایرانیان
گوسفندان حسن تا ناکجا آباد رفت
بعد ساعت ها صف از او مرغ نازی خواستم
جای مرغ او یک خروس چابک نر داد رفت
اعتماد از قاضی و بقال و ساقی پر کشید
چون کبابی جای بره فیله خَر داد رفت
ای فغان از خودرو ایرانی و از قیمتش
کاو هماره شعر افزایش به ما سر داد رفت
گاه زِه را محور افزایش قیمت نمود
گاه دست مشتری محصول بی در داد رفت
#علی_جباری
👇👇👇
🆔 @jabbarnameh
جبارنامه
#مردان_نامیرا
دیشب که به همراه یکی از دوستان عزیزم در شهر #اصفهان مشغول قدم زدن بودم، #مجسمه استاد علی اکبر صنعتی معمار و شهر ساز برجسته قرن ۱۱ ه.ق نظرم را به خود جلب کرد.
هنرمندی که مجسمه اش نه در یک شهر عادی بلکه در شهر هنرمندان خودنمایی می کرد. عکسی از آن گرفتم و لحظاتی به فکر فرو رفتم. فکرهایی که هنوز دارد ذهنم را بازی می دهد.
نمی دانم بعد از رفتن ما از این دنیا کسی یادی از ما خواهد کرد؟
اگر یادی کردند آیا به نیکی خواهد بود؟
آیا کسی برای نبودنمان آه سردی خواهد کشید؟
آیا کسی هدیه حمدی خواهد فرستاد؟
آیا از فراقمان قطره اشکی بر گونه ای خواهد غلطید؟
آیا دلی برایمان تنگ خواهد شد؟
آیا عکسی از ما تزئین طاقچه ای خواهد شد؟
آیا کسی خواهد توانست نسبتی که با ما داشته را با افتخار ابراز کند؟
خوشا بحال آنان که دیگران برای عکس گرفتن با مجسمه شان به خود می بالند و بدا بحال آنان که نزدیکترین افراد به آنها هم ناچارند نسبت خود را با او پنهان کنند.
خوب ها بعد از مرگ هم زنده اند و غیر خوب ها در زندگی هم مرده اند.
سعدیا مرد نکونام نمیرد هرگز
مرده آنست که نامش به نکویی نبرند
اصفهان
۷ اسفند ۹۷
#علی_جباری
👇👇👇
🆔 @jabbarnameh
#نیامدی...
ای خوش ترین قرار دل بی قرار ما
عمری گذشت بر سر پیمان نیامدی
موضوع وعده های من و دوستان تویی
در دست دوست مانده گریبان نیامدی
سرها بریده شد که تو سامان ما شوی
چون سر برای بی سر و سامان نیامدی
غارت شدست برگ و برِ شاخسار عشق
چون جامه بهر شاخه عریان نیامدی
طغیان نموده رود جفا در زمین مهر
سدی برای کاهش طغیان نیامدی
چشم دل از برای فراق تو کور شد
محض شفای دیده گریان نیامدی
پایم به جاده های وصالت شکسته شد
وصلی برای جاده هجران نیامدی
ای مشق انتظار زمین صاحب زمان
بر انتظار ما خط پایان نیامدی
#علی_جباری
👇👇👇
🆔 @jabbarnameh
#امان_از_تو
هر دلربا که با تو برابر نمی شود
هر دل فریب حضرت دلبر نمی شود
چشمان توست جام شراب طهور من
هر ظرف پر افاده که ساغر نمی شود
ابروی توست قاتل پر رمز و راز من
هر ابروی خمیده که خنجر نمی شود
با زلف چون کمند تو در دام می شوم
آسایشی ز دام تو بهتر نمی شود
دار و ندار دل به قمار تو باختم
عقلم در این معامله یاور نمی شود
گفتی که مِهر بر دل تو قوت غالب است
آن حرف و این عمل ز تو باور نمی شود
ظلم از حدود رد شد و کار از جفا گذشت
دیگر کسی به ظلم تو داور نمی شود
#علی_جباری
👇👇👇
🆔 @jabbarnameh
#راهزن
روزگاریست در کشاکش آن
همه را در فرار می بینم
خبر اختلاس را هر روز
در یمین و یسار می بینم
آن قدر شد درشت ارقامش
صفر را بی شمار می بینم
مختلس می رود به کانادا
مرد و زن در هوار می بینم
دزدها را به خنده و نشئه
دیگران را خمار می بینم
مردمان را پیاده در برزن
مختلس را سوار می بینم
حال مرجان خوش است البته
حال خود را نزار می بینم
ای دو صد لعنت و خدو بر او
کشورم در فشار می بینم
او به دستش گرفته وُتکا را
من فقط زهرمار می بینم
می خورد مال ما به لیل و نهار
گاو در سبزه زار می بینم
گرگ ها در لباس میش شدند
میش را در شکار می بینم
نیست مرجان چو رهزن ناشی
رهزنی کهنه کار می بینم
آن قدر هوش رفته از سر من
موز را چون خیار می بینم
سنگ های سیاه را هر جا
سنگ قبر و مزار می بینم
زهدان سکته کرده و مردند
دزد را برقرار می بینم
سهم ما گاری و درشکه شده
سهم او را قطار می بینم
روی ما شد سیاه از غصه
روی او چون بهار می بینم
سیرمانی ندارد این مرجان
شکمش را تغار می بینم
من به نان و پنیر محتاجم
قوت او خاویار می بینم
بند تنبان ما ز جا در رفت
مال او دکمه دار می بینم
آن قدر پول ما شده نالان
شب به خوابم دلار می بینم
عدل در این زمانه چون کشک است
همه را من شعار می بینم
گفت عدلیه کار او زار است
قول او خنده دار می بینم
یک کلام ار بپرسی علت را
ریشه در انحصار می بینم
باشد امید ما به روز جزا
در زمستان بهار می بینم
کار قاضی آخرت عالیست
دزد را شرمسار می بینم
#علی_جباری
👇👇👇
🆔 @jabbarnameh
#باران
دلت که خوش باشد، هنگام بارش باران می روی کنار #باغچه و معاشقه گل ها و باران را به تماشا می نشینی و لذتش را می بری.
یا با یک لیوان #دمنوش در دست از پشت پنجره دو جداره و لم داده بر صندلی راحتی شیطنت قطرات باران را قضاوت می کنی.
یا سر بر شانه #یار در دشت و دمن شعر می سرایی و با حالی که داری به زمین و زمان فخر می فروش و با گرفتن چند عکس یهویی و آپلود آن در فضای مجازی چشم بقیه را از کاسه در میاوری...
اما برای کسی که سقف خانه اش #چکه می کند و مدام باید کاسه های پر شده از آب باران را ببرد در حیاط خالی کند که فرش نه بلکه موکت خانه اش را که دیگر شبیه کاغذ شده کمتر خیس بشود،
یا برای دستفروشی که چند جفت #جوراب کنار پیاده رو بساط کرده و می خواهد با فروش آنها لقمه نانی برای شام امشب مهیا کند،
یا برای #جوانی که روزگار کم کم دارد گرد پیری را به سر و صورتش می پاشد و پولی برای اختیار کردن یار و دلبری ندارد و باید با حسرت به دوست همسالش که چند سال است ازدواج کرده نگاه کند،
یا به #مستاجری که صاحب خانه بی انصاف دم عید اثاث خانه اش را توی کوچه ریخته و در به در دنبال چند متر پلاستیک می گردد تا روی وسایل خانه بکشد و آنها را از خیس شدن نجات بدهد،
یا برای ....
برای این دسته دوم باران اصلا رویایی و شاعرانه نیست. او نمی تواند به احترام باران از جا بر خیزد، چون روزگار کمرش را شکسته و زمینگیرش کرده.
آهای تویی که زیر باران خوش می رقصی، کمی کمتر دل بسوزان.
نمی گویم کسی را در شادیت #شریک کن،
اما شادی هایت را #هوار نزن،
کمی آن سوتر #مادری با هزار بدبختی بچه گرسنه اش را خوابانده.
جان دوست داشتنی هایت کمی آرام تر #قهقهه بزن.
#علی_جباری
۲۴ اسفند ۹۷
👇👇👇
🆔 @jabbarnameh
#مرغ_سحر
از قیمت مرغ است که سرسام گرفتیم
ضعف بصر و رعشه اندام گرفتیم
مرغ دلم از این هیجان خواند سرودی
موسیقیش از ایرج بسطام گرفتیم
از فرط خجالت به برِ اهل و عیالات
کردیم عرق با عرق حمام گرفتیم
یکباره چنان مرغ گران شد که به ناچار
رفتیم از این بانک محل وام گرفتیم
ماندیم صف مرغ یخی یکسره تا صبح
سر درد و کمر درد سرانجام گرفتیم
گفتند که در تلویزیون مرغ شد ارزان
از مژده دولت کمی آرام گرفتیم
چون گربه جهیدیم به سرعت به ته صف
یک مرغ خوش استیل بسی رام گرفتیم
خوشحال که در عمر گرانمایه شبی ما
یک مرغ چنین بر کف و بی دام گرفتیم
آنقدر خوشی در افق چهره ما بود
انگار که از جنس طلا جام گرفتیم
پرسید کسی آدرس مرغ یخی را
گفتیم که از کوچه برجام گرفتیم
#علی_جباری
۲۷ اسفند ۹۷
👇👇👇
🆔 @jabbarnameh