#دراین_ماه_پر_برکت
#به_دنبال
#بازگرداندن_توفیقات_ازدست_رفته_باش👌
❇️ ذكري كه توفيقاتِ
سلب شده را باز مي گرداند
حضرت #آیت_الله_فاطمی_نیا
#ماه #رجب ، ماه #توبه😍😍🙌 است.
يكي از اذكاري كه اگر به معناي آن توجه كنيم بسيار موثر است ، ذكر " يا مُقيل العَثَرات" است.
(اي خدايي كه لغزش ها را اقاله ميكند و ناديده ميگيرد )
ما خدايي داريم كه بسيار مهربان است و گناهان ما را اقاله ميكند ، اقاله ي لغزش ها به اين معناست كه اگر پشيمان شويم و توبه كنيم ، خداوند با ما طوري معامله ميكند مثل اينكه گناهي مرتكب نشده ايم!
گاهي مواقع دراثر گناه ، بعضي توفيقات از انسان سلب ميشود ؛ اگر اين ذكر را با توجه و حضور قلب در قنوت يا سجده خود بگويد ، توفيقات بازميگردد.
#آیت_الله_فاطمی_نیا
فرد وارد بازار #قیامت می شود،
فکر می کند خبری است.
تعجب می کند؛ #خدایا پس چه شد؟ نماز ها، عمره ها؟
می گویند تو دل شکستی. ریا کردی. زهر زبان ریختی. ببینید ما درد دل می کنیم.
جوان عزیز اگر عروج می خواهی، می خواهی به جایی برسی از خانه خودتان شروع کن!
دل خواهرت را شکستی.
برو درستش کن. دل #مادر و #پدر را شکستی. از خانه شروع کنید.
جوانانی هستند که محاسن دارند، #انگشتر دارند، #عطر_تیروز هم می زنند،
در بیرون هیئت ولی در منزل بروی بپرسی،
هیچکس از او راضی نیست.
پس برای چه #هیئت رفته بودی؟ چرا جلسه رفته بودی؟
پس استاد یعنی چه؟
#به_سختی_میبخشد
حضرت #آیت_الله_فاطمی_نیا
✅خدا چند گناه را به سختي مي بخشد كه يكي از آنها آبرو بردن است.
حدیثی از #امام_باقر💚 علیه السلام است که حضرت میفرمایند
کسی که از ریختن آبرو و حیثیت مردم چشمپوشی کرده و آبروی آنها را نریزد، خداوند در روز قیامت از گناهان او صرفنظر خواهد كرد. روایت داریم که میفرماید اغلب جهنمیها، جهنمی زبان هستند! فکر نکنید همه شراب میخورند و از دیوار مردم بالا میروند. یک مشت مؤمن مقدس را میآورند جهنم به سبب اينكه آبرو مي برده اند! اسلام میخواهد آبروی فرد حفظ شود.
#آیت_الله_فاطمی_نیا
حرف زدن پشت سر مردم ،
قلب را تیره می کند ،
توفیق را از آدم سلب می کند،
ونشاط عبادت را می گیرد.
#آیت_الله_فاطمی_نیا
جوان اخلاقش با اهل منزل درست نیست. هرروز چند نوبت به اهل خانه نیش و کنایه میزند، بعد به من نامه میدهد از کجا استاد پیدا کنیم.
#آیت_الله_فاطمی_نیا
از شیخ حسنعلی نخودکی پرسیدند:چگونه به این مقام رسیدید؟
فرمود: گره گشایی از کار مردم.
╭─💕─═✨💜✨═─💕─╮
╰─💕─═✨💜✨═─💕─╯
#آیت_الله_فاطمی_نیا
انسان مانند همه ی موجودات ذاتا فقیر و محتاج محض است به خداوند متعال . هر وقت انسان توهّم غنا کند و خود را بی نیاز ببیند ، سرکشی و طغیان می کند !
#آیت_الله_فاطمی_نیا
حرف زدن پشت سر مردم ،
قلب را تیره می کند ،
توفیق را از آدم سلب می کند،
ونشاط عبادت را می گیرد.
🌷 #آیت_الله_فاطمی_نیا
💐 شخصی گرفتاري و مشکل مهمی برایش پیداشده بود.
کسی به او عملی یاد داده بود که چهل روزانجام دهد تا مشکلش حل شود. عمل را انجام میدهد و چهل روز تمام میشود اما مشكل برطرف نميشود.
🌾 میگوید : روزی اضطرابی دردلم افتاد و از منزل خارج شدم، پیرمردی به من رسید و گفت: آن مرد را میبینی (اشاره کرد به پیرمردی که عبا به دوش داشت و عرقچین سفیدی بر سر) ؛ گفت : مشکلت به دست او حل ميشود! (بعدا معلوم شد که آن شخص آقا #شیخ_رجبعلی_خیاط است)
🌿 آقاشیخ رجبعلی آدم خاصی بود، خدابه او عنایت کرده بود.مجتهدین خدمت او زانو میزدند و التماس میکردند نظری به آنها بکند!
🌸 میگوید: خودم را باسرعت به شیخ رساندم و مشکلم را گفتم!
تا سخنم تمام شد گفت : چهار سال است که شوهر خواهرت مرده و تو یک سری به خواهرت نزده ای! توقع داری مشکلت حل شود!؟
🌹 میگوید: رفتم به خانه ی خواهرم ، بچه هایش گریه کردند و گله کردند؛ بالاخره راضیشان کردم و خوشحال شدند و رفتم.
☀️ فردا صبح اول وقت مشکلم حل شد.
✍ #آیت_الله_فاطمی_نیا
اگر کسی این دو جمله ی «إیاک نعبد و إیاک نستعین» را با جانش بگوید ، اگر روی آب یا هوا راه برود ، نباید تعجّب کرد!
📚نکته ها از گفته ها ، ص ۱۳۰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ_تصویری
✍روایت جالب#آیت_الله_فاطمی_نيا درمورد آیت الله سید محمدتقیخوانساری!
وقتی با یک نمازِ باران، سیل راه میافتد...
✨
#داستان_بسیار_زیبا
✍استاد #آیت_الله_فاطمی_نيا مي گويد :علامه جعفری از پدر آیت الله خویی، مرحوم آسید علی اکبر خویی، نقل می کند در قدیم در شهر خوی یک زنی بسیار زیبا بوده. چون شهر کوچک بود همه هم را می شناختند این دختر زیبا نصیب جوانی شد. مکه ای برای این جوان واجب شد. این جوان ذهنش بد جوری مشغول شد که در این مدت طولانی که باید با شتر و...سفر کنم این زن را به چه کسی بسپارم. نزد مقدسی رفت که زنش به او بسپارد او قبول نمی کند و می گوید نامحرم است، چشممان به او می افتد به گناه می افتیم. داشی در خوی بوده مشهور بوده به علی باباخان.
به او گفت: می خواهم بروم مکه می خواهم زنم را به شما بسپارم. دخترهایش را صدا زد و گفت: او را ببرید داخل. خیالت تخت برو مکه. جوان رفت مکه بعد از شش هفت ماه با اشتیاق رفت در خونه علی باباخان زنش را تحویل بگیرد. در زد گفت: آمده ام زنم را ببرم. گفتند: بابا علی خان نیست ما نمی توانیم او را تحویل دهیم.
💭 گفت: بابا علی خان کجاست؟ گفتند: تبریز.راه زیادی بود و ماشینی نبود بالاخره خودش را رساند به تبریز. علی باباخان را پیدا کرد. گفت: اینجا چه می کنی؟ گفت: تو این زن را سپرده بودی به من. شنیده بودم که این زن زیبا است. ترسیدم حتی در این حد که بیاد به ذهنم که ببینم این چه شکلی است. به همین دلیل تو که رفتی من تمام مدت را رفتم تبریز تا تو برگردی.»